eitaa logo
هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
150 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
247 فایل
ارتباط با مدیر کانال ya110s@ یا ۰۹۱۲۵۵۳۳۰۱۸
مشاهده در ایتا
دانلود
: محمد علی جعفری صدای زوزه آمبولانس خبر از حادثه ای میداد به میدان ژاله که رسیدم دیدم ای دل غافل قیامتی به پا شده جنازه ها را برده بودند تک و توک جوانهای زخم وزیلی و تیر خورده گوشه ای از پیاده رو ناله سر می دادند. فقط آثار و شواهد کشت و کشتار برجای مانده بود. پلاکارد شکسته به میدان میرویم»، خونهای تازه دلمه بسته بوی باروت در آن هول و ولا صدا به صدا نمیرسید هاج و واج پابه پای مردم میدویدم گاهی پشت سر برانکارد گاهی همراه زنی که با خودش دواگلی و پنبه آورده بود، گاهی جلوی خانه پیرزنی که مجروحان را به داخل هدایت می کرد. کاری از دستم بر نمی آمد با چشم گریان برگشتم خانه. شاکی به مامان جمیله گفتم: اگه گذاشته بودی برم الان منم شهید شده بودم تصوری ازشهادت نداشتم. اگر مامان جمیله برمیگشت میپرسید «یعنی چی که شهید میشدی؟» جوابی بلد نبودم با این حال همیشه جای من در صف اول خانمها بود .از آن روز به بعد، تا تقی به توقی میخورد من و صفیه سر شیرازی به دسته تظاهرات اضافه میشدیم نمیدانم چرا ولی مامان جمیله کمتر جلویم را میگرفت . 👇👇👇
دختر و حجاب _3.mp3
زمان: حجم: 3.48M
چگونه دخترم را به حجاب علاقمند کنم ؟ 🔸 فضایی که در آن حجاب ارزش باشد 🔸 آسان کردن حجاب 🔸مهیا کردن ورزشهای هیجانی 🎙 حسین افشاری 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
.............811540226_1142164266.mp3
زمان: حجم: 7.47M
🎙 از کتاب 📚 🔊 «قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🕒 مدت: 15 دقیقه 33 ثانیه 💾 حجم: ۷ مگابایت اولین مستند داستانی گام دوم انقلاب میکس و مسترینگ: حسین سنچولی به قلم: روح الله ولی ابرقوئی ناشر: انتشارات شهید کاظمی 3⃣ قسمت سوم 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
درست میگفتی آقا مصطفی.راست و درست.قسمت و حکمت در این بود که ما مال هم باشیم.مایی که در ایمان به ولایت باهم یکی بودیم،هر چند یکی از ما شمالی بود و یکی جنوبی.من متولد مرداد ۱۳۶۵ در رشت و تو متولد شهریور ۱۳۶۵ در شوشتر. تو یک ماه از من کوچک تر بودی و این آزارم میداد،طوری که همان جلسه اول خواستگاری از پس چادری که جلوی دهنم گرفته بودم،به مامانم گفتم:((بگو که من یه ماه بزرگ ترم .)) مادرت شنید و گفت:((اینکه چیز مهمی نیست!)) راست میگفت،چیز مهمی نبود،چون تو روز به روز از من بزرگتر شدی. آن قدر که دیگر در پوست خودت نگنجیدی . پوست ترکاندی و شدی یک پارچه ماه،ماه شب چهارده.حالا هم آمده ام اینجا در محضر خودت . پیش خود خودت تا زندگی هشت سال و نیمه مان را دوره کنم . میخواهم تا جایی که میشود بخشی از آن روزها و لحظه ها را در این ضبط کوچک جا بدهم. همه آنچه یادم می آید. این را به درخواست نویسنده ای انجام میدهم که باور دارد اگر تورا بنویسد،خیلی از تاریکی ها روشن میشود. ⬅️ادامه دارد... ‌ 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
| روزگار جوانی پدر شهید در روستاهای اطراف قوچان به دنیا آمدم. روزگار خانواده ما به سختی میگذشت. هنوز چهار سال از عمر من نگذشته بود که پدرم را از دست دادم. سختی زندگی بسیار بیشتر شد. با برخی بستگان راهی تهران شدیم. یک بچه یتیم در آن روزگار چه می کرد؟ چه کسی به او توجه داشت؟ زندگی من به سختی میگذشت. چه روزها و شبها که نه غذایی داشتم نه جایی برای استراحت. تا اینکه با یاری خدا کاری پیدا کردم. یکی از بستگان ما از علما بود. او از من خواست همراه ایشان باشم و کارهایش را پیگیری کنم. تا سنین جوانی در تهران بودم و در خدمت ایشان فعالیت می کردم. این هم کار خدا بود که سرنوشت ما را با امور الهی گره زد. فضای معنوی خوبی در کار من حاکم بود. بیشتر کار من در مسجد و این مسائل بود. بعد از مدتی به سراغ بافندگی رفتم. چند سال را در یک کارگاه بافندگی گذراندم. با پیروزی انقلاب به روستای خودمان برگشتم. با یکی از دختران خوبی که خانواده معرفی کردند ازدواج کردم و به تهران برگشتیم. خوشحال بودم که خداوند سرنوشت ما را در خانه خودش رقم زده بود! خدا لطف کرد و ده سال در مسجد فاطمیه در محله دولاب تهران به عنوان خادم مسجد مشغول فعالیت شدیم حضور در مسجد باعث شد که خواسته یا ناخواسته در رشد معنوی فرزندانم تأثیر مثبتی ایجاد شود. فرزند اولم مهدی بود؛ پسری بسیار خوب و با ادب، بعد خداوند به ما دختر داد و بعد هم در زمانی که جنگ به پایان رسید، یعنی اواخر سال ۱۳۶۷ محمدهادی به دنیا آمد. بعد هم دو دختر دیگر به جمع خانواده ما اضافه شد. روزها گذشت و محمدهادی بزرگ شد.
استاد عشق،قسمت سوم .mp3
زمان: حجم: 17.22M
🎙️ قسمت سوم پادکست؛ زندگینامه (استاد عشق) 💢 در سومین قسمت از روایت زندگی دکتر محمود حسابی، وارد برهه‌ ای سرنوشت‌ساز می‌شویم؛ جایی که سختی‌ها و چالش‌های دوران جوانی، شالوده شخصیت علمی و انسانی او را شکل می‌دهد. ✨ روایتی شنیدنی از آرزو های بزرگ، موانع طاقت‌فرسا و امیدی که هیچ‌گاه خاموش نشد... 📲 با ما همراه باشید تا الهام بگیریم از مسیری که دکتر حسابی با پشتکار، ایمان و عشق به دانش طی کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
pesarhaye nane abdolah-03.mp3
زمان: حجم: 18.25M
💐 💐 و از صوت با ذکر ، است . شادی روح و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠