فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم خستگی در کنيد
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🎊یک روز تا عیدغدیر ولایت💐
💫حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:
☘سه فضیلت به من داده شد که علی علیه السلام نیز در آنها شریک است، و سه امتیاز به علی علیه السلام داده شد که به من داده نشده است.
☔️لوای حمد برای من است و علی حامل آن، کوثر ،مال من است و علی ساقی آن، و بهشت و آتش به دست من است و علی تقسیم کننده آن.
☘ اما آن سه ویژگی که تنها به علی داده شده و من سهمی از آن ندارم این است که ،
☔️ به او پدر زنی داده شده که نظیرش به من داده نشده است، فاطمه همسر اوست و مانند آن به من داده نشده است و به او دو پسر داده شده که مانندشان به من داده نشده است.
📘#بحارالانوار_ج_۳۹_ص_۹۰
✨داماد مصطفی، یل خیبرگشا علیست
✨همسر برای حضرت خیرالنساء علیست
✨این فضل را نبی خدا هم نداشته
✨بابای مجتبی و شه کربلا علیست
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🖌🖌🌸✰﷽✰🌸🖌🖌
✅ تلنگر➕اندیشه
📌پیش از این می گفتم هر کس باید راهش را انتخاب کند اما گفته ام ناقص بود، درستش این است:
هر کس باید راهش را اختراع کند، بسازد، بیافریند.
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#اسم_تو_مصطفاست #قسمت_بیست_و_یکم
دویدم داخل اتاق .نفهمیدم آن ها چه گفتند،چه شنیدند و کی رفتند.حتی برای شام بیرون نیامدم.
بعد ها از زبان خودت شنیدم که گفتی:((از مامانم پرسیدم:چطور بود؟گفت:والا خودش رو که خوب ندیدیم چون رو گرفته بود،اما خب مادرش رو دیدم. از قدیمم گفتن مادر رو ببین،دختر رو بگیر.))
۲۹ فروردین بود که با پدر و مادرت آمدید.این ده پانزده روز کارم شده بود گریه.نمیتوانستم تصمیم بگیرم.بعضی چیزهایی که درباره ات شنیده بودم نگرانم میکرد:سربازی نرفته بودی،کار نداشتی،یک ماه هم از من کوچک تر بودی،اما مامانم گفت:((حالا بذار بیان،بعد تصمیم بگیر!))
آمدید با دسته گلی بزرگ و زیبا:رز قرمز و مریم سفید.
از داخل کوچه صدا می آمد.پسرها دسته جمعی دم گرفته بودند:((از اون بالا میاد یه دسته حوری/همشون کاکل به سر،گوگوری مگوری.))
صورتم گر گرفته بود.آن ها داشتند برای معلمشان سنگ تمام میگذاشتند و من خیس عرق شده بودم.در آشپزخانه بودم.
سینی را برداشتم و فنجان هارا پر از چای کردم و سجاد را صدا زدم:((داداش بیا ببر.))
سجاد به دست های لرزانم نگاه کرد:((آبجی خاطرت جمع،میشناسمش،پسر خوبیه!))
⬅️ #ادامه_دارد....
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
40.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌🌸 بیتعارف علی عشق کل ایرانه
🎥ببینید| #نماهنگ شش زبانه حلقه وصل
◽️با صدای: عباس رحیمی
◽️ به زبانهای: فارسی، عربی، چینی، آلمانی، اسپانیایی و ترکیهای
◽️کاری از : حوزه هنری #البرز ، مرکز رسانهای صدر
🌸 عید سعید غدیر خم مبارک باد 🌸
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
✨✨✨
🤔افسوس می خورند که در غدیرو عاشورا نبودند که بیعت کنند و یاری کنند...
فرزند زمان خود باش غدیر و عاشورا در تاریخ جاریست....
اللهم العجل لولیک الفرج
💠#غدیر #علی#تاریخ_جاریست
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
-1059184894_-399352186.mp3
9.39M
#همه_باهم_انتخاب_باشکوه
🍀 رویای ما 🍀
موسیقی #انتخابات
*موج بیداری شروعش
ملت غیور ماست
حالا چشم کل دنیا
خیره به حضور ماست*
خواننده،شاعر و آهنگساز: سیدصادق آتشی
تنظیم: استودیو روشنا
تهیه شده در صدا و سیمای همدان
🍀انتشار به عهده ی یاران انقلاب🍀
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°•°•°─═ঊ🌺ঈ═─°•°•°•
🌺شعرخوانی غرورانگیز و جالب شاعر قمی
👌سیدحمیدرضا برقعی در مدح امام علی(علیه السلام)
👈 دیدن و نشر حداکثری این فیلم را به عاشقان مولا توصیه میکنیم
🌹💫 #غدیر را #با_شکوه برگزار کنیم
•°•°•°─═ঊ🌺ঈ═─°•°•°•
╔═•══❖•ೋ°
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها 🤲 🌺🌺
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
📚 داستانها و حکایات های کوتاه
❤️محبّت! بی منِت🙏
🥸 هر وقت بابام میدید لامپ اتاق💡 یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، میگفت: چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🚰آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه! اطاقم که بهم ریخته بود میگفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه. حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد. مدام حرفهای تکراری و عذابآور!
😋 تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون میبایست در شرکت بزرگی برای کار، مصاحبه بدم. با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو، ترک میکنم. صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم💰 پول داد و با لبخند گفت😊: فرزندم:
۱- مُرَتب و منظم باش؛
۲- همیشه خیرخواه دیگران باش؛
۳- مثبت اندیش باش؛
۴- خودت رو باور داشته باش؛
😚تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!
🏃♂با سرعت به شرکت رویاییام رفتم. به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود. فقط چند تابلو راهنما بود! به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله.🥡
■اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم 🪛کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آبِ سر🚿 ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر🚰 آب رو هم بستم...
□🪜پلهها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا 🌅چراغها روشنه💡، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونا رو خاموش 🔦کردم!
●به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه. چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم😰؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربیشون تعریف میکردن! عجیب بود؛ هر کسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میآمد بیرون!
■با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟🤔 عُمراً! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن! باز یاد پند پدر افتادم که مثبت➕ اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم. اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد
■توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن. وارد اتاق مصاحبه شدم، دیدم ۳ نفر نشستن و به من نگاه میکنند!
👨🦰 یکیشون گفت:
کِی میخواهی کارتو شروع کنی؟
لحظهای فکر کردم، داره مسخرهم میکنه🧑🦱.
یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس🤦♂ داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ِ
ان شاءالله بعد از همین مصاحبه آمادهام. یکی از اونا گفت:
شما پذیرفته شدی! باتعجب
گفتم: هنوز که سئوالی نپرسیدید؟!
گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود.
📹 با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از🚪 درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی.
در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و … هیچ چیز جز صورت پدرم🧔♂ را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر👊، اما درونش پر از محبت بود💛 و 🗓 آینده نگری.
⭕️ عزیزانم! در ماوراء نصایح و توبیخ های مادرها و پدرها، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید.
اما شاید دیگر آنها در کنار ما نباشند: میگن قدیما حیاطها درب نداشت، اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود. میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟ چرا اينقدر شاد بودن؟ چرا اينقدر احساس تنهايی نمیكردند؟ چرا زندگیها بركت داشت؟ چرا عمرشون طولانی بود؟…
○چون تو کتابها دنبال ثواب نمیگشتند که چی بخونند ثواب داره، دنبال عملکردن بودند.
فقط یک کلام میگفتند: خدایا به دادههایت شکر.
نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره. میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره. موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلند شده، همسایه میلش میکشه. ببریم اونا هم بخورن.
موقعی که یکی مریض میشد نمیگفتن این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن خونه طرف ظرفاشو میشستن، جارو میزدن، غذاشو میپختن که بچههایشغصه نخورن. اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی میدادند، میگفتن دلشون شاد میشه.
به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره.
🤲خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتابها دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاحکنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم نه فقط با خواندن دعا.
❤️مهربان باشیم،
محبت کنیم بیمنت🌞
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠