سلیم ای بلبل آل پیمبر سلیم ای نغمه خوان باغ حیدر تو عاشق بر خدا او عاشق تو سلیم ای ذاکر فرزند کوثر تو از جام ولایت مست و مستی حسین را دوست داری ای فلک فر مرصع خوان خورشید ای موذن صدایت خوش ز داوود و از آن سر مرا می داد مادر شیر و می خواند همان سلطان قیست رقت آور لباس و رخت چون می شست می خواند تمام نوحه و شعر تو از بر سه ساله بودم اما با همین سن ره صد ساله پیمودم زدم پر شدم شیدای تو بی آن که دانم عجین شد عشق تو با شیر مادر گذشته پنج و سی از عمرم اما جز عشق تو نباشد در دل و سر به زینب زینب تو کل ایران شده واله بسی حیران سراسر چه خوش توصیف شد عشق دو والا حسین معشوق و عاشق بود خواهر به آهو و علی اصغر بسوزد دل هر مستمع خواه او بود شر عم اوغلی مرهم زخم دلی شد که از دستش برفته تازه همسر چنان خواندی تو از شهزاده قاسم مجسم شد به چشمم ماه منظر طنین اکبره باخ اکبره باخ سرشک از دیدگانم آورد در فراموشم شود کی چهچه تو شبیه شبه پیغمبر و اکبر نوای لایلای شیرخواره که می سوزاند دل را اصغر اصغر هم از عباس خواندی کان غیرت سپهداری که چون گل گشت پرپر چو خواندی خطبه سجاد در شام به رویا دیدم آن مسجد و منبر مرا بود آرزو دیدارت استاد ولی صد حیف شد این کار ابتر به قلبم زد شرر تیر فراقت فراقی همچو فقدان برادر مرا هست آرزویی دیگر اینک رود راهت ودودت آن هنرور به استقبال تو آیند اکنون محیر یحیوی انور و مضطر شهاب و منزوی فکری و منعم تمام شاعران شعر شکر ملائک جبرئیل و اهل جنت رسولان صف به صف چون در و گوهر به دشت نینوا کل شهیدان ملبس با حریر سرخ و احمر حبیب ابن مظاهر گل به دستش و ابن عوسجه با عون و جعفر ابوالفضل آن که مهرش در دلت بود یل ام البنین و میر لشکر حسین شاه شهیدان همره او حسن تنهاترین سردار و سرور به خیل جمله حورا ام سادات شفیع شیعیان زهرای اطهر امیر المومنین آن شاه مردان علی آن که ز جایش کند خیبر تو خواندی یا نبی سلم علیک سلامت گوید احمد گیردت بر خدا خود میزبان باشد به جنت بپوشاند لباست از گل و زر بگوید روضه ای خوان بر حسینم بنازم نیست از صوت تو خوش تر تو فخر الذاکرینی ای سلیمم موذن زاده فخر قوم آذر #محمدرضا_سلیم