🤍🌼
باد آمد!شاپرک های پریشان را گرفت
روزگار از ما تمام مهربانان را گرفت
آنچه می پنداشتم ،چیزی شبیه خاطره ست
رخنه کرد در جان و از من شوقِ سامان را گرفت
عشق هرجا رفت ،تنهایی سراغش رفته بود
آتش شک آخرش دامان ایمان را گرفت
در به در دنبال یک بیچاره می چرخید غم ؛
بر من بیچاره یک عمر نوک پیکان را گرفت
برگ هنگام وداعش شاخه را محکم گرفت
شاخه اما بی خبر دستان طوفان راگرفت
باز او آمد کنارم در خیالاتم نشست
باز ابری آسمان چشم گریان را گرفت
اشتباه یا خوب این توصیف من از زندگی است ؛
درد سنگینی که عمری جان انسان را گرفت
#حسین_وصال_پور 🌱
@Harf_Akhaar
🌱دستِ خالیِ مرا حتی خدا پس می زند
انتظاری نیست ما را آشنا پس می زند🌱
🤍گر گُلی راطعنه طوفان بخشکد ساده است
"آه" از آن لحظه دستش را صبا پس می زند🌱
🤍هر دلی روزی به دام عشق می افتد ولی؛
قلب مارا آن عزیزِ بی وفا پس می زند🌼
🌱از قفس رفتم به امید هوایی تازه تر ؛
حیف ،اما بال هایم را هوا پس می زند🌱
🤍کاش میگفتی دلیل رفتنت را یک کلام!
درد این است یار مارا بی خطا پس می زند🌼
🌱بس که پس زد زندگانی آرزوهای مرا
مطمئنم قبر هم جسم مرا پس میزند🌱
#حسین_وصال_پور
@Harf_Akhaar
🌱دلصدپارهام را جفتوجورشمیکنمهرشب
برای دیدنت مستِ غرورش میکنم هرشب🌱
🌱تقلب کرده ام باز از نگاهت شعر برداشتم
کتاب چشم هایت را مرورش میکنم هرشب🌱
🌱رخ ماه تو را وقتی که پشت پرده میبینم
چراغ خانه را با" آه" کورش میکنم هرشب🌱
🌱تو می آیی بهخوابمآهمیگویمچه شیریناست
ولی با اشک هایم باز شورش میکنم هرشب🌱
🌱هنوز هم مرگمی آید مگر جان مرا گیرد
تو را بهانه می گیرم و دورش میکنم هرشب🌱
🌱من و دل عالمی داریم میان خلوتی خاموش؛
چهبر میآید از دستم،صبورشمیکنمهر شب🌱
🌱قرار آخرین دیدار ،من و تو ،کوچه و باران
هنوز هم وقت دلتنگی عبورش میکنم هرشب🌱
‹🤍🌼›
#حسین_وصال_پور
@Harf_Akhaar
چه کسی زخم مرا بعد تو مرحم بشود
نه گمانم که کسی غیر تو همدم بشود🌱
دوری ات از همه مسئله ها سخت تر است
کاش بین من و تو فاصله ها کم بشود🌱
می تواند که به یکباره تورا پیر کند
لحظه ی رفتن اگر عشق مُصمم بشود🌱
وعده های سر خرمن همه ارزانی باد
عهد آنگاه قشنگ است که محکم بشود🌱
غم دوری تو بودش که به تاراجم برد
در دل کوه که اگر غم برود خمبشود🌱
تشنه شعله ای از آتش لبهای توام
وای اگر فرصت دیدار فراهم بشود🌱
موی پرپیچ و خمش طاقت مارا فرسود
کاش آن سلسله ی زلف منظم بشود🌱
این که دل میبری و می شکنی عیب تو نیست
دل من خود نمی خواست که آدم بشود🌱
#حسین_وصال_پور
@Harf_Akhaar
عشق بندی بود خود برگردنم انداختی
دست آلودی و بر پیراهنم انداختی🌱
باز هم افتاد موهایت رها بر صورتت
نامسلمان آتشی بر خرمنم انداختی🌱
مثل یک شیطان در جلدم فرو افتادی
خود نشستی بر دلم اما منم انداختی🌱
ماه من را آسمان با خود کجا ها برده ای؟
شام تارت رویِ روزی روشنم انداختی🌱
کی دگر مانند سابق سبز و خرم گردد آن
رنگ پائیزی که بر این گلشنم انداختی🌱
سمت تنهائیِ من گر آمدی وحشت نکن
این همان زخمی است روزی بر تنم انداختی🌱
#حسین_وصال_پور
@Harf_Akhaar
بر صورتم بنگر پراز آثار تنهاییست
عمری سرم درگیرِ با پیکار تنهاییست🌱
این سان که می بینی دلم از زندگی سیر است
چون جای جایش زخم از آزار تنهاییست🌱
انگار روحم خود به این عزلت گرفتار است
من هم نخواهم او خودش بیمار تنهاییست 🌱
آری گلستانی به اطرافم اگر رویید!
باور نکن اینجا پراز گلزار تنهاییست 🌱
دستی بکش بر شانه هایم خوب خواهم گشت
من شانه هایم خسته از آوار تنهاییست...🌱
مرغی که می نالد مرا بسیار می فهمد!
این" آه "ها روشن ترین اَسرارِ تنهاییست 🌱
روزی که دستش را گرفتم ،کاش می دانستم
در فکر او تنها همین افکار تنهاییست🌱
من می روم ، او می رود ،عهدی نخواهد ماند !
این عاشقی کردن فقط تکرار تنهاییست🌱
بعد از تو این جا جز سکوتی سرد چیزی نیست
شعری که می گویم پراز اقرار تنهاییست..🌱
🌱#حسین_وصال_پور🌱
@Harf_Akhaar