eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 حتما تاحالا از ضرب المثل « ماست مالی کردن » استفاده کردید ! اما میدونید از کجا اومده ؟ 👈 زمان عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود مهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه‌آهن جنوب تهران وارد شوند، از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه‌های مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود، بخشدار دستور می‌دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود، دیوارها را سفید کنند ، برای همین مقدار زیادی ماست خریدند و دیوارها را ماستمالی کردند 😐 🔹از آن روز ماستمالی کردن به معنی «هم‌آوردن سروته‌کار به شکل ظاهری» رایج شد. @Harf_Akhaar
📚به ریش خود می‌خندد کنایه از خود را مسخره كردن آورده اند كه ... ابلهی ، شیطان را در خواب دید ، ریش او را محكم گرفت و چند سیلی ، سخت در بناگوش او بنواخت و گفت : ای ملعون ! ریش خود را برای فریب بلند كرده ای كه مردم را گول بزنی ، اینك ترا به سزای اعمالت می رسانم . با گفتن این سخن ، ناگاه از خواب پرید و ریش خود را در دست خویش دیده و خنده اش گرفت ! این مثال را در مورد كسی ایراد می كنند كه اشخاص دیگر را مورد استهزاء قرار داده و به آنها بی احترامی می كند یا اینكه در پشت سر مردم محترم غیبت می نماید . مقصود این است كه نتیجه سوء این استهزاء یا غیبت ، فقط متوجه همان شخصیت استهزاء كننده خواهد شد . @Harf_Akhaar
📕🤔🤔 📗داستان ضرب المثل گربه دستش به گوشت نمی رسید می‌گفت بو میده ! یک روز قصابی گوشت تازه ای را توی مغازه آویزان کرده بود و به سمت دیگر مغازه رفته بود ، گربه ی محل هم که از دور تماشا می کرد و دهانش آب افتاده بود ، آرام آرام خود را به مغازه رساند ولی دستش به قلابی که گوشت از آن آویزان بود نمی رسید . تخته ای را که قصاب روی آن گوشت را ساطوری می کرد زیر پایش گذاشت ولی تخته چرب بود و گربه به زمین افتاد . چند بار که این کار را امتحان کرد موفق نشد . و بالاخره با دیدن قصاب پا به فرار گذاشت و چون موفق نشده بود برای این که ضایع نشده باشد ، دستش را جلوی بینی اش گرفت و گفت : " پیف پیف این گوشت بو می دهد ! " از آنوقت به بعد هرگاه کسی از کاری که از عهده اش بر نمی آید و یا چیزی که در اختیارش نیست بد گویی می کند این مَثَل را بکار می برند ! ‌‎‌‌ @Harf_Akhaar
📔 در قدیم یکی از جاها برای پنهان کردن سلاح برای مواقع دفاع از خود و حمله به دشمن ساقه کفش بود. در ساقه پوتین یا چکمه شمشیر و خنجر و سنگ و ریگ می توان پنهان کرد که دیده نشود و موجب بدگمانی نشود ولی در موقع مقتضی از آن استفاده کرد. 🔻و اما داستان این ضرب المثل: روزی روزگاری در سرزمینی بسیار دور، مرد دانا، شجاع و جنگاوری به نام سنجر زندگی می کردو او همیشه قبل از جنگیدن خوب فکر می کرد. روزی حاکم به او گفت: قرار است کاروانی از هدایای بسیار گران قیمت به نشانه ی پایان جنگ به کشورمان وارد شود. من به این کاروان اعتماد ندارم. چون سال ها با این کشور در جنگ بوده ایم. شاید آوردن هدایا حیله باشد و نقشه ی شومی در سر داشته باشند. سنجر تا رسیدن کاروان هدایا خوب فکر کرد. او به سربازان سپرد که کسی را با شمشیر و نیزه و خنجر به قصر راه ندهند. اما تازه واردان هیچ اسلحه ای همراه خود نداشتند. کاروان پادشاه کشور همسایه بدون هیچ مشکلی وارد قصر حاکم شد. درست وقتی که فرستاده ی پادشاه کشور همسایه، پشت در اتاق حاکم منتظر ایستاده بود تا نامه ی صلح و هدایا را با او تقدیم کند. سنجر از راه رسید. رو به آن ها کرد و گفت: حاکم سرزمین ما منتظر ورود شما مهمانان عزیز است؛ اما من به عنوان رئیس تشریفات از شما می خواهم که چکمه هایتان را قبل از ورود به اتاق حاکم درآورید.با شنیدن این حرف، افراد تازه وارد و سردسته ی آنان به همدیگر نگاهی انداختند. رنگ صورتشان سرخ سرخ شد. یکی از آن ها بهانه آورد: ولی قربان! این لباس رسمی ماست. ما نمی توانیم بدون آن به حضور حاکم برسیم سنجر گفت: اما این قانون حاکم و قصر اوست. کسی نمی تواند آن را زیر پا بگذارد. حالا چکمه هایتان را درآورید. آن چند نفر وقتی اصرار خود را بی فایده دیدند، ناگهان خم شدند و خنجرهای کوچک زهرآگین را از چکمه های خود بیرون آوردند. آن ها با سنجر درگیر شدند. سنجر که از قبل حیله ی آن ها را فهمیده بود و آمادگی جنگ را داشت، باشجاعت با آن ها جنگید و همه را دست بسته به ماموران کاخ تحویل داد. حاکم به هوش و درایت سنجر آفرین گفت و به او هدیه داد. از آن روز به بعد به افرادی که در ظاهر خطرناک نیستند ولی در سرشان پر از نقشه است می گویند: حتماً ریگی به کفشش دارد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar
📘🤔🤔 « ضرب المثل بار کج به منزل نمی رسد» منظور سنگینی باری که از یک طرف روی زمین می افتد. این ضرب المثل در تشویق به راستی و درستکاری و در نکوهش و متوجه کردن افرادی که به بیراهه میروند به کار میرود. @Harf_Akhaar
📚 🦂به عقرب گفتند چرا زمستان از لانه بیرون نمی آیی گفت تابستان چه احترامی دارم که زمستان بیرون بیایم عقرب حشره ای است که در جاهای خشک و تاریک و کثیف زندگی می کند عقرب هایی که در مناطق گرمسیری زندگی می کنند زهر خطر ناکی هم دارند برای همین تابستان که از لانه بیرون می آیند زود جانشان را از دست می دهند بله قدیمی ها این مثل را از حال و روز عقرب ساخته اند اگر کسی از جایی که محل زندگی و امید او بوده است رانده شود و بعد او را به همان جایی که زندگی می کرده با احترام دعوت کنند این مثل را می گویند. @Harf_Akhaar
📔 📔 🐪شتر در خواب بيند پنبه دانه! 👈این ضرب المثل در مواقعی به کار میرود که ما بخواهیم به مخاطب بفهمانیم هرگز به آرزوی خود نخواهد رسید مگر در خواب، همانطور که شتر پنبه دانه را دوست دارد اما چون در عالم واقع امکان خوردنش را ندارد -🔻چون شتر حیوانی است که در بیابان زندگی می کند و امکان کشت پنبه آنجا وجود ندارد. در خواب با علاقه و میل آن را می خورد. @Harf_Akhaar
📚 📕 👌جمع کن کاسه کوزه تو ! در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را کاسه کوزه دار می گفتند. کاسه کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت. غرض از کاسه ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد، یک قران سهم گرداننده یا قمار خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز گلدان دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه رقمی بنشیند. در کنار کاسه کوزه دار و قمار بازها اشخاصی نیز بودند که به آنها جیزگر می گفتند یعنی پول قرض بده. به کسانی که باخته و همچنان اصرار به بازی داشتند. این جیزگرها نزولی برابر تومان به تومان قرض می دادند. که البته اصطلاح جیز شد یا جیز میشی از همین جا آمده در واقع به معنی سوزاندن طرف که وقتی از جوش و خروش و هیجان بازی بیرون می آمدند میفهمیدند که چه بلائی سرشان آمده است. و البته هنگامی که کار به دعوا و چاقو کشی و چوب و چماق میرسید، آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله ور میشدند و اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن جمع کن کاسه کوزه تو، همه لات و لوتها و اراذل را ریسه کرده و به کلانتری محل می بردند. تهران قدیم ، جعفر شهری @Harf_Akhaar
📔🤔🤔🤔 📕داستان ضرب المثل ✍ پته اش روی آب افتاد را برای کسی به کار می برند که رازش فاش و مشتش باز شده است. درگذشته در فلات کم آب ایران مردم سد کوچکی از جنس چوب کهن را که « پته » می نامیدند در درون جوی قرار می دادند و آب را به درون آب‌انبارها می راندند.تا به مصارف روزانه برسد. زمان کم آبی برخی افراد خارج از نوبت خود،شب هنگام بانهادن پته ای بر سر راه آب، مسیر آن را عوض کرده و آب می بردند. فشار آب گاهی موجب می گردید تا پته از جای خود کنده شده و روی آب بیفتد و پته را آب ببرد و با دیده شدن آن در جاهای دیگر متوجه آب‌دزدی آنان می شدند،و راز ایشان فاش شده و آبرویشان می رفت. @Harf_Akhaar
📔🤔🤔🤔 📕داستان ضرب المثل ✍ پته اش روی آب افتاد را برای کسی به کار می برند که رازش فاش و مشتش باز شده است. درگذشته در فلات کم آب ایران مردم سد کوچکی از جنس چوب کهن را که « پته » می نامیدند در درون جوی قرار می دادند و آب را به درون آب‌انبارها می راندند.تا به مصارف روزانه برسد. زمان کم آبی برخی افراد خارج از نوبت خود،شب هنگام بانهادن پته ای بر سر راه آب، مسیر آن را عوض کرده و آب می بردند. فشار آب گاهی موجب می گردید تا پته از جای خود کنده شده و روی آب بیفتد و پته را آب ببرد و با دیده شدن آن در جاهای دیگر متوجه آب‌دزدی آنان می شدند،و راز ایشان فاش شده و آبرویشان می رفت. @Harf_Akhaar
📔🤔🤔🤔 📕داستان ضرب المثل یک بام و دو هوا ✍زنی بود که با عروس و دامادش در خانه ای زندگی می کردند، تابستان بود و هوا گرم ، همه روی پشت بام می خوابیدند. یک طرف بام ، داماد و دخترش می خوابیدند و طرف دیگر بام عروس و پسرش. 🔸شبی زن ، روی پشت بام آمد و مشاهده کرد که دختر و دامادش جدا از هم خوابیده اند. گفت : هوا به این سردی ، خوب نیست از هم جدا بخوابید بروید کنار هم ! 🔹آنطرف بام دید که عروسش درست تنگ بغل پسرش خوابیده است، گفت : هوای به این گرمی ، خوب نیست بهم چسبیده بخوابید ، از هم جدا بخوابید! 🔸عروس که این طور دید بلند شد و گفت : قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را یک بر بام سرما را یک بر بام گرما را 🔹و از همان زمان بود که این ضرب المثل بین مردم رایج گردید. در بعضی جاها این شعر عامیانه چنین خوانده می شود: 🔸قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را یک بر بوم زمستون یک بر بوم تابستون @Harf_Akhaar