eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.1هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه چیزی بگم دلت آروم شه؟ ‏خدا، حواسش به همه چی هست ‏حتی چیزایی که فکرشم نمی‌کنی🤍🌼 شب بخیر🌱 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 🌼هرصبح پنجره دل 🤍رابگشاییم و فریاد بزنیم 🌼ای عشق سلام، 🤍گلهای مهربان سلام 🌼حال دلتون قشنگ 🤍سرای عشقتون پایدار 🌼صحبت سرشار از شادی و لبخند 🤍و برکت و حاجتی روا شده 🌼صبحتون پر حس ناب زندگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 از امروز با خودت تمرین کن: - ۱۵ دقیقه چیزهای خوبی که داری رو به خودت یادآوری کن و بابت‌شون شکرگزاری کن!🤍🌼 - ورزش کن، حتی اگه نمیتونی ورزش حرفه‌ای بکنی یکم پیاده‌روی کن؛ سعی کن صاف بشینی، گردنتو مستقیم نگه داری، شونه هات رو به عقب باشه!🤍🌼 - برای خودت یک کتاب رو انتخاب کن و به خودت قول بده توی این ماه باید تمومش کنی!🤍🌼 - هر آدمی که ازش حس خوبی نمیگیری و به خودت و آرزوهات انرژی منفی میده رو mute کن!🤍🌼 @Harf_Akhaar
دریـــ🌱ـــا برای مرغابی تفریحـــ🌱ــی بیش نیست ، اما... 🤍برای ماهی زندگیست...🌼 🤍برای کسی که دوستت دارد🌼 🤍زندگی باش نه تفریح🌼 @Harf_Akhaar
‹‹‹داستان پند آموز››› دیروز به پدرم زنگ زدم، گاهی زنگ می‌زنم و حالش را می‌پرسم. موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم... گفت: «بنده نوازی کردی زنگ زدی». وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است.🌱🌱🌱 دیشب خواهرم به خانه‌ام آمده بود، شب ماند، صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته. گاز را شسته، قاشق و چنگال‌ها و ظرف‌ها را مرتب چیده و...🌱🌱🌱 وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود. و منو از نگاه‌ها و کمک‌های با توقع رها کرد...🌱🌱🌱 امروز عصر با مادرم حرف می‌زدم برایش عکس بستنی فرستادم. مادرم عاشق بستنی‌ست گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم. برایم نوشت: «من همیشه به یادتم چه با بستنی چه بی‌بستنی».🌱🌱🌱 و من نشسته‌ام و به کلمه‌ی «خانواده» فکر می‌کنم، که در کنار تمام نارفاقتی‌ها، پلیدی‌ها و دورویی‌های آدم‌ها و روزگار، تنها یک کلمه نیست، بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است. قدر خانواده‌هاتون رو بدونید...🤍🌼 @Harf_Akhaar
اگر ڪسی صادقانه با شما🌱 ڪینه ورزی ڪرد🌱 و دشمنی خود را نشان داد🌱 به او احترام بگذارید!🌱 زیرا🌱 اون دشمن با شرفی است🌱 او بهتر از دوستی است ڪه🌱 ریاکارانه محبت میکند.🤍🌼 ‌ @Harf_Akhaar
‹‹🌱🌱🌱›› شور دیدارت اگر شعله به دل‌ها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد🤍🌼 گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه! شب که این‌قدر نباید به درازا بکشد🤍🌼 خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد🤍🌼 عقل، یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد🤍🌼 یکی از ما دونفر کشته به دست دگری است باش تا کار من و عقل به فردا بکشد🤍🌼 زخمی کینه‌ی من! این تو و این سینه‌ی من من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد🤍🌼 حال با پای خودت سر به بیابان بگذار پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد🤍🌼 @Harf_Akhaar
<<<🌱🌱🌱>>> موبایل شماروبه آدمهایی که ازتون دورهستندنزدیک میکنه اما، شماروازآدمهایی که نزدیکتوننددورمیکنه لحظات باهم بودن رابیشتر قدر بدانیم روزهای رفته هرگز بازنمیگردند 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 ‏یادتونه بچگیامون که می‌خواستیم از خیابون رد بشیم دست مامانمونو انگار وقتی که مامانمون دستمونو میگرفت دیگه خیالمون راحت بود. یکیو پیدا کنید وقتی دستتونو گرفت، نگاه به این طرف و اونطرف نکنید و خیالتون راحت باشه کنارش...🤍🌼 @Harf_Akhaar
داستان‌های‌بحارالانوار: کوری شفا یافته...🌱 🤍🌼شخصی به نام اعمش میگوید: کنیزی سیاه چهره ی نابینا را در مدینه دیدم که آب به مردم می‌داد و می‌گفت:« در راه محبت علی بنوشید.» 🤍🌼پس از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب می‌داد و می‌گفت: «در راه محبت سرورم علی علیه السلام آب بنوشید، آن کس که خداوند به خاطر او بینایی‌ام را دوباره به من عنایت کرد.» 🤍🌼نزدیک رفتم، گفتم: شما را چندی پیش در مدینه دیدم به مردم آب میدادی و نابینا بودی و امروز می‌بینم بینا هستی، قضیه بینایی تو از چه قرار است؟ 🤍🌼گفت: روزی شخصی از من پرسید: تو کنیز آزاد شده علی بن ابی طالب علیه السلام و از ارادتمندان او هستی؟ گفتم: آری گفت: خدایا! اگر این کنیز راست می‌گوید بینایی اش را به او باز گردان. به خدا سوگند! بعد از دعای آن مرد خداوند نعمت بینایی را به من بازگرداند و بینا شدم. به او گفتم: تو کیستی؟ گفت: من خضر پیغمبر، و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام هستم. ‹‹ بحارالانوار، ج ۴۲، ›› @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 کودکان را به پنج دلیل دوست دارم؛ "گریه می کنند" چرا که گریه کلید بهشت است. "قهر می کنند" ولی زود آشتی می کنند چرا که دلی بی کینه دارند. "چیزی را زود خراب می کنند " چون دلبستگی به دنیا ندارند. "با خاک بازی می کنند " چون غرور ندارند. "هر چه دارند می خورند " چون غم فردا ندارند. 🤍🌼 @Harf_Akhaar
به زیباییمون ننازیم ما خلقش نکردیم🤍🌼 افتخار به اصل و نسب خود نکنیم ما انتخابش نکردیم🤍🌼 اگه میتونیم به : اخلاق،منش و انسانیت مون بنازیم🤍🌼 چون خودمون هستیم که اینو میسازیم🌱 @Harf_Akhaar
معجزه ها همیشه دور نیستن🌱 یه وقتایی اینقدر بهمون نزدیکن که متوجه🌱 شون نمیشیم ..🌱 مثل سلامتی🌱 داشتن خانواده خوب🌱 و خیلی چیزایی که معمولی شدن برامون🌱 اماخیلی باارزشن !🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ میکنند: واقعا پر معنیه ... ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ی ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد. ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛ اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد! ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته میشود نه گلوله ای شلیک میشود، و نه حتی نیزه ای پرتاب! اما گرگ با همه غرورش سرنگون ميشود' حال بد نیست بدانیم که ... طمع، پول، قدرت ،تكبر ،فخرفروشی،حب جاه و مقام و احساس بى نيازى و بی مسئولیتی درقبال هم نوع ميتواند هر انسانى رو به سرنوشت این گرگ قطب گرفتار كند. هلاکت به دست خودمان ، نه گلوله ای ، نه نیزه ای ! 🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقای اباعبدالله🌱 🤍در بزم وصالش همہ ڪس طالب دیدار تا یار ڪہ را خواهد و میلش به که باشد🌼 اربعین بطلب مارا 💔 @Harf_Akhaar
🌱 میگفت: اگـر‌قرار‌بود‌با‌آهنگ‌و‌فاز‌غم‌برداشتن آروم‌بشی، خُـدا‌در‌قرآن‌نمی‌فرمود‌ڪه‌↺ "اَلآ‌بذڪر‌الله‌تطمئن‌القلوب" بـا‌یـاد‌خُـدا‌قلـ‌ب‌ها‌آرام‌میگیـ‌رد!؟ 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱قانون 21/90 را بکار ببرید.🌱 21 روز طول می‌کشد تا بتوانید یک عادت ایجاد کنید. 90 روز طول می‌کشد تا یک سبک‌زندگی جدید برای خودتان ایجاد کنید. پس از همین امروز شروع کنید. تغییرات کوچک را آغاز کنید و این تغییرات را به مدت 90 روز ادامه دهید تا شاهد تاثیر و نتیجه آن در تمام طول زندگی‌تان باشید. 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 داستان کوتاه شعر بنی آدم و معلم بی توجه !! ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت: «ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ: بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «یادم نمی آید.» ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «یعنی چی؟ این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟!» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید.» ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «ببخشید! همین؟! مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی، باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی. مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!» ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱 شادی خود را خصوصی نگه دارید، چشم بد واقعی است.... 🤍🌼 @Harf_Akhaar
بهــ🌱ـترین انسان از روے عملش شناختہ میشود، و گرنہ سخنان خوب روے دیوار هم نوشتہ میشود، دیوار نباشیم...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱داستان کوتاه و پند آموز🌱 🌱پسر جوانی که بی‌نماز بود از دنیا رفت، و یکی از صمیمی‌ترین دوستانش او را در خواب دید، به او گفت: مرا در صف مؤمنین قرار دادند؛ و با این‌که من در دنیا به حلال و حرام و رعایت اخلاق تا حد ممکن پایبند بودم ولی برای نماز تنبلی می‌کردم و مادرم همیشه بخاطر بی‌نمازی من ناراحت بود و از آخرت من می‌ترسید. 🌱روزی مادرم بخاطر بی‌نمازی من اشک ریخت. طاقت اشک چشم او را نیاوردم و قول دادم من‌بعد نمازم را بخوانم. و از آن روز هر وقت مادرم را می‌دیدم فقط برای شادی او و رضایت‌اش نماز می‌خواندم و نمازم ظاهری بود. 🌱بعد از مرگم مرا در صف نمازگزارن وارد کردند، سوال کردم من که نمازخوان نبودم؟ گفتند: تو هرچند نمازخوان نبودی، ولی برای کسب رضایت و شادی مادرت به نماز می‌ایستادی، خشنودی مادر پیرت خشنودی ما بود و ما نام تو را امروز در صف نماز گزاران واقعی ثبت کردیم.🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 مرد جوانی با دختر جوان کم سن و سالی ازدواج کرد.دریکی ازروزها جمعی از دوستانش برای دیدنش به خانه آنها آمدند...🤍🌼 مرد از دیدن دوستانش بسیار خوشحال شد و به رسم عادتشان در میهمان نوازی و بخشش ، لاشه ای گوشت تهیه و از همسرش خواست آن را بعنوان غذایی برای مهمانانش آماده کند.🤍🌼 اما در كمال تعجب همسرش گفت: كه نمیداند چطور آن را بپزد وآن را در خانه پدرش یاد نگرفته است.🤍🌼 مرد بسیار ناراحت و آزرده خاطر شد و بر همسرش خشم گرفت و از او خواست خودش را آماده کند تا او را به خانه پدرش باز گرداند ، چرا که او بلد نبود گوشت را بپزد و به او گفت: كه شايستگی اين را نداردکه همسرش باشد.🤍🌼 زمانیکه به خانه خانواده همسرش رسیدند ، مرد به پدر زنش گفت: این کالایتان است که به شما بازگردانده شده است دخترتان بلد نیست چگونه گوشت بپزد من نیازی به او ندارم مگر اینکه اصول آشپزی و پخت و پز را به او یاد دهید.🤍🌼 پدر حکیمانه و عاقلانه جواب داد و گفت : تا دوماه او را نزد ما بگذار در این فرصت، آنچه نمیداند به او یاد خواهیم دادوبعدازآن میتوانی همسرت را برگردانی.🤍🌼 زن به مدت دو ماه در خانه پدرش ماند.در موعد مقرر مرد آمد تا مجددا همسرش را برگرداند چونکه اموزش پخت و پز را به اتمام رسانده بود و بعد از اینکه پدر زنش به او گفت الان دخترش در هنر آشپزی بخصوص در پختن گوشت بسیارماهر شده است.🤍🌼 گفت: پس در این صورت اجازه دهید ما به خانه مان بر گردیم. اما پدر زنش مانع رفتنشان شد واصرار كردكه شوهر دخترش بايد قبل از رفتنشان ببيند كه همسرش پخت گوشت را بخوبی ياد گرفته.🤍🌼 پس بلند شد و گوسفند زنده ای را آورد و به شوهر دخترش گفت : این را سر ببُرتا حقیقتا ببینیم دخترمان پختن گوشت را یاد گرفته است.🤍🌼 مرد گفت : اما من که بلد نیستم گوسفند سر ببرم پدر زنش به او گفت : بسیار خوب!! پس نزد خانواده ات برو تا مردانگی را به تو یاد دهند ، هر وقت یاد گرفتی بیا و همسرت را ببر.🤍🌼 هیچوقت تحت هیچ شرایطی از همسرت عیب نگیر و اگر خواستی عیبی از همسرت بگیری ، اول به خودت نگاه کن.🤍🌼 از یکی از صالحان پرسیده شد: ندیده ایم هیچوقت از کسی عیب بگیری ، گفت: کامل نیستم که بخواهم از کسی عیب بگیرم.🤍🌼 @Harf_Akhaar
صبور باش که اعجاز صبر :🌱... هم یعقوب را به وصل یار رسانید هم زلیخا را ، پس بسپار به خدا...🤍🌼 @Harf_Akhaar