eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
69.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که “ای کاش” تکیه کلام پیریت نشود @Harf_Akhaar
🌸🍃🌸🍃 ازعارفى ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ!!؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ ! ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ! ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خيال ﺁﺳﻮﺩﻩ تري داریم. @Harf_Akhaar
کوروش کبیر چه زیبا گفت : اگر در دل کسی جایی نداری ، فرش زیر پایش هم نباش.... جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره، نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی ... محبوب همه باش ، معشوق یکی مهرت را به همه هدیه کن ، عشقت را به یکی با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزنشاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود آنقدر محکم و مقتدر باش که با این‌محبت ها و مهر ها زمین‌گیر نشوی ... لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی ... بعضی ادمارو باید دوست داشت اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت @Harf_Akhaar
12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴دختربچه ای که با حرف زدن کودکانه اش حسینیه معلی رو بهم ریخت؛ جیگر همه رو سوزوند 🖤 @Harf_Akhaar
در مقابل موانع خود ایستادگی کن و در موردشان اقدامی انجام بده. متوجه خواهی شد که آن‌ها نیمی از قدرتی که فکر می‌کنی دارند را هم ندارند.💖 @Harf_Akhaar
🦋 امید 🍃 مردی ثروتمند کارگرانش را برای صرف شام فراخواند. بعد از مراسم‌، جلوی آنها یک جلد قرآن و مقداری پول گذاشت و از آنها پرسید: قرآن را انتخاب می‌کنند یا پول؟! به نگهبان مجموعه تجاری گفت: یکی را انتخاب کند. نگهبان گفت: خیلی دلم می‌خواهد که قرآن را انتخاب کنم ولی قرآن خواندن را نمی‌دانم پس پول را می‌گیرم که فایده‌اش برایم بیشتر است و پول را برداشت. از کشاورزی که باغچه‌ها را آب می‌داد خواست یکی را انتخاب کند. کشاورز گفت: زنم مریض است و نیاز به پول دارم، اگر مریضی همسرم نبود حتما قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا پول را انتخاب می‌کنم. مرد ثروتمند نوبت را به آشپز داد که کدام را انتخاب می‌کند؟! آشپز گفت: من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من دائم مشغول کار هستم، وقتی برای قرائت قرآن ندارم، پول را بر می‌دارم. نوبت رسید به پسری کارگر که خیلی فقیر بود. پسر گفت: درسته که من نیاز دارم، خیلی هم نیاز دارم ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم. قرآن را برداشت و بوسید. مرد ثروتمند لبخندی زد و گفت که قرآن را باز کند. پسر قرآن را باز کرد و ٢ پاکت دید. با اجازه مرد ثروتمند، یکی از پاکت‌ها را باز کرد. مبلغ زیادی داخل پاکت بود. و در پاکت دوم وصیت‌نامه‌ای بود که او را وارث اموال و دارایی خودش کرده بود چون او فرزندی نداشت و همسرش نیز فوت کرده بود. مرد ثروتمند گفت: هر کس گمانش به خدا خوب باشد، هیچگاه ناامید نمیشود... @Harf_Akhaar
هرگز بخاطر بی کسی هر کسی را به زندگیت راه نده با بی کسی می توان زندگی کرد اما با هر کسی نه! @Harf_Akhaar
چشمه باش استاد شاگردانش را به یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود .بعد از یک پیاده روی طولانی همه خسته و تشنه در کنار چشمه ای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند . استاد به هریک از آنها لیوان آبی داد وار آنها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند .شاگردان هم همین کار را کردند ولی هیچ یک نتوانستند اب را بنوشند چون خیلی شور بود . بعد استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت واز آنها خواست از آب چشمه بنوشندو همه از آب گوارای چشمه نوشیدند . استاد پرسد :«ایا آب چشمه شور بود؟»وهمه گفتند:«نه ...آب بسیار خوش طعمی بود». استاد گفت :«رنج هایی که برای شما در این دنیا در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه بیشتر ونه کمتر ...این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج ها را در خود حل کنید . پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج ها فائق آیید». @Harf_Akhaar
در دنيا.... گران قیمت ترین چیز"عمر" است. از کسانیکه ... روزهای "ارزشمند"و "زیبای" عمرت را از بین میبرند،،، دوری کن...!!!! @Harf_Akhaar
وقتی موسی با بنی‌اسرائیل در صحرای سینا بود، در جایی به خدا گفت: می‌خواهم ببینمت و خدا گفت نمی‌توانی! اَرَنی: خودت را نشان بده لَن‌تَرانی: هرگز مرا نخواهی دید سعدی گفته: چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب «لن ترانی» حافظ گفته: چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر تو صدای دوست بشنو، نه جواب «لن ترانی» مولانا هم این‌جوری حجت رو تمام کرده: ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد تو که با منی همیشه، چه «تری» چه «لن ترانی» ♥️ @Harf_Akhaar
هنگامی که ناخن ها بلند می شوند، ناخنها را کوتاه میکنیم نه انگشتان را پس وقتی سوء تفاهمی پیش می آید غرورمان را زیر پا بگذاریم نه رفاقتمان را... @Harf_Akhaar
پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در حالت نومیدی به زبانی که داشت، ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن آغاز کرد که گفته اند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد، بگوید. وقت ضرورت جو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیز ملک پرسید چه میگوید؟ یکی از وزرای نیک محضر گفت : ای خداوند می گوید که 《 الكاظِمينَ الغَيظَ والعافينَ عنِ النّاسِ 》 ملک را بر وی رحمت آمد و از سر خون او در گذشت و وزیر دیگر که ضد او بود. گفت : ابنای جنس ما را نشاید که در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن؛ این بی ادب ملک را دشنام داد و ناسزا گفت ملک روی از این سخن در هم کشید و گفت : مرا آن دروغ وی پسندیده تر از این راست که تو گفتی. گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان @Harf_Akhaar