۲۹ بهمن ۱۳۹۷
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
بخدا این روضه یادم میاد
دلم نمیاد نگمش..
یروزی دوتایی با
امیرالمومنین نشسته بودند..
خانم ام البنین گفت علی ازت یچیز بخوام
گفت بگو خانومم
گفت میشه منو فاطمه صدانزنی؟
گفتن برای چی اسم به این زیبایی
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
من فاطمه میگم غم عالم از دلم میره💔
بغض کرد حضرت ام البنین، گفت..
من جانم برا فاطمه هست😔
خب پس چی خانمم؟
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
اما تو به من میگی فاطمه
بچه های زهرا یجور منو نگاه میکنن😭😭
علی دیگه به من فاطمه نگو
بچه ها دلشون مادرشونو میخواد😭😭💔💔
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
ای جانم به تو خانم با اینهمه ادب..
گفتی ام البنین صدایت کنم
گفتی ام البنین فدای حسین😭
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
چون چهارتا شبه قبر درست کرد توی مدینه..
هر مادر شهیدی برای بچش گریه میکنه
اما ام البنین بالای چهارتا قبر گریه میکرد و هی زیرلب میگفت حسیـن😭✋🏻
۲۹ بهمن ۱۳۹۷
۲۹ بهمن ۱۳۹۷