برای آقا علی اکبر علیه السلام
خورده ابلیس، دگرباره رکب اینگونه
جلوه کرده به زمین حضرت رب اینگونه
نام او را نشود بُرد به لب اینگونه
قبلِ هر چیز کند حکمْ ادب اینگونه
که بگویم من از آن شاه عرب اینگونه
جبرئیل آمد و پروانهی پیغمبر شد
گوش یک دهر از این واقعه حالا کر شد
چشم مادر-پدرش شاد و کمی هم تر شد
همه دلتنگیِ فقدان پیمبر سر شد
گویمش ختم رسل، نیست عجب اینگونه
از تکاپو همهی مدعیان افتادند
به قدمهای همین مرد جوان افتادند
همهی عقربهها از ضربان افتادند
وه چه پیغمبری! از تاب و توان افتادند
«بولهبها» همه در بستر «تب» اینگونه
مَلَک صور، زَنَد صور: دوباره حیدر
شده در عرش بپا شور - دوباره حیدر-
چشم شوریدهی بَد دور - دوباره حیدر-
آمد از طایفهی نور دوباره حیدر
میشود روز، دگر ظلمت شب اینگونه
بنهد نام علی را به پسرها هر بار
روی هر خصمِ علی، ریخته گویی آوار
میثم آمد که برایش برود باز به دار
علیِ دیگری آمد که ببیند انگار
ماه شعبان به خودش ماه رجب اینگونه
پدرش آمده او را چو گلی بو کرده
جامهی رزمِ علی را به تن او کرده
اکبر از شوق، به آن وجه خدا رو کرده
آمده در وسط رزم، هیاهو کرده
دشمن از هیبت او رفته عقب اینگونه
پدری آمد و از خنده قشون بنشسته
عمه از خیمهی خود نیز برون بنشسته
پدر از غم چقدَر سخت کنون بنشسته
آه از آن لحظهی خون، لختهی خون بنشسته
در گلوی پسرش مثل رطب اینگونه
نشود گفت چه شد پیکر پیغمبر را
هم چه شد ساقی لب تشنهی آب آور را؟
ای حسین بن علی، بوسه نزن خنجر را
قوت قلب تو دادی همه را، آن سر را
کرده پرتاب اگر اموهب اینگونه
حسن معارف وند
ایده اولیه: چهارشنبه ۴ فروردین ١۴٠٠
اتمام: چهارشنبه ٢ اسفند ١۴٠٢
@HassanMaarefvand
25.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی دیگری آمد که ببیند انگار
ماه شعبان به خودش ماه رجب اینگونه
شعرخوانی بمناسبت میلاد آقا علی اکبر علیه السلام
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
از دوریات افسوس به لب جان نرسیده
انگار که این عقل به ایمان نرسیده
روزی که به عالم بدهی جانِ دوباره
آن روز، نگویند به ما جان نرسیده...
شعرم اگر از انجمن زلف تو جا ماند
خیر است، که این زیره به کرمان نرسیده
عاشق، سر و رویش همه شوریدهی یار است
در عشق، گلستان به بیابان نرسیده
::
هی اشک بریزید که مردهست طراوت
هی اشک بریزید که باران نرسیده
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
من_آنم
همهی عمر برای تو غزل میخوانم
تا نگاهم کنی و حفظ شود ایمانم
آن کسی را که تو را یار نشد یادت هست؟
راه کج کرد و نیامد طرفت؟٬ من آنم
زود برگرد، بیا، صبر مرا خواهد کشت
جگرم خون شده با سر زنش دندانم
حال من ابری و ابریتر و ابریتر شد
که فقط منتظرم، منتظر بارانم
و اگر غرق در امیدم، از این جملهی توست:
«از تو به حال تو آگاهترم، میدانم»
.
حسن_معارف_وند
پنجشنبه ۹ شهریور ماه سال ۱۳۹۶
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
آزادم و دریغ، که آزاده نیستم
اصلا برای دیدنت آماده نیستم
با اینکه کلّ راه، میآید به سوی تو
همراه صاف و سادگیِ جاده نیستم
گاهی چنان بَدم، که چنین فکر میکنم
من کودکِ کسی که مرا زاده نیستم!
تا بیدلی، به هر که کمی حُسن میفروخت
دل دادهام، چه فایده... دلداده نیستم
من زود باورم، و تکلّف وجودم است
افسوس از اینکه سادهام و ساده نیستم
::
لطفا نیا، که وضع دلم نامرتب است
فعلا برای دیدنت آماده نیستم!
حسن_معارف_وند
سهشنبه۱۳اسفند۱۳۹۸
ساعت۰۶:۵۸
#غزل
@HassanMaarefvand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای دلار
دل ببُرد از ما و ایضا برد از ما دین دلار
میدهد مانند شکّر مزهی شیرین دلار
دوش دیدم در خبر، مسئول مربوطه بگفت:
«کم شده، باید که ما وارد کنیم از چین دلار»
میرود بالا هر آن دم قیمت واماندهاش
میکند بشکن زنان دیرین دیرین دیرین دلار
هر جوانی که به سمت خواستگاری میرود
اولویت گشته بهر سوسن و نسرین دلار
اولویت گشته بهر سوسن و نسرین و بعد
اولویت گشته بهر شهره و شیرین دلار
قول داده با روند پیش رو، بابابزرگ
تا به ما عیدی دهد هرسال فروردین دلار
پیشتر هر سائلی با یک قِران خرسند بود
باید امروزه دهی در دست هر مسکین دلار
من نمیدانم چرا، اما اثر بگذاشت بر
زنجفیل و زردچوبه، فلفل و دارچین دلار
هر چه میآیم به سمتت پشت خود را میکنی
گشتهای با ما چرا اینقدر سرسنگین دلار؟
تا به کی بالا و پایین می پری، خسته شدی!
استراحت کن کمی، یکجا بیا بنشین دلار
من یقین دارم که روزی میکشد بالا ریال
میشوی مجبور و آخر میکشی پایین دلار!
دکترم گفته که من حساسیت دارم به تو
میخورم هی سیتریزین هی آنتی هیستامین دلار
حسن معارف وند
چهارشنبه٧خرداد١۴٠٢
@HassanMaarefvand
Shab10Moharram1393[12].mp3
6.21M
برای یاد تو، دنبال بهانه نیستم...
این نواها تکرار نشدنیاند💔
«استیصال»
@HassanMaarefvand
و تاریکی، مات این است که
چگونه هنوز نور، او را گردن میگیرد؟
چگونه هنوز او را دعوت میکند؟
و من همان تاریکیام...
شنبه١٩اسفند١۴٠٢
شلمچه، قطعهای از بهشت
@HassanMaarefvand