#ضرب_المثل
‹‹ کور خود و بینای مردم ››
🌱روزی از روزهای بهاری باران بهشدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود.
🌱رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او میدوید تا زودتر خودش را به خانه برساند.
🌱رند پنجره را باز کرد و فریاد زد: آهای همسایه! چیکار میکنی؟ خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی؟
🌱مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرامآرام بهسمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آبکشیده شده بود.
🌱چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد.
🌱بهسرعت در حال دویدن بهسوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: آهای! خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من میگفتی چرا از رحمت خدا فرار میکنی؟ حال خودت همان کار را میکنی؟
🌱رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر میدوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم.
🌱هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد میگیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر میکنند.
@Harf_Akhaar
#داستانک
‹‹ مرفه بی درد ››
”وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد.
بچههای محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بیدرد و بیکس.
و این لقب هم چقدر به او میآمد نه زن داشت نه بچه و نه کسوکار درستی.
شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و داییجان برایشان گرم نمیشود، تنهایش گذاشته بودند.
وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچههای محل که میدانستیم ثروت عظیم و بیکرانش بیصاحب میماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایهها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانهاش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم.
بعد هم با خود کنار آمدیم که این که دزدی نیست، تازه او به این پولها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد!
تازه میتوانیم کمی هم از این پولها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما…
اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاریاش که با همت ریشسفیدهای محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچهها چقدر خجالت کشیدیم.
موقعی که ١۵٠ بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بیدرد خرج سرپرستی همهی آنها را میداده، بچههای یتیم را دیدیم که اشک میریختند و انگار پدری مهربان را از دست دادهاند.
از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟“
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدانی !؟
برای قضاوت دیگری
تنها کفشش را پوشیدن و با آن
قدم زدن کافی نیست
تو با این کار تنها خار های رفته
در پایش را حس می کنی
خنجر هایی که از پشت می زنند می ماند
بلاهایی که بر سرش نازل می شود
می ماند... درد هایی که باعث لنگر
انداختن زانوانش می شود می ماند ...
پس با خودت تکرار کن
من "او " نیستم
نمی توانم جایش باشم
قرار نیست مانند او باشم
پس حق قضاوت هم ندارم ...!
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
اگر انسان ها ،آنقدر که به پاهایشان برای پیمودن زندگی
اعتماد کرده اند ،به افکارشان اعتماد می کردند ،
دیگر هیچ جاده ی نرفته ای در دنیا باقی نمی ماند...
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️حجتالاسلام عالی
▫️شروط آمدن امام زمان عجل الله؟!
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
@Harf_Akhaar
🌼 #جانم_امام_زمان_عج
🌼تقصیر ماست
غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته پنهانی شما
🌼بر شوره زار معصیتم
گریه می کنم....
جانم فدای دیده بارانی شما
🌼تعجیل در ظهور
🌱 #امام_زمان صلوات
🌼الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌱وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌼 اللهم عجل لولیک الفرج
@Harf_Akhaar
‹‹ زندگی ارزش جنگیدن داره ! ››
🌱یه کارمند ساده بانک بعد از ۲۰ سال خودشو بازخرید میکنه و میره تولیدی لباس مجلسی میزنه. الان بعد از هشت سال حدود ۱۲۰۰ کارگر توی کارگاههاش کار میکنن و صاحب بیش از ۲۰ ملک مسکونیه!
🌱شما وقتی خبر بالا رو میخونی بهت این حس القا میشه که انگار توی آسمونا تاس انداختن و بین کارمندای بانک این برنده شده و یه دفعه زندگیاش متحول شده.
🌱دیگه شما نمیدونی این آدم توی اون ۲۰ سال انواع کلاس خیاطی رفته، همون حقوق محدود کارمندیشو جمع کرده و نمایشگاههای معروف کشورهای همسایه رو رفته.
🌱حتی دو بار قبل از زمانی که موفق بشه هم سعی کرده از یه جایی کار رو شروع کنه ولی با شکست مواجه شده. یا حتی بهخاطر این ریسکی که بعد از ۲۰ سال کرده، همسرش ازش جدا شده.
🌱هیچچیز با تاسانداختن معلوم نمیشه. هیچچیز اتفاقی نیست.
🌱شما برای رسیدن به نقطه مطلوب باید هرچند کوچک، هرچند مذبوحانه گام بردارید، خطر کنید و از شکست نترسید.
🌱عمر ما میگذره و تمام این سالهایی که کاری که مورد علاقهتون نیست رو کردید، دیگه برنمیگرده.
🌱زندگی چون یک بار اتفاق میفته، ارزش ریسککردن و جنگیدن داره، حتی اگه آخرش ببازید.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان واقعی
✅تنها یکچیز میتواند تحقق یک رویا را غیرممکن سازد:
ترس از شکست!
@Harf_Akhaar
📗داستان پندآموز
▫️مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر.
ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند.
▪️پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند.
یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و ...
اما هیچکدام چاره ساز نبود.
پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که :
برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!!
▫️پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره.
مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست.
بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم.
▪️و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.
مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده.
پسر بچه گفت :
که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند .
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
▫️خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت؛ رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
@Harf_Akhaar
به درخت نگاه کن ..
قبل از اینکه شاخههایش زیبایی نور را لمس کند، ریشههایش تاریکی را لمس کرده
گاه
برای رسیدن به نور،
بایدازتاریکیهاگذرکرد..🌱
@Harf_Akhaar
مثل یک چای تلخ ...
🌱وقتی یک چای تلخ مقابلتان میگذارند چه میکنید؟
🌱با یکیدو حبه قند آن را شیرین میکنید و نوشیدنش را بر خود گوارا میسازید.
🌱سختیهای زندگی مثل همان چای تلخ هستند و نعمتهای الهی درست شبیه همان حبههای قند.
🌱و از آنجا که زندگی انسان بیرنج و مرارت نمیتواند باشد، ️خداوند توصیه میکند نعمتهای مرا به یاد آورید.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🤍
🌍جهان آینه ی باور های شماست
@Harf_Akhaar
خوشبختی را تعقیب نکنید
و در جدال برای رسیدن به خوشبختی نباشید
زندگی را زندگی کنید
خوشبختی پاداش مهربانی، صداقت و درستکاری و گذشت شماست🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱ما خدایی داریم
که حواسش به همه موجودات عالم هست
روزی دست اوست
و تلاش دست تو!
اگر ایمان و باور داشته باشی
به هر چه میخواهی میتوانی برسی!!!
چرا نگرانی؟ خدا نمیزاره تنها بمونی🌱
@Harf_Akhaar
حاج امین در خانه را کاملا باز کرد. تاکسیاش را از خانه بیرون آورد. به خیابان اصلی رفت . با حرکت آرام به کنارهی خیابان نگاه می کرد و مسافران را سوار می کرد. مسافرِ اول پیاده شد و گفت : آقا ! چقدر باید بدهم ؟
حاج امین به بالای شیشهی جلو نگاهی کرد . زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر رو کرد و گفت: 100 تومان.
تاکسی پولش را گرفت و حرکت کرد.
اندکی بعد، مسافر دوم گفت: «آقا اینجا پیاده می شم. چقدر میشه »
دوباره حاج امین به بالای شیشهی جلو نگاهی کرد . زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر گفت: 125 تومان.
مسافر از قیمت منصفانه اش تعجب کرد. آرام به شیشهی جلو نگاهی کرد. روی کاغذ سادهای با خط زیبا نوشته بود:
🌱امان ز لحظهی غفلت که شاهدم باشی یا بن الحسن🌱
@Harf_Akhaar
هر گاه عیبی درمن دیدی
به خودم خبر بده،نه کسی دیگر
چون تغییرآن دست من است
کاراولت باعث پیشرفت
وبهبودم میشود
اما گزینه دوم غیبت است و مرا
درتاریکی نگه میدارد
@Harf_Akhaar
شازده کوچولو از گل پرسید:
آدما چرا تو رو نچیدن؟
من گلای زیادی دیدم
که زیر دستو پا بودن!
گل جواب داد:
من ارزش خاری که عاشقانه
احاطم کرده رو میدونم...
📗 شازده کوچولو
🌱 آنتوان دوسنت اگزوپری
@Harf_Akhaar
🤍🌼🤍🌼
#سوادزندگی
- صحبت کسی را قطع نکنید
پیش از آنکه اظهار عقیده ای بکنید، اجـازه دهـیـد صـحـبت دیگـران بـه پایان برسد. میان صحبت کسی پریدن نشانه بی نزاکتی و عدم برخورداری از مـهـارتـهای اجـتـمـاعـی فرد می باشد. اگر نمی خواهید خودبین و از خود راضی بنظر آیید، هیچگاه صحبت کسی را قطع نکنید و هرگاه که ناچار بـه انـجـام ایـن کـار شـدیـد حتـما بـا گـفـتـن جـمله معذرت می خواهم ، اقـدام بـه انـجام آن کار کنید.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه مغرورتر باشی
تشنه ترند برای با تو بودن
و هرچه دست نیافتنی باشی
بیشتر به دنبالت می آیند؛
امان از روزی که غروری نداشته باشی
و بی ریا به آنها محبت کنی
آن وقت تو را هیچ وقت نمی بینند
ساده از کنارت عبور می کنند …
به خودت اعتماد کن ، تکیه کن ، و بجنگ
از هیچ کس نمیشه انتظار داشت
رفیق ....🌱
@Harf_Akhaar
‹🤍🌼›
زندگی زیباتر میشود ؛
به شرطی که به اندازه
تمام برگ های پاییز،
برای یکدیگر
آرزوی خوب داشته باشیم...🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این #شش_نفر فاصله بگیر🌼👌
میخوای آرامش داشته باشی این کلیپ و سیو کن و هر روز گوش بده ...🤍
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
یه جمله از بزرگ علوی هست که توو روزایی که هیچی خوب نیست، خیلی بهم اُمید میده. میگه:
بیا نااُمید نشیم ؛
شاید دردی که امروز تحمل میکنی
راهِ نجاتِ تو در آینده باشه:)
@Harf_Akhaar
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیالِ روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاقِ تو از جان بِدَر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بِدَر نرفت
🌱#عبید_زاکانی🌱
@Harf_Akhaar
#داستانک
‹‹ لبخندخدا ››
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه میرفت و برمیگشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختربچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیلش به دنبال دخترش برود.
با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.
اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد، او میایستاد، به آسمان نگاه میکرد و لبخند میزد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار میشد.
زمانی که مادر اتومبیل خود را کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار میکنی؟ چرا همینطور بین راه میایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی میکنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس میگیرد!
یادمان باشد هنگام رویارویی با طوفانهای زندگی، خدا کنارمان است؛ پس لبخند را فراموش نکنیم!“
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱
هم زمان های آسان در کنترل خداست
هم زمان های سختی
@Harf_Akhaar
الهی!
این بنده چه داند که چه می باید جُست؟
داننده تویی؛ هرآنچه دانی، آن ده...🌱
شبتون بخیر🤍🌼
@Harf_Akhaar
ســـ😊ــلام✋
🤍صبح شنبهتون بخیر و شادی 🤍
🌼سلام به
🌱مهری که در
🌼دلهاتون جاری ست
🌱صبحتون پراز شادی
🌼سرزمین دلتون سبز
🌱آسمون قلبتون
🌼صاف و رویاهاتون
🌱 دست یافتنی
@Harf_Akhaar
وقتی جسارتِ ماندن را در خودتان نمی بینید ؛
از همان اولش نیایید !
آدم ها مغازه نیستند که کمی بمانید و خوشتان نیامد ، بروید و دورهایتان را بزنید !
آدم ها ، ساده اند ...
عادت می کنند ...
وابسته می شوند ...
می روید و ...
دنیایِ سادگیِشان ترک بر می دارد ...
همین شمایید که آدم ها را از مهربانی و ساده بودنشان پشیمان می کنید ،
همین شما بانیِ یک مشت شارلاتان و دروغ گو ، زیرِ پوست جامعه ی بی پناهمان هستید !
شما آدم های شهر را ترسانده اید ...
و گرنه همه ساده و یکرنگ می ماندند ...
وگرنه همه وفادار بودند ...
وگرنه ...
دنیایمان قشنگ تر بود !
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدانی !؟
برای قضاوت دیگری
تنها کفشش را پوشیدن و با آن
قدم زدن کافی نیست
تو با این کار تنها خار های رفته
در پایش را حس می کنی
خنجر هایی که از پشت می زنند می ماند
بلاهایی که بر سرش نازل می شود
می ماند... درد هایی که باعث لنگر
انداختن زانوانش می شود می ماند ...
پس با خودت تکرار کن
من "او " نیستم
نمی توانم جایش باشم
قرار نیست مانند او باشم
پس حق قضاوت هم ندارم ...!
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خرگفت: علف آبی است،
گرگ گفت سبزاست
رفتندنزد شیر ماجرا اختلاف راگفتند
شیرگفت: گرگ رازندانی کنید
گرگ گفت: مگرعلف سبزنیست؟
شیرگفت:
سبزاست ولی دلیل زندان توبحث باخراست.
هرگز بانادان بحث نکنید…!
🌱#دڪتر_انوشه🌱
@Harf_Akhaar