eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
76هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
✍می گویند شخصی از راهی می گذشت. دید دو نفر گدا، سر یک کوچه جلوی دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارند و نزدیک است بینشان دعوا شود. آن شخص نزدیک شد و از یکی از آن ها سؤال کرد: «چرا با یکدیگر مشاجره و بگو مگو می کنید؟» 🔸یکی از گداها جواب داد: «چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم، این گدا جلوی مرا گرفته و می گوید: من اول باید بروم. بگو مگوی ما برای همین است». آن شخص تا این حرف را از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت: 🔹«گدا به گدا، رحمت به خدا.» یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد؛ پس رحمت به خدا که به هر دوی آن ها رزق و روزی می رساند. @Harf_Akhaar
داستان مَثَل : 🌱میگویند شخصی از راهی می گذشت دید دو نفر گدا بر سر یک کوچه جلو دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارند و نزدیک است بینشان دعوا شود. 🌱آن شخص نزدیک شد و از یکی از آنها سئوال کرد: چرا با یکدیگر مشاجره و بگو و مگومی کنید ؟ یکی از گداها جواب داد: چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم، این گدا جلو مرا گرفته و می گوید من اول باید بروم. بگو مگو ما برای همین است 🌱آن شخص تا این حرف از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت: گدا به گدا، رحمت به خدا 🌱یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد، پس صد رحمت به خدا که به هر دوی آنها رزق می رساند.🤍🌼   @Harf_Akhaar