eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
76.5هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
آدمی که شکاکه خودش انقدر زیرآبی رفته که فکر می‌کنه همه مثل اونن :) @Harf_Akhaar
چند عادت ثابت اغلبِ افراد ثروتمند _پولشون رو برای اجناس برند هزینه نمیکنن _ از اخبار اطلاع دارن و روزی 3 تا 5 ساعت مطالعه دارن _ گوشت کم میخورن،غذای سالم و سبزیجات سبز میخورن ( مثل تخم مرغ، اسفناج و آووکادو ) _روی روابطشون با آدمها سرمایه گذاری میکنن. به این معنی که با هرکسی نمی گردن و ادمای اطرافشون خیلی محدودن _زمان کار کردنشون مشخص و محدوده و ساعت 6 عصر به بعد کنار خانوادشون هستن و معمولا تلفن و ایمیل کاری رو جواب نمیدن @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کاری در زندگی انجام میدی فقط مطمئن شو که در پایان روزت خوشحال باشی زندگی خیلی کوتاهه که با استرس و ناراحتی هدر بره🌱 @Harf_Akhaar
به تو فکر می‌کنم و بودن با تو همان قدر دور است که زمرد در بازار جواهر فروشان عشق در من ارثیهء پدری بود مادرم دلباختهء شمعدانی‌های جهان شد من دلباختهء تو دوست دارم بدانم سیاهی چشمانت به روزگار کدام شاعر ختم می‌شود از خدا خواستم زودتر بمیرم تا هرگز زنی زیباتر از تو نبینم گفتم بر مزارم بنویسند این جا گریزگاه مردی است که از تاریکی زندگی به سیاهی چشمان زنی پناه برد. 🌱جوادگنجعلی🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا دکتر انوشه هم در زندگی غم دارد؟🤔 🌱دکتر انوشه🌱 @Harf_Akhaar  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تأثیر لباس بر شخصیت انسان خداوند به یکی از پیامبران خویش وحی نمود که به مؤمنین بگو: «لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطمعوا مطاعم اعدائی و لا تسکلوا مسالک اعدائی فتکونوا اعدائی کماهم اعدائی»؛ لباس دشمنان مرا نپوشید، غذا های دشمنان مرا نخورید و روش های دشمنان مرا پیروی نکنید که اگر چنین کنید شما هم دشمنان من خواهید بود همچنان که آنان دشمنان من هستند. تاثیر لباس در شخصیت انسان بسیار واضح است. تاثیر لباس اینقدر زیاد است که حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه در خطبه متقین، که صد و ده صفت مومنین را بیان می کند، می فرمایند دومین صفت، لباس آنهاست. «فَالْمُتَّقُونَ … وَ مَلْبَسُهُمُ الاْقْتِصادُ» لباس مستقیما روی شخصیت انسان تاثیر می گذارد. شما اگر لباسی را بپوشید که برای یک انسان خوب، عالی و بزرگوار است تاثیر خودش را می گذارد. همچنین اگر کسی لباسی بپوشد که برای فلان خواننده بدکاره آمریکایی است، بداند که رویش تاثیر می گذارد. اندازه لباس هم تاثیرگذار است. «من تشبه بقوم فهو منهم»؛ هر کس به قومی شباهت پیدا کند از آن قوم است. 🌱چه دلش پاک باشد چه نباشد، کم کم به آن سمت گرایش پیدا می کند.🌱  @Harf_Akhaar
صبرت که تموم شد، نرو! معرفت تازه از این جا شروع میشه 🌱 @Harf_Akhaar
🔴کودکان مظلوم لبنانی در سوز سرما به کمک شما برای تهیه پتو نیاز دارند 💢 تمام برنامه‌های جبهه جهانی شباب‌المقاومة در امور لبنان با هماهنگی دفاتر رسمی حزب‌الله لبنان در بیروت و قم صورت می‌گیرد. 🔹کمک‌های خود به مردم لبنان و امور اجتماعی مربوطه را به این شماره کارت به نام "جبهه‌جهانی شباب‌المقاومة" واریز کنید.👇👇
6037997750004344
🔸 الجبهة العالمية لشباب المقاومة https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
با اعلام آتش بس و روانه شدن مردم به سوی خانه‌های تخریب شده، مردم لبنان نیازمند کمک های بیشتری هستند؛ ما جهت دریافت کمک های شما مجموعه " شباب‌المقاومة" که مورد تایید ما هستش و بصورت مستقیم در لبنان در حال کمک رسانی است را به شما پیشنهاد میدیم
هر آنچه در این عالم اتفاق می افتد، چه حکمت آن را دریابید یا نه؛ برای خیری والاتر است. هر چند آن خیر به سادگی برایت قابل تشخیص نباشد آرزوهایت شاید سال ها طول بکشد شاید هم یک روز ولی چیزی که خواست خداوند پشتش باشد همواره راهش را به زندگی ات پیدا میکند @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. یه رازی که آرومت میکنه 🤍 @Harf_Akhaar  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📗داستان شاپور پادشاه و دختر اساطرون            بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم  یکی از سلاطین به نام «اساطرون» در شهری کنار فرات سلطنت می کرد. شاپور در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد، سپاهی مجهز حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت، ولی بواسطه استحکام حصار، شاپور از فتح آن مایوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر راه می رفت تا شاید چاره ای برای اینکار پیدا کند. روزی دختر اساطرون بالای حصار شهر آمده لشکر دشمن را تماشا می کرد ناگاه چشمش بقامت مردانه شاپور افتاد، با همین یک نگاه فریفته او شد، نهانی نامه ای نوشت اگر مرا به ازدواج خود در آوری وسیله تسخیر شهر را فراهم می کند. شاپور نیز تقاضا دختر را پذیرفت دختر با تدبر شبانه وسائل ورود لشگریان را فراهم نمود، شاپور با سپاه خویش وارد شهر شد آنجا را فتح کرد و اساطرون را کشت، دستور داد سرش را بر نیزه ای نهاد به مردم جهت عبرت نشان دهند. مردم وقتی که چنین صحنه را مشاهده کردن از شاپور اطاعت کردند، شهریار ایران به پیمان خود وفا نمود، با دختر ازدواج کرد مدتی با هم زندگی کردند، شب چشم شاپور بر پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود، پرسید این زخم از چیست؟ گفت شب گذشته در محل استراحت من(برگ مرده ای) بوده که بر اثر تماس بدنم به آن برگ خراش برداشته است. شاپور گفت پدرت تو را چه اندازه به ناز و نعمت پرورده که پوستی با این لطیفی پیدا کردی؟ او در جواب گفت پدرم با بهترین وسائل استراحت پرورش می داد، غذایم را مغز سر گوسفند زرده تخم مرغ و عسل قرار داده بود! شاپور از شنیدن این حرف متعجب شد سر به زیر انداخت و مدتی در تفکر و اندیشه بود، پس از مدتی سربرداشت و گفت تو با پدری چنین مهربان این طور بی وفائی کردی آیا با من پایداری خواهی کرد؟ امر کرد گیسوان او را بر دم اسبی بسته در میان خارستانی کشیدند تا هلاک شد پیر پیمان کش ما که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان @Harf_Akhaar