eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
73.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا یکی رو مثل خودت سر راهت قرار بده این میتونه بهترین یا بدترین دعای ممکن برای یه نفر باشه همش بستگی به خودش داره به اینکه برای دیگران چطور آدمی بوده و چیکارا کرده حواسمون باشه که به جایی نرسیم که تحمل آدمی مثل خودمون رو نداشته باشیم @Harf_Akhaar
💟آدمها مثل کتابند! از روی بعضیها باید  مشق نوشت و آموخت از روی بعضیها باید جریمه نوشت و عبرت گرفت بعضیها را باید نخوانده کنار_گذاشت و بعضیها را باید چند.بار.خواند تا معنیشان را فهمید. @Harf_Akhaar
روزی از راهبی پرسـیدند: عید شـما چه وقت است؟ گفت: روزي که در آن گناه نکنیم. عید از آن کسـی نیست که جامه نو به تن کند، بلکه از آن کسی است که از عذاب آخرت ایمن باشد. @Harf_Akhaar
چوب و هیزم در برابر طلا هیچ ارزشی ندارد. اما هنگام غرق شدن نجات جان ما به همان تکه چوب بی ارزش وابسته است و آنجا حاضریم طلاهایمان را به دریا بریزیم اما آن تکه چوب را دو دستی می چسبیم و به طلاهایمان توجهی هم نمیکنیم. هیچوقت دوستان خود را از دست ندهید حتی اگر شده مانند تکه چوبی باشند. @Harf_Akhaar
✅️ در زمان گذشته مردم براي اينکه نشان دهند نامه يا دست خطي که نوشته اند متعلق به انهاست، انتهاي آن را مهر مي کردند. در روي اين مهر ها اسم شخص صاحب نامه نوشته شده بود که مثلا اگر شخص حاکم بود در بالاي آن لفظ "الملک الله "و شعري که حاکي نام شاه بود بر روي مهر کنده مي شد.مردم عادي و طبقات فرودست فقط نام خود بر روي مهر ذکر مي کردند. در برخي دهات مردم آنقدر فقير بودند که مهر را نه از آهن يا چوب بلکه از صابون و يا کشک درست مي کردند و وقتي در انتهاي نامه اي چنين مهري بود، معلوم مي شد که شخص صاحب نامه فرد معتبري نيست و مي گفتند :"مهرش کشکي است. " از آنجا اصطلاح "کشکي حرف مي زند "در ميان مردم رايج شد، که منظور آن است حرف هاي گوينده، آن بي پايه و اساس است و اعتبار چنداني ندارد. @Harf_Akhaar
🌾 به پیچ و خم جاده می‌اندیشند؛ و به زیبایی‌های آن . . . هر دو به مقصد می رسند؛ اما یکی با حسرت و دیگری با لذت . . . @Harf_Akhaar
روزی از عارفی پرسیدند که انسان درونش باید نیکوتر باشد یا بیرونش. گفت: چون درون و برون انسان برابر باشند، انصاف است. زمانی که درونش نیکوتر از برون باشد، فضل است و آن گاه که بیرونش نیکوتر از درون باشد، هلاك است. @Harf_Akhaar
💎به تعظیم مردم این زمانه اعتماد نکن! تعظیم آنان همانند خم شدن دو سر کمان است که هر چه بهم نزدیکتر شوند تیرش کشنده تر است.! @Harf_Akhaar
📓اثــر طـلــب یحیی بن خالد به چیزی که یکی از دوستانش داشت نیازمند شد. کسی گفت: از او بطلب یحیی بی‌درنگ جواب داد: بگذار وی مانند قدیم با من دوست بماند و طلب میان ما جدایی نیندازد. @Harf_Akhaar
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فراموش نکن که: "زمان" آدم وفادار رومشخص می کنه نه "زبان" دریابرای مرغابی تفریحی بیش نیست، اما برای ماهی زندگیست برای کسی که دوستت دارد "زندگی" باش نه "تفریح" @Harf_Akhaar
✨✨✨ اگر تخم مرغی با نیروی بیرونی بشکند ، «پایان» زندگیست ؛ اما اگر با نیروی داخلی بشکند ، «آغاز» زندگیست ؛ بهترین تغییرات همیشه از «درون» رخ می‌دهند ! @Harf_Akhaar
روزی شيری در دره‌ای خوابيده بود و يك لاشه گوسفند هم جلوش بود كه نصف آن را خورده بود و نصفش مانده بود. روباهی از دور داشت میآمد كه از لاشه بخورد. شير خودش را به خواب زد و گفت: «حالا كه من خوردم و سير شدم بگذار او هم بياد و بخورد» روباه برای اينكه مطمئن بشود او خواب است يك روده برداشت و دست و پای شير را با آن بست و بعد شروع به خوردن کرد خوب كه سير شد رفت. شير خواست حركت كند اما آفتاب گرم روده را خشك و محكم كرده بود، هرچه كرد نتوانست حركت كند، گفت: «رفتم ثواب كنم كباب شدم» و همانطور خوابيد تا موشی از سوراخ درآمد و شروع كرد به پاره كردن روده و بندبند روده را پاره كرد و رفت توی سوراخش. در اين وقت شير حركت كرد كه برود يك شير ديگر او را ديد و گفت: «كجا ميری؟» شير اولی گفت: «ميرم كه از اين سرزمين دور بشم» رفيق او گفت: «چرا؟ چه بدی از ما ديدی؟» شير گفت: «جايی كه روباه بياد دست مرا ببندد و موشی دست مرا باز كند ديگر در اين سرزمين ماندن ندارد!» @Harf_Akhaar