هدایت شده از استیصال
زخم زبون میزد به من دنیا همیشه
زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه
جوری زدن خانوممو که هی میگفتن
زهرا دیگه واسه علی زهرا نمیشه
گفتم چرا به رفتنت اصرار داری
گفتی میخوام ثابت کنم تو یار داری
یادم نمیره با سراپای وجودم
گفتم نرو زهرای من! تو بارداری...
این غصههای کهنه، جا کرده تو سینه
آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه
این زینبم غصه زیاد داره، بذارید
حداقل دیگه منو اینجور نبینه
سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه
شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه
خون خیلی از تو رفته و خشکیده کامت
آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه
از تشنگی هر آدمی از حال میره
با حالت زخمی شکسته بال میره
فکر حسینم دردمو از یاد برده
وقتی تک و تنها ته گودال میره
حسن معارف وند
#روضه
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
باز شد کم کم برایم روضه های دیگرش
آنقدر باید بسوزم تا شوم خاکسترش
از کسی که بار شیشه داشته این را بدان
یک صدف گر بشکند آسیب بیند گوهرش
تا به حالا یک چنین چیزی به گوشت خورده است
یک کبوتر پر کشد با زخم بر بال و پرش؟
من نمیدانم چه شد آن روز ها اما شکست
سینه و بازوی او، ای وای.. شاید هم سرش
روضه ی دیوار و مسمار و در و کوچه بس است
روضه یعنی رو بگیرد خانمی از همسرش
حسن معارف وند
#روضه
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
گوهر افتاد و شکسته شد صدف
با سیلی، قلب منو گرفت هدف
پا شدی ولی تعادل نداری
مادرم کجا میری؟ از این طرف...
صب تا شب نشون میدی هستی قوی
شب تا صب تو حجره میشی منزوی
جوری ضربه خوردی مادر، انگاری
که دیگه نه میبینی... نه میشنوی...
هرچی گفتم که نزن نزن میزد
حرفا با خودش امام حسن میزد
اینکه هیچیم نشد آزارم میده
کاش یه دونه سیلی هم به من میزد
حسن معارف وند
#روضه
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
زمزمه فاطمیه 1.mp3
4.13M
زمزمه روضه
بند اول
نرو نرو
که رفتنت
برام گرون تموم میشه
بمون بمون
که موندنت
شبیه آب رو آتیشه
نفس بکش
عزیزِ من
تو رو بخاطر حسن
همش تو خواب
داره میگه
نزن نزن نزن نزن
زندگیمو خراب نکن
جونمو انقد آب نکن
غصه جای نون میخورم
گندمو آسیاب نکن
-----------
بند دوم
زمونه رو
ببین آخه
چجوری داره میگذره
اگه میری
برو ولی
قرارمون یادت نره
بدونِ تو
بدونْ همه
میشیم همیشه زابراه
یادت نره
بیای کنار من
کنار قتلگاه
حسینمون چه بیگناه
میافته توی قتلگاه
نگاه زینبه به اون
نگاه اون به خیمهگاه
----------
صدا: حاج حسین آل حبیب
شعر:
@HassanMaarefvand
#جنگ
بین ده طبل جنگ آوردند
بین میدان، تفنگ آوردند
جای آهو، پلنگ آوردند
روی گنجشگ، رنگ آوردند
جای دل، قلوه سنگ آوردند
همه گُلهای روستا مُردند
کِشتها را به حوصله خوردند
دل ما را چقدر آزردند
زشتها را یکی یکی بردند
زشتها را قشنگ آوردند
از سر من خطور را بردند
از کتابم مرور را بردند
از فلان شیخ نور را بردند
از معلم، شعور را بردند
پای تخته شلنگ آوردند
پسران را که دودها بردند
دختران را حسودها بردند
علمها را به رودها بردند
کاسبان را به سودها بردند
کاسبان را زرنگ آوردند
مردهامان چگونه میگردند؟
مردهامان چقدر نامردند
کاسبان هم چقدر بیدردند
آنقدر توی پاچهها کردند
پاچهها را به تنگ آوردند
دِهِ ما آرزو درو میکرد
ده ما گفتگو درو میکرد
دانهی راستگو درو میکرد
ده ما آبِرو درو میکرد
ده ما را به ننگ آوردند
جنگ، بُرد از دهات بود و نبود
کاسبان هم شدند کشتهی سود
مردها هم شدند نشئهی دود
دختر کدخدا محجبه بود
موی او را به چنگ آوردند
هیچجا اینچنین نمیپاید
میرسد یک خبر چنین: شاید
جنگ دارد به شهر میآید
مرد میدان جنگ میباید
بین میدان تفنگ آوردند...
حسن_معارف_وند
@HassanMaarefvand
برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام
برای هرچه دلتنگی، چنان «انا فتحنایی»
گره در کار اگر باشد «لک فتحا مبینایی»
تو جانآرامی از بس که، یقین داریم هرکس که
نمک گیر نگاهت شد، نخواهد رفت هرجایی
حقیقت مثل رودی از علی سر چشمه میگیرد
دوامی نیست رودی را که پشتش نیست دریایی
سخاوت را تویی آموزگار از اول خلقت
دو زانو مینشیند پای درست حاتم طایی
به شوق «هرکه میمیرد تو را آن لحظه میبیند»
نمانده در دلم تابی، نمانده در تنم نایی
گنهکارِ بنامیام، بزن تو پای خامیام
علی جان من جذامیام، به دیدارم نمیآیی؟
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
هدایت شده از استیصال
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب زیارتی💔
.
نوای حاج حسین آل حبیب
.
@HassanMaarefvand
هدایت شده از بنیاد فرهنگی امامت
معاونت فرهنگی تبلیغی بنیاد فرهنگی امامت برگزار می کند:
هفتمین نشست شاعرانه مدح امیر
مدح امیر از زبان فاطمه سلام الله علیها
✳️ سخنران: حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزامحمدی
❇️ با اجرای دکتر حامد حجتی
🗣 شعرخوانی شعرای ارجمند:
حامد تجری
مرتضی فاتحینسب
سید محمد بهشتی
علی فرزانه موحد
حسن معارفوند
عباس جواهری
سید حسین سقازاده
شاعر روشندل قدرتالله شفیعی
🚻 خانوادگی دعوت هستید
🗓زمان: شنبه ۲ دی ماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۰
🏢 مکان: قم، بلوار سمیه، خیابان شهیدین (عباس آباد)، بنیاد فرهنگی امامت
🆔 کانال ایتا بنیاد فرهنگی امامت
مانند سگی که دَلهی هیچ کسی نیست
من مسئلهام، مسئلهی هیچ کسی نیست
اقبال مرا باش، که افتادهام آخر
در یک تلهای که تلهی هیچ کسی نیست
حسن معارف وند
با دلم فکر میکنم اغلب
مغزِ بیاستفادهای دارم
با خودم حرف میزنم گاهی
دلخوشیهای سادهای دارم!
پدرم از غرور میترسید
غرقِ افتادگی بزرگ شدم
به همین سادگی نبود ولی
به همین سادگی... بزرگ شدم...
متهم به گناهِ دیگریام
جرمهای نکرده سرسختاند
روسیاهِ سفید کردنهام
پاککنها چقدر بدبختاند!
پاککن بودم و نفهمیدند
فقط از چرکهای من گفتند
غیرِ من را هدف نمیگیرند
یادِ غمهایشان که میافتند!
من ولی باز هم همان هستم
سر بهزیر و صبور و ساکت و سرد
مثلِ یک تاک میروم بالا
به خودم پیچ میخورم از درد
یاسر قنبرلو
«استیصال»
چه خوب میشد اگر بر سرِ تو، بار نبودم
جذام داشتم اما، گناهکار نبودم...
حسن معارف وند
4_5785102698948858412.ogg
133.1K
بایکچنینفرضمحالیگریهبایدکرد..
#آثارمتاخرصوتی
#یحیآ
شعر #حسنمعارفوند
ایتا ندارد
تلگرام:
http://maahjuur.t.me