eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
76.5هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
‹🤍🌼› در اولین مسابقه كه مربیگری میكردم دعا كردم و از خدا خواستم كه برنده باشم اما نبردیم فهمیدم تیم مقابلم هم خدا دارد پس از آن به بعد تلاش كردم...🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن اگه 100 تا مورچه‌ی قرمز رو با 100 تا مورچه‌ی سیاه بندازی تو یه شیشه، هیچ کاری باهم ندارن تا وقتی که شیشه رو تکون بدی...! اونموقع شروع می‌کنن به کشتن همدیگه! قرمزها فکر می‌کنن سیاه‌ها دشمنن و سیاه‌ها هم فکر می‌کنن قرمزها دشمنن! اما دشمن واقعی اونا تویی که شیشه رو تکون دادی. تو دنیای ماهم همین اتفاق میفته! قبل از این‌که به جون هم بیفتیم باید از خودمون بپرسیم کی داره شیشه رو تکون میده... دوستی‌ها، رابطه‌ها و حتی زندگی‌های زیادی فقط بخاطر حرف‌های اطرافیان خراب شده... بیشتر مراقب زندگیمون باشیم...🤍🌼 @Harf_Akhaar
عجب سر گذشتي داشتي كل علي؟ 🌱چون يك نفر به دقت تمام براي ديگري حرف بزند اما آخر كار ببيند كه حرفش در او اثر نكرده، اين مثل را به زبان مي‌آورد. يك بابايي مستطيع شده بود و به مكه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجي و همه به او مي‌گفتند: حاجلي (حاج علي) اما يك دوست قديمي داشت كه مثل قديم باز به او مي‌گفت: كللي (كل علي ـ كربلايي علي). مثل اينكه اصلاً قبول نداشت كه اين بابا حاجي شده! اين بابا هم از آن آدم‌هايي بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده براي عنوان! اگر هزار بلا سرشان بيايد راضيند اما به شرط اينكه اسم و عنوان آنها را با آب و تاب ببرند! حاج علي پيش خودش گفت: بايد كاري بكنم تا رفيقم يادش بماند كه من حاجي شده‌ام به اين جهت يك شب شام مفصلي تهيه ديد و رفيقش را دعوت كرد. بعد از اينكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و او صحبت را به سفر مكه‌اش كشاند و تا توانست توي كله رفيقش كرد كه حاجي شده! توي راه حجاز يك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست و يك همچين دهن وا كرد، آمدند و به من گفتند حاج علي از آن روغن عقربي كه همراهت آورده‌اي به اين پنبه بزن، بعد گذاشتند روي زخم، فردا خوب خوب شد همه گفتند خير ببيني حاج علي كه جان بابا را خريدي. در مدينه منوره كه داشتم زيارت مي‌خواندم يكي از پشت سر صدا زد «حاج علي» من خيال كردم شما هستي برگشتم، ديدم يكي از همسفرهاست، به ياد شما افتادم و نايب‌الزياره بودم. توي كشتي كه بوديم دو نفر دعوايشان شد نزديك بود خون راه بيفتد همه پيش من آمدند كه حاج علي بداد برس كه الان خون راه مي‌افتد. وسط افتادم و آشتي‌شان دادم همسفرها گفتند: خير ببيني حاج علي كه هميشه قدمت خير است. نزديكي‌هاي جده بوديم كه دريا طوفاني شد نزديك بود كشتي غرق شود كه يكي از مسافرها گفت: حاج علي! از آن تربت اعلات يك ذره بينداز توي دريا تا دريا آرام بشود. همين كه تربت را توي دريا انداختم دريا شد مثل حوض خانه‌مان... همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بده حاج علي كه جان همه ما را نجات دادي. خلاصه گفت و گفت تا رسيد به در خانه‌شان: همه اهل محل با قرابه‌هاي گلاب آمدند پيشواز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علي زيارت قبول... همين كه پايم را گذاشتم توي دالان خانه و مادر بچه‌ها چشمش به من افتاد گفت: واي حاج علي‌جون... همين را گفت و از حال رفت. خلاصه هي حاج علي حاج علي كرد تا قصه سفر مكه‌اش را به آخر رساند وقتي كه خوب حرف‌هاش را زد، ساكت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفيقش ببيند، رفيقش هم با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتي داشتي كل علي؟!🌱 @Harf_Akhaar
///🌱/// ‹‹ زوج خوشبخت ›› یک زوج در اوایل 60 سالگی ، در یک رستوران کوچک رومانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن. ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین. خانم گفت: اوووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم. پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد. حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی من آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم. خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه!!!! پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا 92 ساله شد! •••🤍🌼••• @Harf_Akhaar
ـ🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱اگر نتيجه اى كه ميخواى. 🌱 🌱رو در زندگی نميگيرى،. 🌱 🌱اولين جايى كه بايد 🌱 ‹🤍🌼› 🌱نگاه كنى عادت های 🌱 🌱روتين روزانه زندگيته... 🌱 ـ🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 @Harf_Akhaar
دوست خدا بودن سخت نیست...!🌱 توڪل برخدایت ڪن ڪفایت میڪندحتما...🌱 اگرخالص شوے بااو صدایت میڪندحتما...🌱 اگربیهوده رنجیدی ازاین دنیاے بے رحمی به درگاهش قناعت ڪن عنایت میڪندحتما...🌱 دلت درمانده میمیرد اگرغافل شوے ازاو به هروقتے صدایش ڪن حمایت میڪندحتما...🌱 خطاگرمیروے گاهی به خلوت توبه ڪن بااو گناهت ساده میبخشد رهایت میڪندحتما...🌱 به لطفش شک نڪن اگردنیاحقیرت ڪرد تورسم بندگے آموز حمایت میڪندحتما...🌱 اگرغمگین اگرشادی خدایے راپرستش ڪن ڪه هردم بهترینهارا عطایت می کند حتما...‌‌🌱 ‹‹🤍🌼›› @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگران را ببخش و خود را رها کن اگر کینه ای در دل نداشته باشی سبکتر خواهی بود...🌱 هیچ پرنده ای با بار سنگین اوج نخواهد گرفت...🤍🌼 @Harf_Akhaar
پانزده جمله کوتاه و ناب >>> 🌱 1.خوشبختی خانه در خدا پرستی است. 2.عزت خانه در دوستی است. 3.ثروت خانه در شادی است. 4.زیبایی خانه در پاکیزگی است. 5.پاکی خانه در تقوا است. 6.نیاز خانه در معنویات است. 7.استحکام خانه در تربیت است. 8.گرمی خانه در محبت است. 9.صفای خانه درمحبت است. 10.پیشرفت خانه در قناعت است. 11.لذت خانه در سازگاری است. 12.سعادت خانه در امنیت است. 13.روشنایی خانه در آرامش است. 14.رفاه خانه در حرمت و تفاهم است. 15.ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
ـ🌱🌱🌱 ـ🌱🤍 ـ🌱 وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه اونی که مقصره، لیوان نیست مقصر تویی!!! که بیش از ظرفیتش بهش آب دادی پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش تا لبریزش نکنی...! 🌱 🌱🌼 🌱🌱🌱 @Harf_Akhaar
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسى كه به خودت و زندگيت دارى، بيشترين اثر رو بر روى تمام جوانب زندگيت داره، پس تلاش كن تا رفيق ترين رفيقِ زندگيت باشى...🌱 ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌@Harf_Akhaar
اگر انسانها می دانستند فرصت با هم بودنشان چقدر محدود است نامحدود یکدیگر را دوست می داشتند...🌱 @Harf_Akhaar