«سوء تفاهم»
بی خانه ندارد به سر خویش پلاکی
هستم دمق و خسته و ناراحت و شاکی
در جمع تضادم پُرِ بد مستی و پاکی
گر غم برسد بر دل من باز، چه باکی؟
عاشق شده ام، عاشق بانوی اراکی
صد شکر که عمرم به تبسم سپری شد
صد شکر که با خندهی مردم سپری شد
هر چند دو روزی وسط رم سپری شد
اوقات خوش آن بود که در قم سپری شد
بر قلب نمیخورد نه زخمی و نه چاکی
با زلزله صد آجر بیچاره بلرزد
با بارش برف آدم آواره بلرزد
هنگام رفو پیرهن پاره بلرزد
لعنت به هر آن دل که به یکباره بلرزد
با نازی و سرخاب سفیدابی و لاکی
دیوانه ام اما مخ بهلول ندارم
من در ره عشقش، جگر غول ندارم
من لاغرم و هیکل هرکول ندارم
باید بخرم لاک ولی پول ندارم
ای وای! بریزم به سرم باز چه خاکی؟
گفتم همه جانم شده درگیر دو چشمت
زندانی ام ای یار به زنجیر دو چشمت
در اوج جوانی شده ام پیر دو چشمت
او گفت سیاه است چرا زیر دو چشمت؟
اینطور یقینا ته این هفته هلاکی
او گفت برو زود برو عازم قم شو
اصلا برو آن دور تر و راهی رم شو
هی دور شو و ریز شو و قدر صدم شو
مامانی او نیز بگفتا برو گمشو
اصلا ندهم دختر خود را به کراکی!
گفتم بخدا در ره مسدود نرفتم
دریاست دلم، من طرف رود نرفتم
یک دم به مسیری که خطا بود نرفتم
اصلا بخدا من طرف دود نرفتم
این مشکل من هست ز کمبود خوراکی
گفتم، ولی افسوس نشد ملتفت آخر
کم کم شدم از زندگی او دلت آخر
تا اینکه شد این خط دلت کمپلت آخر
شد رنگ دل و رنگ سرم آه، سِت آخر
حالا بخرد این دل مشکی مرا کی؟
من تا پل آهنچی غمناک رسیدم
من در پل آهنچی غمناک خمیدم
من از پل آهنچی غمناک رمیدم
من از پل آهنچی غمناک چه دیدم؟
با شوهر خود توی خیابان اراکی
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
نفسی نیست اگر بین بساط آهی نیست
رمقی نیست اگر، همدل و همراهی نیست
آسمان دل من تیرگیِ محض گرفت
کو ستاره؟ چقدر حیف... مرا ماهی نیست
هرکسی را که در این راه تو میخواهی هست
هرکسی را که در این راه نمیخواهی، نیست
لذت این است که هی دست مرا میگیری
لذتی نیست به راهی که در آن چاهی نیست
بار سنگین گناهم بخدا کوهی بود
که پس از لطفِ نگاه تو پرِ کاهی نیست
میفرستد به همه گریه کنان تو درود
«با توسل به تو پس تا به خدا راهی نیست»
سر شب بود، ستاره به دو چشمم برگشت
گریه در روضه کم از اشک سحرگاهی نیست
قصهی سلطنتت سخت عجیب است عجیب
بوریا هیچ کجا تخت شهنشاهی نیست
حسن_معارف_وند
#مناجات #روضه
@HassanMaarefvand
:
مثل آن خودروی معیوبِ عقب مالیده
شدهام خسته و بیتاب و ادب مالیده
کاشکی او عقب خودرو فقط میمالید
تو نگو صاف به رگهای عصب مالیده
فکر کردم که فقط چند وجب مالیده
ولی او بیشتر از چند وجب مالیده!
همهی خلق بیایند نمیمالندم
حتم دارم که کسی داوطلب مالیده
مدتی بود که اصلاح نمیکردم ریش
پس عیان است یک اصلاحطلب مالیده
بدهی داشتم و خرج جدید آمد روش
فعلاً آهای طلبکار! طلب مالیده
عصبی هستم و باید که عوض گردد حال
تا شود ذرهای از حجم غضب مالیده
رمضان است خدایا خُنکایی بفرست
همه اعضای تن انگار به تب مالیده
آن که میگفت: نوازش فقط از جانب یار
خبر آمد، شده با دستِ عزب مالیده!
لیک چون با دهن روزه نمیشد مالید
عزبِ قصه سرِ حوصله شب مالیده
هر کسی را سببی هست سرِ مالیدن
او ولی یکسره بیهیچ سبب مالیده
روزه گر بودی و افطار فقط غم خوردی
پاک کن مانده غمی را که به لب مالیده
دور خواهی بزنی ماه خدا را؟ عمراً
نخورَد ماه صیام از تو رکب، مالیده!
هرکسی هست پیِ بخششِ ماه رمضان
مطمئن باش که شعبان و رجب مالیده
ای عزیزان، دم افطار مرا یاد کنید
نانتان تا به ابد گرم و رطب مالیده
عذر خواهی مرا نیز پذیرا باشید
که شدم خسته و بیتاب و ادب مالیده
.
حسن معارف وند
٢٧فروردین١۴٠١، ١۵:٣۴
14ماه رمضان
به نیت تبسمتان 🌹
@HassanMaarefvand
شادی های شعبان المعظم بهانه ای شد برای انتشار فکاهیها و شعرهای طنز؛
راستش را بخواهید
شعر، شبیه زندگی است؛
شادی دارد، غم دارد
و خط کش و دیواری برای آن نیست.
آدمی اگر می بیند که میتواند بنویسد
باید بنویسد و خود را محدود به فضایی خاص نکند که مبادا وجههای از او به مخاطره بیفتد.
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
استیصال
«سوء تفاهم» بی خانه ندارد به سر خویش پلاکی هستم دمق و خسته و ناراحت و شاکی در جمع تضادم پُرِ بد مس
26.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی طنز
«سوءتفاهم»
27 دیماه 1396
محفل طنز قمپز
بیش از پنج سال گذشت...
#عمر_زود_گذر
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
اباعبدالله...
یادِ تو یادِ گناه از دل هرکس برده
روزهایی که به یاد تو میافتم عیدند
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
کالای ایرانی
اگر مانند یک جانی، سَری خواهی ببُرّانی
بخر چاقوی زنجانی، بخر کالای ایرانی
به قدر وسعت ای جانان، به هر اوضاعِ بازاران
گرانی یا که ارزانی، بخر کالای ایرانی
اگر آقای سلمانی، ندارد تیغ ایرانی
بگو آقای سلمانی، بخر کالای ایرانی!
به ما داد ادکلن دشمن، به کوریاش بزن بر تن
گلاب ناب کاشانی، بخر کالای ایرانی
به سُخره گر گرفتندت، دهم این بیت را پندت
برو بازار، پنهانی، بخر کالای ایرانی
ندیدم راستگویانه، به خوش طعمی تکدانه
نخر هی رد هم رانی*، بخر کالای ایرانی
نظر کن قرمه سبزی را، بیا دریاب دیزی را
نخور پیتزا پپرّانی، بخر کالای ایرانی
نده این ماجرا را کش، بخور با چای خود کشمش
به جای تافی و نانی، بخر کالای ایرانی
نشو درگیر کیفیت، از این کارت بکش خجلت
که این دنیا بود فانی، بخر کالای ایرانی
.
( * ): رانی برای عربستان سعودی است.
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
استیصال
: مثل آن خودروی معیوبِ عقب مالیده شدهام خسته و بیتاب و ادب مالیده کاشکی او عقب خودرو فقط میمالید
36.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکسی هست پیِ بخششِ ماه رمضان
مطمئن باش که شعبان و رجب مالیده
.
شعر خوانی در
محفل طنز قمپز
٢٣اسفند١۴٠١
.
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
چه میدانند خوبان، قیمتِ دلهای مشتاقان
به کف، جنسی که مفت آمد، نباشد قدر چندانش
#بیدل_دهلوی
*کف: دست
@HassanMaarefvand