eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 و 📒 سرایدار جواب داد: غریب است؛با انصافی که من در این موضوع بخرج داده و نخواسته ام به هیچ وجه تعدی در حق شما بنمایم، مرا دیوانه می خوانید؟ تاجر گفت: متشکرم؛ ولی به من حالی نمایید آخر هزار دینار چه پولی است و برای چه این مبلغ را به شما بدهکارم؟ سرایدار گفت: کمی دقت فرمایید! اگر من بی حساب گفتم حق با شماست. این وجه را که مطالبه می نمایم از این لحاظ است که سال گذشته شما در این جا یک مرغ و شش تخم مرغ خورده اید و اگر این مرغ زنده بود و همان تخم مرغ ها را زیر آن می گذاشتم و جوجه می شد و هر کدام تا بحال چندین تخم می نمودند و باز از تخم های آنها جوجه بعمل می آمد و با این حساب من تا این ساعت صاحب هزارها تخم مرغ و جوجه بودم و با این حساب تمام این منافع را برای پر کردن شکم شما از دست داده ام. اکنون که هزار دینار در عوض تمام این خسارت به انضمام شام شب گذشته از شما مطالبه می نمایم، مرا دیوانه خطاب می نمایی؟ خلاصه، دعوای سرایدار و تاجر توجه همه مسافرین قافله را جلب نمود و هر چه سعی کردند مُرافِهِ را اصلاح دهند، میسر نشد. قرار شد به کدخدای محل مراجعه کنند تا او تکلیف را معین کند... ✍ادامه دارد... @Harf_Akhaar