#مناجات_امام_حسین
#مناجات_امام_زمان
#روضه_امام_حسین
رو بگرداني زِ ما دنيا جهنم مي شود
روزيِ ما روز و شب اندوه و ماتم مي شود
پلكهايت باز كن درهاي رحمت را نبند
بي نگاه تو دل ما خانه غم مي شود
عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه
در حريم آيه تطهير ، مَحرم مي شود
در سر و رويم شده پيدا دگر موي سپيد
فرصت ديدار دارد روز و شب كم مي شود
چون خَمِ گيسوي تو اي ليليِ صحرا نشين
قامت چشم انتظاران شما خم مي شود
با كمان ابرُوانت زود مي ريزد به هم
نبض عالم با نگاه تو منظم مي شود
يا ولي اله راضي مي شوي از دست من ؟ !
با رضاي تو رضاي حق فراهم مي شود
هر كه زهرا مادرت را الگوي راهش كند
وقت لبخند تو مشغول دعا هم مي شود
خاك پاي مادر تو سرمه چشمان ماست
دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم مي شود
شك ندارم كه حسين هم با دعاي مادرش
صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم مي شود
گريه ما باعث تسكين قلبِ فاطمه است
اين حسين جانها به زخم سينه مرهم مي شود
فاطميه كربلا شبهاي جمعه ديدني ست
مادرت صاحب عزاي ذبح اعظم مي شود
اين پسر هم مثل مادر جاي تنگي گير كرد
دنده ها اينگونه شكلش نا منظم مي شود
روضه گودال مثل روضه مسمار شد
ماجراي كوچه زير چكمه ها تكرار شد
هدایت شده از 🏴سرای شعر محتشم🏴
#مناجات_امام_حسین
#روضه_امام_حسین
#روضه_حضرت_رقیه
وقتی از خاک تو شفا برسد
گرنگاهی کنی چه ها برسد
به نوا میرسانی اش قطعا
بی نوا گر به نینوا برسد
رحمت واسعه بغل وا کن
تا غریبه به آشنا برسد
ما ز دست فراق خسته شدیم
یک نفرهم به داد ما برسد
دست ما را بگیرتا بلکه
پاى ما هم به کربلا برسد
لحظه ی احتضار منتظریم
قدمت روی چشم ها برسد
فطرس از قصد در عذاب افتاد
قصدش این بود به شما برسد
تا حسینی شدن بسی راه است
میوه ی کال مانده تا برسد
زخم های تو تشنه ی اشک اند
گریه کردم به تو دوا برسد
همه، شب های جمعه منتظرند
به حرم صاحب عزا برسد
ذکر میگفتی و سنان نگذاشت
تا به گوش همه صدا برسد
* **
با خودش میبَرَد مرا حتما
پدر امشب اگر خرابه رسد
نان خود را نخورد خواهرتو
تا به طفلان تو غذا برسد
@stayashura313
.
📋 می نویسم در اول سخنم
وضه
روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴محفل روضه ، توسل و قرائت دعای جوشن صغیر به نیت انتصار الهی برای مردم مظلوم غزه
طوفان_الاقصی
.....................................................
می نویسم در اول سخنم..
تا ابد کشته مرده ی تو منم
آنقدر یا حسین میگویم
بوی سیب تو میدهد دهنم
من اویسم که کربلا هستم
به هوای تو رفتم از قرنم
جگرم سوخته برای غمت
یک نگین حدید در یمنم
در زمین تو میخرند مرا
زردم اما بروی این چمنم
تو حسینی عزیز پنج تنی
من غلام عزیز پنج تنم
گِل من را زمقتل آوردند
تربت کربلاست این بدنم
شیر مادر حرام من باشد
بی تو گر یک نفس، نفس بزنم
من تورا دیده ام خدا دیدم
دیدمت بیخیال "لا" و "لن"م..
بیشتر با من غریب بجوش
ای حسین من سفارش حسنم
کاش مارا برهنه خاک کنند
شرمسارم حسین از کفنم..
زیر سم ها به فکر من بودی
کشت من را غم کمرشکنم
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
به خدا لحظه لحظهاش روضه است ، هر صحنه یه گریزه ، دیدید مادر رو بیقرار بود ، مثل مجنونا میچرخید. گفت سر سفره بودیم بچههام گرسنه بودن ، نذاشتن نون بخوریم بچههام گرسنه و تشنه کشته شدن.
دیدید دست اون بچه رو ، تصور کن بچهای که قطعهای نون دستش بود ، تصور کن علی اصغر اون لحظه تیر و دست گرفته. می گه عجیبتر از همه اونا ، پدره بچههاشو تو دوتا پلاستیک جمع کرده بود با چه رویی برگرده خونه ، دیدید حیرون میچرخید. آی حسین
این همون روضهای که فرمود کاش می بودید می دیدید «كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني» بهم رحم نکردن! ، قربونت بریم چقدر خجالت کشیدی آقا
میگفت رحم بر پسر کشتهام کنید
گفت جنگ با رومیها که شد ، از هم غنیمتی میگرفتند با مسلمونا ، گفت از یه خونهای بچهای رو غنیمتی بردند مادر بیتابی میکرد ، اینقد زجه میزد به رومیا خبر رسید گفتن بچه رو برگردونید ، مادرش تحمل نداره .
داریم میریم به سمت روضه حضرت علی اصغر آقا جان ، بمیرم واسه غربتت نوهٔ امیرالمومنین میشناختن کی بودی آقا زدن! روایت مقتل «فتح الطفل عینه »
چشاشو باز کرد تیرو که خورد «فنظر الی ابیه»
یه نگاه به بابا کرد و « و تبسم» شروع کرد خندیدن
..............................................
حاج مسعود پیرایش
.👇