هدایت شده از فرد13
داوود: فاطمه چیکار میخوای کنی؟!
کارت عروسیشو اتیش زدم و انداختم جلوش: بغلش کردی نه؟!
داوود: بیا پاییننننن خودتو به کشتننننن ندههههههه
+ همونجوری هم موهاشو نوازش کردی اره؟! سفت و محکم تو بغلت بود
داوود:اره بغلش کردممممم، نشد از یادم بری بیا پایین خانمم
+ حالم ازت بهم میخوره، . . فاتح رو کشتی. . . که منو. . سمت . . خودت . . ببری اره!! بعدشم ولم. . کنی
داوود: فاتح رو من نکشتم حرف گوش کن بیا پایین
فاتح رو دیدم که بی صدا دستاشو باز کرده بود که برم بغلش
میخواستم برم سمتش که پام پیچ خورد، تاریکی مطلق'
#گاندویی #درام #عاشقانه #ترکیه_ای 🇹🇷🎶
•• https://eitaa.com/joinchat/1258291528Ce1dd3c19c1