eitaa logo
هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
84 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
225 فایل
ارتباط با مدیر کانال ya110s@
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🌸 🧍🏻مهم‌ترین کاری که یه بچه در دوران کودکی داره، بازی کردنه! بیشترین مهارت‌های کودک در بازی کردن، تقویت می‌شوند. 🔸مادرا و پدرای عزیز! درسته که مشغله‌های زیادی توی زندگی دارید، اما از معجزه بازی با بچه‌ها، غافل نشوید. بازی کردن، سلول‌های مغز کوچولوی شما رو تقویت میکنه. هنگام بازی با بچه‌ها، ارتباط سالم و عاطفی محکمی بین اون‌ها و والدین، ایجاد میشه. 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
🔰 پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 🍎 سیب را ناشتا بخورید،چرا که تمیز کنندن معده است 📚دانشنامه احادیث پزشکی،ج۲،ص۲۴۲ ━🍏🍎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍏━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
📸 | طرح ختم جمعی صلوات همراه با قرائت زیارت عاشورا چهارشنبه ی هر هفته ، به همت خواهران خادم الشهداء ، این هفته با حضور مجاورین و زائرین در حرم شهدای گمنام برگزار گردید.‌ ۱۴۰۳/۲/۲۶ با ما همراه باشید👇 قرارگاه و کانون فرهنگی شهدای گمنام کوه خضر(ع)
-355655935_-71776608.mp3
6.23M
👈 از کتاب 📚 🔊 «قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» ⏳ مدت: ۱۲دقیقه ۵۸ ثانیه 💾 حجم: ۵ مگابایت ✅اولین مستند داستانی گام دوم انقلاب 🎙گویندگان: 🔸 علیرضا سمیع زاده 🔹 سید علی حسینی زاده 💻میکس و مسترینگ: 🔸حسین سنچولی‌ 📝به قلم: روح الله ولی ابرقوئی ناشر: انتشارات شهید کاظمی 0⃣5⃣ 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت نود و چهار 📝بوسۀ زیرگلــــو♡ 🌷همۀ خواهر و برادرها برای بدرقۀ محمّد در منزل مادر جمع شده بودیم پس از کمی گفت و گو لحظۀ سخت جدایی فرا رسید، لبخند از روی لب ها پر کشید و کم کم جای خودش را به اندوه چهر ه ها داد، مردها بغض را در گلو می فشردند و زنان اشک می ریختند ولی محمّد با دستانی حنا زده، موهایش را شانه می کرد و رویمان عطرافشانی می کرد، مثل جوان داماد شده رفتار می کرد ♻️مادر با اخم گفت. تو پنج بار به جبهه رفته ای، از آن گذشته برادرانت یک در میان سنگر را خالی نگذاشته اند و به جبهه رفته اند، می شود نروی؟ محمّد گفت :آنها جای خود رفته اند و بنده جای خودم، هرکس مسئول عمل خودش است 🌷همه برخاستیم که تا محمّد را چند متر بدرقه کنیم، مادر او را از زیر قرآن ردّ می کرد و داداش هم صدقه ای دور سرش چرخاند و من هم سراسیمه پارچی را از چشمۀ جلوِ در منزل پرکردم تا پشت قدمش بریزم ولی قبل از ریختن آب مانع شد و گفت. آبجی... چرا می خواهی آب پشت قدمم بریزی؟ گفتم: داداش جان. آب پشت قدم مسافر مبارک است، می ریزم تا ان شاءالله زود به خانه برگردی. ♻️محمّد چشمانش پر از اشک شد و گفت. نریز خواهرم..... چون هر وقت آب پشت قدمم ریخته ای برگشته ام . بس است دیگر، من این بار دوست دارم که شهید شوم بعد جلو آمد و پارچ آب را از دستم گرفت وقدری خورد و سلامی بر امام حسین (ع) داد و گفت: آبجی...این دفعه اجازه ندادم چون بازگشتی در کار نیست 🌷 گریه امانم نمی داد، صورتم را بوسید. من بارها شاهد سجده های طولانی محمّد بودم و آن سجده ها در لحظۀ وداع یادم آمد و گفتم:بگذار تا سجده گاهت را ببوسم محمّد متواضعانه سرش را پایین آورد، با تمام وجود پیشانیش را بوسیدم و گفتم. خدا به همراهت برادر جان. ♻️محمّد لبخندی زد و گفت. بنده روسیاه تر از این صحبت ها هستم که سجده گاهم را ببوسی، سؤالی دارم، چرا زیر گلویم را نبوسیدی؟ این بار در حالی که با صدای بلند گریه می کردم،گفتم. جان به لبم رساندی، چرا این سؤال جان سوز را لحظۀ آخر می پرسی؟ 🌷پاسخ داد.لحظۀ وداع باید از خواهر سیّدالشهدا  بگیری به خواهش برادرم زیر گلویش را بوسیدم و آن لحظه فهمیدم که حضرت زینب  چه مصیبتی را تحمّل کرد و این بوسه سخت ترین بوسۀ عمرم بود. ♻️محمّد رفت و مثل امام حسین (ع) پیکرش روی خاک کربلا به شهادت رسید و مدتها گمنام شد و من زینب وار در فراقش سوختم و آنجا دانستم که مقصودش از آن بوسه آخر چه بود ... 💢راوی: خواهرِ شهید؛ بانو افروز برزگر ادامه دارد ... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 چند تصویر زیبا از حال و هوای مسجدالنبی و بقیع مظلوم امروز👇