مشتاقیمـ
برای یڪ تخریبـ
به دست شما آسمانےها
ڪه زیر و رو شود،
ناخالصےهاے نفسِ زمینگیرمان
سلام ✋
#صبحتان_شه🌹دایی
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : یکصد و پانزده
برای یک دوره فرماندهی به اصفهان رفته بودم من یه پیکان داشتم که خودم رانندگی میکردم وقتی دوره تموم ،شد دیدم سردار شوشتری میخواد بره ترمینال اتوبوس ها
پرسیدم
مگه ماشین نیاوردی؟ گفت
نه ، این جوری راحت ترم با اصرار سوارش کردم که با هم به تهران
بریم توی راه فهمیدم که از مشهد تا ،اصفهان تیکه تیکه آمده بود این خاطره رو گفتم که بدونی من به گرد
امثال نورعلی شوشتری نمیرسم قراره سپاه جدید رو ما درست کنیم نه
اینکه با اسم و اعتبارمون مشکلات خودمون رو حل کنیم.» وهب خواست که بگوید با پدرش هم رأی و هم نظر است با لبخندی که نشانه
رضایتش بود گفت: «آقای همدانی
درخواست مامانو نشنیده بگیرین از
فردا بازم میرم و رامین حسین
گفت :
پیشانی وهب را بوسید و «بسیجی ها از زمان جنگ مظلوم ترن بسیاریشون از هیچ سازمانی حقوق نمیگیرن با این حال وفادارترین نیروها به نظام و رهبری هستند و ما باید شبانه روز براشون کار کنیم برام دعا کنین بتونم خدمتگذار صدیقی براشون باشم.»
آقای جعفری فرمانده سپاه با حفظ
سمت ، فرمانده بسیج کشور هم بود
ولی تمام اختیارات را در بسیج به حسین واگذار کرده بود. حسین هر هفته به یک استان میرفت و مثل یک جوان بیست ساله جنب وجوش داشت و از کارش راضی بود من هم سعی میکردم جای خالی او را میان بچه ها پرکنم. زندگی روال آرام و خوبی پیدا کرده بود که انتخابات ریاست جمهوری رسید. پس از یک مناظره تلویزیونی زمینه برای اعتراض باز شد .
👇👇👇👇
اعتراضی که به
موسم
اغتشاش انجامید و حسین به جای رفتن به استانها تمام وقتش را روی تهران گذاشت.
دیگر نیاز نبود
حوادث و درگیریها را از طریق
رسانه ها و جراید دنبال کنم یا از
طریق این و آن بشنوم. شعله های
درگیری به خیابانهای اصلی تهران
کشیده شده بود و بیم آن میرفت که
هزینه های انسانی سنگینی روی
دست نظام بماند. در بحبوحه درگیریها حسین سراسیمه آمد.
ساعتی توی اتاق با خودش خلوت کرد. از این آمدن ناگهانی و مکث طولانی شستم خبر داد که اتفاقی افتاده و ذهن حسین درگیر این اتفاق است و شک نداشتم که این خلوت باخود، بی ارتباط با حوادث و درگیریهای خیابانی نیست.
وقتی بیرون آمد از این رو به آن رو شده بود.
انگار نه انگار حسین ساعت پیش است . خودش سر صحبت را باز کرد و
گفت: «خوب اومد.»
پرسیدم «چی؟ :گفت «استخاره.» و ادامه داد: «آقا عزیز ازم خواست که مسئولیت سپاه تهران بزرگ رو در این
وضعیت نابسامان بپذیرم گفتم
استخاره می کنم .آیه ای آمد که
دستمو گرفت و راهو نشونم داد آیه را خواند و رفت.
وهب و مهدی و امین هر اخباری را از بیرون میآوردند که
کدام
حاکی از گسترش درگیریها بود.
موبایلها قطع بودند اما حسین یک
موبایل مخصوص داشت که گاهی تماس میگرفت و تأکید میکرد که به مراکز درگیری نزدیک نشوید روز عاشورا رسید و دخترها اصرار داشتند که حداقل برای زیارت به امامزاده صالح برویم مردم توی پیاده روها و خیابانها توی هم وول میخوردند و خبری از ترافیک همیشگی تهران نبود . بوی سوختن سطل های پلاستیکی ،زباله دماغ را میآزرد و شیشه های بعضی از ادارات بانک ها
شکسته شده بودند.
از میدان ونک به سمت بالا که رد شدیم، زن و مرد قاطی هم شعار میدادند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و عده زیادی که نقاب به صورت زده بودند با سنگ و چوب هر چه را که دستشان میرسید می شکستند و با بنزین همه چیز را آتش میزدند حتی بیرق های سرخ و سیاه عزاداری روز عاشورا را بغض کردم وغمی به حجم یک کوه
بزرگ بر روح و جانم سنگینی کرد .
به
امامزاده صالح که رسیدیم پای
روضه ظهر عاشورای سیدالشهدا
نشستم و از غصه خالی شدم و برای سلامتی همه مردم و موفقیت حسین
و بازگرداندن آرامش به تهران دعا کردم و زیارت عاشورا خواندم.
روز سوم عاشورا شد همان روزی که حسین پابرهنه میشد لباس بلند سیاه هیئت عزاداری ثارالله سپاه را
میپوشید
و می رفت داخل
بسیجی ها. حالا حتم داشتم که اگر او هم مثل ما صحنه آتش زدن بیرقهای حسینی را ببیند غیرتش به جوش میآید.
مهدی و امین به عنوان نیروی بسیجی نزدیک تر از من به او بودند.
روز چهارم به خانه آمدند. امین گفت: «حاج آقا مصوبه شورای امنیت ملی رو گرفت که نیروهای نظامی و انتظامی و مردمی از سلاح گرم استفاده نکنن. وقتی که درگیریها اوج میگرفت و بسیجی ها کارد به استخوانشون میرسید باز حاج آقا اجازه شلیک نداد اگه کسی غیر از حاج آقا بود کم میآورد یا از کوره
در می رفت و حکم تیر میداد.
مهدی هم که وقت ورود حسین برای مدیریت بحران تهران به باباش گفته بود که این کار ترکش زیادی داره از ورود پدرش اظهار خرسندی میکرد و میگفت: «کنار بابا بودم که یه جوان که صورتش رو پوشونده بود سنگ برداشت و به طرف ما پرتاب کرد و خورد روی سر بابا بلافاصله چند تا بسیجی رفتند و اونو از بین دوستاش بیرون کشیدن به حضرت ،آقا فحش داد یکی از بسیجی ها گرفتش زیر مشت و لگد بابا با صدای بلند نهیب زد :که «نزنش نزنش
» اما بسیجی که حسابی غیرتش به جوش اومده بود طرف رو کت بسته
آورد پیش بابا...
⬅️ ادامه دارد ...
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛵 عمو موتور گازیتو اینجا نبند! فرمانده تیپ داره میاد!
🎥 انیمیشن زیبا از شهیدی که بهش میگفتن اوس عبدالحسین
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام ادواردو آنیلی، رئیس باشگاه یوونتوس به ایرانیان:
مراقب مشهدتان باشید
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌹سخت ترین قسمت خونه تکونی پاک کردن قاب عکس میوه ی دلته که دیگه پیشت نیست، بیاد همهی مادران شهدا علی الخصوص مادران شهدای مفقود الاثر
♦️سلامتی مادران و همسران صبور شهدا #صلوات
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز؛ یکشنبه
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
۲۶ شعبان ۱۴۴۴
۱۹ مارس ۲۰۲۳
ذکر روز : یا ذالجلال والاکرام
موجب فتح و نصرت می شود
✨✨✨✨✨✨
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر
يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ
✨✨✨✨✨✨✨
🌟 روزمان را با سلام به حضرت فاطمه معصومه (س) منور و متبرک کنیم. ... روزتون پر از خیر و برکت.
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
فقط #دم زدن از #شهـدا افتخار
نیست باید #زندگــیمان #حرفـمان
#نگاهـمان #لقمههایمان #رفاقتمان
#بـوی شـــــهدا را بدهد.
سلام ✋
#عاقبتتان_شه🌹دایی
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠