°⏳| #منبر_مجازے(5) |⌛️°
💢ﻣﺜﻞ چڪ!💢
📝| ﭼﻚ ﻭﻗتے ﻗﻠﻢ ﺧﻮﺭﺩگے
ﭘﻴﺪﺍ ڪﻨﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ مےﺍﻓﺘﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ڪﻪ ﭘﺸﺖ ﻧﻮﻳسے ﺷﻮﺩ.
ﻣﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ...✋
📍| ﻭﻗتے ڪﻪ ﻳﻚ ﮔﻨﺎهے،
ﻟﻐﺰشے ﻭﻟﻮ ﻧﺎﭼﻴﺰ، ﻭلو ﺍﻧﺪﻙ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍ
مےﺍﻓﺘﻴﻢ، ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ مےﺍﻓﺘﻴﻢ،
ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ڪﻪ ﭘﺸﺖﻧﻮﻳسے ڪنیم👌
ﻳﻌنے ﺗﻮﺑﻪ ڪﻨﻴﻢ😊
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ڪﻪ ﺁﻥ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ
ﻭ ﺁﺑﺮﻭے ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺯمےﮔﺮﺩﺩ😍
| ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ڪﻪ
ﻗﺮﺁﻥ ڪرﻳﻢ مےﮔﻮﻳﺪ:
≤ﻫﻤﻪ ﺗﻮﺑﻪ ڪﻨﻴﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮے ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯﮔـﺮﺩﻳﺪ≥
📚 | مثل شاخههای گیلاس،
تالیف محمدرضا رنجبر
ـــاینجا[👇] پاتوق [ #منبرهاے_مجازے👳🎙]ـــــ
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #حرفاے_خودمونے(51) 😉✋ |°
🌹| اگه سر سفره #افطار به
ڪسے ڪه ڪنارت نشسته بگے:
روزهات قبول باشه،
اون چے جواب میده ⁉️
حتما مےگه:
ازشمام قبول باشه و ممنونم
ڪلے بهت محبت مےڪنه😊
🌹| حالا اگه سر افطار سرت رو
بالاگرفتے و به امامزمان(عج) گفتے: آقاجون روزهات قبول باشه😊
مطمئن باش آقا هر جوابے بدن،
دعاشون در حقت مستجابه👌
😌| من سر سفره افطار میگم:
آقاجون روزهتون قبول باشه
و امید دارم به اینڪه آقا بفرمایند؛
از شمام قبول باشه😍
عاقبت بخیر بشے✋
💌| این پیام رو اینقدر منتشرڪنین
ڪه همه سر افطار با #امام_زمان(عج)
حرف بزنن و به یاد حضرت باشن..😊
🙏| اللهــمـ عجلـ لولیڪ الفرــج💚
ـخودتون ـمےدونیـن ـچڪار ـڪنین👇
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #حرفاے_خودمونے(52) 😉✋ |°
شب زنده دار ها👌
بندگان خاصه خدا❣
مهمانان سحـــــر🌘
سلام✋
همونطور که میدونید شب سیزدهم از ماه مبارک رمضان رو گذروندیم.
شب ۱۳ ، ۱۴ ، ۱۵ از این ماه پر خیر و برکت قرائت دعای #مجیر تاکید فراوون شده
این دعا زمانی که پیامبر مکرم اسلام
در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند
به واسطه جبرئیل امین بر پیامبر نازل میشه
پس یکی از حسن های این دعا این هست
که از جانب خداوندمونه
این دعا طبق روایاتی که هست باعث
آمرزش گناهان
رفع غم و اندوه
و ناملایمات زندگی هست
که طبق روایاتی که مرحوم کفعمی در کتابهاشون آوردند:
اگر گناهامون به اندازه ریگ بیابان
و یا برگ های درختان باشه
موجب آمرزش خداوند قرار خواهد گرفت ان شاءالله
از طرفی هم شب چهارشنبه است که مختص آقا امام زمان عج و دعای پر فیض توسله
از این دو مورد قبل از نماز شبتون غافل نشید
ان شاءالله که توشه ماه مبارکتون پربار بشه😊✋
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #حرفاے_خودمونے(53) 😉✋ |°
🎈| پوشش امر شخصے است،
یا امــر اجتماعے؟!
😐| تو اتوبوس پیرمرد به دختـرے
ڪه ڪنارش نشسته بود گفت:
دخترم این چه حجابیه ڪه داری؟
همهے موهات بیرونه😔
👈| دختـر خانم گفت:
خب تو نگاه نکن!
😅| بعد از چند دقیقه پیرمرد ڪفشش
را درآورد؛ بوے جوراب درفضا پخششد!
😷| دختر خانم در حالے ڪه دماغشو
گرفته بود🙊 به پیرمرد گفت: اه اه اه
این چه ڪاریه مےڪنے خفمونڪردے؟
پیرمرد باخونسردے گفت:
تو بــــو نڪـــن!😄
📣| آره عزیزم!😉
تمیزے بدن من با تمیزے لباس تو،
به بقیه هم مربوطه👌 پس موضوع
اجتماعی است... پوشش(حجاب)،
امر اجتماعے است، براے اینڪه
بعنوان یڪ انسانِ توے اجتماع
حضور داشته باشیم. نه بعنوان یڪ
جنسیت.
🌹| حجاب آمد تا زن
به اجتماع بیاید..
وگرنه براے توے خونه
ڪه حجاب لازم نبود...👏👏👏
ــریحانههاے ــخدایے، دعوـــتید👇
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #حرفاے_خودمونے(54) 😌👇|°
#خدا_رو_حس_کن!❤️
شبی که از اعتکاف اومده بودمـــ😌
خستگی از سر و روم میبارید😓
پاهام کبود شده بودنـــ و وقتی مینشستم درد بدے رو احساس میکردم..😣
اما برام شیرین بود چون به دلیل نمازهای پی در پی و نماز های شب و اعمال بود😎
اون شب فرداش مدرسه هم داشتم!😫
یه نگاه کلی به اتاقم انداختم و آه از نهانم بلند شد!😕
درحال تمیز کردن اتاقم بودم😐
که انگار یکی دم گوشم گفت:
"برو وضو بگیر و نماز شب بخون"😶🍃
اینقد که واضح این صدا تو گوشم پیچید
برگشتم که بببینم کیه!😅
کسی رو ندیدمــ🙁
میخواستم بیخیال بشم که کاملا بے اختیار ، اول دلم بعد پاهام به سمت وضو گرفتن رفته بودن...
همون موقع یه جمله که عطر ڪنجکاوے داشت توی ذهنم رد شد🙈
اینکه👇
" #حکمتش چیه! "
به مادرم گفتم🙁
مادرم گفت:
+ تواونــ سه شب
" فرشته ها به نماز شبات عادت کرده بودنــ😉 "
الانم تورو #دعوت به نماز کردن با یه مکث کوتاهـ
+انگار نمیخوان این امرو #ترک کنے😊
قوت قلب بود حرفهای مادرمــ
زمانے که برگشتم خونه
"دلم گرفته بود ازاینکه سه روز بندگی تموم شد"😢
لبامو تر کردمـ😛
رو به آسمونِ سیاه پوشٍ " خدا " گفتم
حکمتتو یجوری بهم بفهمونــ☺️
وقتے نشستم روبه قبلهــ🍃
چهارتا دورکعتی رو که خوندم
نمیدونسم از چی حرف بزنمـ😁
لبهام بازهم بی اختیار حرفایے رو میزدن ڪه انگار وظیفشون لرزوندنِ دلم بود و "من" وظیفمـ اشک ریختن!💔
ڪم ڪم داشتمــ بهـ حکمتٍش پے میبردمــ{💚}ــ
خدا شده بود #مخاطبٍ تمام حرفامــ
"بس نبود هرچے تو مراقبم بودی؟!"😔
"بس نبود هرچے تو حواستْ بهم بود؟!"
حالا منــ
میخوام حواسم بهت باشهـ😇
غافل ازت نشم!
بسه هرچے بخاطر نداشته هامون اشک و ناله و آه سردادیمــ!!😭
برای یک بارم که شده
میخوام برای داشته هام #اشک بریزم!
اشکے که بوے [حَمــد] بده!🙇♀
اشکهام ازهم سبقت گرفته بودن!
گفتم:
خدایا میتونسی #دستے بهم ندی
چشم #بینایی ندے.
امادادے..
" این جاذبــــه خاکِ زمینت مرا غافل از آسمانت کرده "
آسمانے که سمبلِ جلالِ توستْ💎🌈
بچهـ ها✋
بیایم براے داده هاشـ
اشکی "تـَــر" تر از عرقِ شرم رو مهمونِ چشمامون کنیمــ😔❤️
این روزها اومدن تا بهونهٔ اشک هاے تو از سرِ پشیمونے و سجده هاے طلبِ مغفرتت
باشنـــد🌸|•
#دست_نوشتھ
#مائده_عالینژاد
ــخودتون مےدونینـ چـڪاــر ڪنـینـ☺️👇
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
1527623018920.mp3
7.93M
🎼🍃
🍃
#ثمینه
گناهڪار تر از من
ڪسے مگر دارےمــولا😔
#بانواےحاجمیثممطیعے🎤
#منــاجــات📖
🍃 @asheghaneh_halal
🎼🍃
°| #حرفاے_خودمونے(55) 😉✋ |°
👌| روزـه پرهيـــز⛔️
| ﭼﻪ ﻓﺮﻗے مےڪـﻨﺪ⁉️
ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ شعبانـ❗️
تيــر باشد يا آبــانـ❗️
دسامبــر باشد و يا ژوئـــنـ❗️
🌹| ﻫﺮ ﺭﻭﺯے ڪه ﺩﺳتے ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘیمـ
ﺩلے ﺭﺍ ﺑه دﺳتـ ﺁﻭﺭﺩیـمـ😉
ﺍﺷڪے ﺭﺍ ﭘﺎڪ ڪــﺮﺩیمـ😊
ﺍﻧﺴﺎﻧیــمـ😍✋
👌| ﺭﻭﺯﻩے ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾمـ؛
ﭘﺮﻫﯿـــﺰ👇
ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭتـ و سعايتـ😐
ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ـو ﺭﯾــﺎ😬
از ﺗﻬﻤـﺖ ـو ﺩﻭﺭﻭیے😒
ﺍﺯ ﻧﯿــﺮﻧگ ـو تزويــر😞
| ﻭﮔــﺮﻧﻪ ﺗﺎﺑــﻮﺩﻩ...
ﺍﻧﺴﺎنهایـے ﺑـﻮﺩﻩﺍﻧﺪ ڪﻪ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨگے ڪﺸﯿـﺪﻩﺍﻧﺪ؛
ﻭلے ﻫﺮﮔــﺰ ﺭﻭﺯﻩ نبــودهاند
😎| گرسنگے بخشے از
شـرایط روزه استـ
نه همـه آنـ☺️
ــخودتون مےدونینـ چـڪاــر ڪنـینـ☺️👇
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #حرفاے_خودمونے(56) 😉✋ |°
#شاید_معجزه❤️
وقتے پیادھ شدیمــ،
بیشتـر بچهـا رفتن سمت وضو خونھ..
من رفتمـ سمتِ غرفھ هـاے فرهنگے..
همـہ چیز تو نظرمـ جالب بود🙂
ڪنار هر ڪدومـ از غرفھ هـا چند دقیقـہ
مےایستادمـ و نگاھ میڪردمـ ..
یھ جایے شلوغ تر از بقیھ ے جاها بود، دقت ڪردمـ ؛ نوشتھ بود #حڪاڪے_پلاڪ👌
.
+آقـا این پلاڪا رو چند میزنید؟!😃
همونطور ڪه سرش پایین بود گفت:
هشت تومن خانوم هشت تومن 😒
تصمیمـ گرفتمـ بخرمـ!
+آقـا میشھ بـرا منمـ بزنید؟!😌
بـاز همـونطـور ڪھ سرگـرمـ ڪارشـ بـود گفت؛ خــانومـ برید بعد مراسمـ برگردید بزنمـ براتون..
😒 ایششش..
رفتم!! 🚶♀🚶♀
فضـا پر شدھ بود از صـداےِ مداحے ڪھ میگفت(دستمو بگیر/ من نابلدم)
از گوشھ و ڪنـار صـدای خادمـا
میومد ڪھ میگفتن مسیر نور هاے
سبز رو برید..
برنامھ شروع شدھ..
برید برسید به روایتگرے..
آرومـ آرومـ رفتمـ ..
با فاصلـہ هاے مشخصے پرچـ🔴ــمهای
قرمزے رنگے بود ڪھ روش نوشتھ بود
#یازهــرا س
یـہ حسے بهمـ میگفت؛ حیفــ نیست
با ڪفش راھ میرے؟!
خـمـ شدمـ ڪتونیمو در آوردم..
چھ خنڪاے خوبے بود زمین😍
وقتے رسیدم برنامھ شروع شدھ بود..
همون گوشھ ڪنار یھ بلندایے پیدا
ڪردم و نشستمـ روے #تپـھ..
صداے زجـھ بود ڪھ بھ گوش میرسید..
هرڪے خودشـ بود و خلوتش..
چقد اینجـا همـہ چے بے ریا بود..
چرا انقد همـہ اشـــ😢ــڪ میریزن؟!
راوے گفت؛ امروز رفتے طلائیھ؟!
دیدی ســ3⃣ـــھ راھ شهادتو؟! رفتے علقمھ؟! دیدے اون دوتا جوونـو ڪھ گمنامـ اومدن؟؟!
نمیخاے دل بدے؟!
وقتشـ نیست بـہ خودت بگے آخھ تا کے؟!
بسـ نیست این همـہ بد بودمـ ؟!
دوست ندارے بھ امامـ مهدے سلام بدے؟!
باورڪن بھ غیر از تو ڪسے رو ندارھ ها..
#تنهاست آقامون..
دستتو بذار روے #خـاڪ، میبینے
چقـد جاذبھ دارھ چقد خنڪھ چقد آرامشھ؟!
بچهـا اینجــ☝️ـــا خون ها
ریختھ شدھ، ریختہ شدھ تا شماهـا بشین یار امامـ مهدے هاااا
میخواے برگردے امشب؟!
میخواے بگے خدااا بسھ غلط ڪردم
منمـ دیگھ میشم آدمِ خوبے؟!
میخواے؟!
امشب شبھ #بله_برونه،
بلھ رومیدی به امام مهدیت؟!
ببین نگاهش بھ توعه؟!😍
بھ خودمـ اومدمـ،
ڪل صورتم خیس بود..
شورےِ اشڪـو ڪنار لبـام احساس
میڪردم..
بھ خودمـ اومدمـ دیدمـ مشتمـ پر از خاڪھ..
بھ خودمـ اومدمـ دیگھ
#ریحانه ی قبل نبودم..
بھ خودمـ اومدمـ و دیدمـ تو دلـم طوفانھ!!
شب بلھ برونھ؟!😳
امامـ مهدیـم!؟!😳
غلط ڪردم؟!😳😳
صداے گـریـھ م بلنـد شد..😭
﴾🌺﴿ @Heiyat_Majazi
°⏳| #منبر_مجازے(6) |⌛️°
💢ﻣﺜﻞ ﺁﻳﻔﻮن! 💢
ﻭﻗﺘـے ﺗـﻠـﻔــ📞ـــﻦ ﺭﻭے ﺁﻳـﻔـــ📢ــﻮﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﺎﺿﺮے ﻫـﺮ ﭼﻴﺰے ﺭﺍ ﺑﮕﻮیـے؟
ﻋﺎﻟَﻢ ﺭﻭے ﺁﻳﻔـﻮﻥ ﺍﺳﺖ،
ﻫﻢ ﺻـــ🔊ــﻮﺗـے ﻭ ﻫﻢ ﺗﺼــ🖥ـــﻮﻳﺮ!
ﻳﻌﻨـے ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﺻﺪﺍے ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣـےﺷﻨﻮﺩ
ﻭ ﻫﻢ ﺗﺼـﻮﻳـﺮ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣـےﺑﻴﻨﺪ.
ﺍﻭ ﺑھ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ.
ﭘﺲ ڪمـے ﺑﺎ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺪگے ﻛﻨﻴﻢ.
📚 ڪتاب #مثل_شاخه_های_گیلاس
✍| تألیف محمدرضا رنجبر
ـــاینجا[👇] پاتوق [ #منبرهاے_مجازے👳🎙]ـــــ
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #حرفاے_خودمونے(57) 😉✋ |°
#عطر_نابِ_بندگے_را_استشمام_کن!
اے یگانه ے درگهـ ملکوت!
در این لحظات ماییم و حسین[ع] تو و
نگاهِ تو که #یاغفــورے
رمضانت عجیب بوے [حسین] میدهد
چه سِر و رازی ست نمیدانم اما
بندِ دلمـ را به حسینت زنجیـر کرده امـ
و اختیار دل و مختارِ جانان شد!
گویے ڪربُ بلا از عطش داغِ حسینــ
براے [رُبابْ] سـَراب بود!
لبانــ تشنه امـ به عطر نامِ حسین و سلامے به شش گوشه اش تر میشوند..
دلِ بے پرواے من
شرمگین از سوزِ عطش تو ست
شرمے که دل را به یادِ کربلایتــ
#سیهـ_پوش میڪند..
.
اے مخلوقِ ذاتِ حق!
"دل آشوبے" براے دلٍِ آرامم باش
این تضاد ها به هم مے آیند
زمانے ڪه تو باشے
مهربانِ دلمِ
هنوز
ماندهـ تا اذان تا بر سجاده دل تو را نیت کنیمـ
وتمام نمازمان بوے تورا بدهد
و چه خوشا بوبے دارد این عطربندگـ🌙ــے
🍃🌸 نگذار این سرچشمه ے زلالِ معرفتِ حق
با یک "گنــــاه" خشڪ شود! 🌸🍃
آرے سِـر حسین این است ڪه
بے هوا امام #حسنی تان میکند☺️🍃
میلاد #حسنت مبارکباد
اے #حسینِ دلها😍❤️
#دست_نوشتھ
#مائده_عالینژاد
ــخودتون مےدونینـ چـڪاــر ڪنـینـ☺️👇
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #حرفاے_خودمونے(58) 😉✋ |°
شب زنده دار ها👌
بندگان خاصه خدا❣
مهمانان سحـــــر🌘
سلام علیکم و رحمه الله✋
طاعاتتون مورد قبول حضرت حق
🎉🎊 #اسعدالله_ایامکم 🎊🎉
شب چهاردهمم از ماه مبارک رمضان رو گذروندیم.
شب ۱۳ ، ۱۴ ، ۱۵ از این ماه پر خیر و برکت قرائت دعای #مجیر تاکید فراوون شده
این دعا زمانی که پیامبر مکرم اسلام
در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند
به واسطه جبرئیل امین بر پیامبر نازل میشه
پس یکی از حسن های این دعا این هست
که از جانب #خداوند مونه
این دعا طبق روایاتی که هست باعث
#آمرزش_گناهان
#رفع_غم_و_اندوه
و ناملایمات زندگی هست
که طبق روایاتی که مرحوم کفعمی در کتابهاشون آوردند:
اگر گناهامون به اندازه ریگ بیابان
و یا برگ های درختان باشه
موجب آمرزش خداوند قرار خواهد گرفت ان شاءالله
اگر تا به الان نخوندید اشکال نداره
دوشبش گذشت اما این یک شب رو هم از دست ندید
حداقل از اونایی که اصلا نخوندنش سبقت گرفتید و جلوترید😊👌
از نماز شبتونم غافل نشید
ان شاءالله که توشه ماه مبارکتون پربار بشه😊✋
بعدش بیایید تا #چکیده_زندگی مو براتون امشب تا سحر تعریف کنم🌹
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
🌸| #هیئت_مجازے(22)👇
مناسبـٺ: شب میلاد امامحسنمجتبی(ع)
تجاربـ شخصــے° تاریخ ۱۰ خرداد ۹۷
__________________________________
ببخشید اگر سرتون درمیاد از خاطرات مستند زندگیم
اگر راغب به گوش دادنش نیستید میتونید کانال رو موت کنید و نوتیفکشنش رو غیر فعال کنید تا وقتی پیام داخل کانال قرار داده میشه اذیتتون نکنه
منم یه بنده ام مثل همه شما
چه بسا خاطی تر بخاطر خطاها و گناهایی که شاید از شما بیشتر انجام داده باشم
منم روسیاهم پیش خدا
اما هیچوقت امیدم رو از دست ندادم
چون معتقدم دنیا به اخر نرسیده هنوز
پس قابل جبران و تغییره🔨😊✋
بسم الله رو بگم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
.
به نام خدایی که به رحمن و رحیم بودنش
بیش از صفات دیگش معتقدم چون حس کردم این مهربونیش رو از نزدیک
ان شاءالله خودش کمکم کنه تا امشب رو بخیر بگذرونیم کنار همدیگه...👌
عید قربان سال ۱۳۸۷ زمانی که ۱۴ سالم بود
شبش اتفاق عجیبی افتاد برام...
یه شبی که تازه معنای زندگی کردن رو متوجه شدم
و فهمیدم نعمت نفس کشیدن و زنده بودن یعنی چی....
یهو جبهه نگیرید که شب ولادته ازین حرفا نزن
لطفا اگر میخوایید قضاوتم کنید صبر کنید آخرش
مثل فیلمای ایرانی
ازونجایی که ایرانی ام
پایان قصه م تا اینجا در این ثانیه فی الواقع خوشه😅
شبی که یه تصادف عجیبی تو جاده منتهی به شهر قم گریبان من و خانوادم رو گرفت
و از دل اون تصادف کسی که بهش خراشی وارد نشد من بودم که اومدم بیرون
درصورتی که پدرم...یکی از خواهرام بشدت زخمی شده بودن
و خواهر کوچیکمم از دست دادیم...
یه شبی که خواهر یسالو نیمم رو بغلم گرفتم
و لحظات آخر زندگیش رو بغلم گذروندم
و اونجا با بی جون شدن بدن نحیف خواهرم با تمام وجود خدا رو از ته دل صدا کردم
و پناهم کسی جز خودش نبود
مادرم که کلا همراهمون نبود تا مادری کنه برام
پدرمم که بر اثر ضربه حافظه ی کوتاه مدتش رو از دست داده بود
و خواهرمم که اونم از خودم کوچیکتر بود بخاطر جراحاتی که داشت برده بودنش اتاق عمل
و من بودمو خدا و خواهر کوچکم
ازون شب به اینور زندگیم واقعا طور دیگه ای شد
همش میگفتم اگر بجای خواهرم من بودم چی
پدرم خوب شد
خواهر دومم خوب شد
اما کسی که دیگه به جمعمون برنگشت همون خواهر یسالم بود
اگر بجای اون من دیگه به اذن خدا توانایی دم و بازدم نداشتم چی
نمیخوام خیلی وارد بحث اون شب بشم تا اوقاتی تلخ و مکدر بشه😊
هواتونو دارم شب عیدی....
اما همینو بگم
اگر کسی تو جمعمون داریم که با از دست دادن عزیزی از زندگی سیر شده باید بگم سخت در اشتباهه
فکر نکن تنها شدی
که تنهایی فقط مختص ذات خداست
ما تا خدارو داریم تنها نیستیم
این جمله م رو از ته دل بهش ایمان پیدا کنید
منم تو اون تصادف تنها بودم به نوعی
چون پدرم که هیچی ازون موقع به یاد نداره
و خواهر دومم تو خواب بود و چیزی ندید
بعدشم که چشم بازکرد اتاق عمل بود
کسی که ملق خوردن ماشین رو با جون حس میکرد
و صدای ذکر پدرش رو تو اون زمان رعب و وحشت
و در آخر گریه های یه خردسالی که با فوتش اروم گرفت
من بودم
تو این دوران پسا تصادف😁
من شدم یه ملکی که اگر رو بهم میدادن شاید عروجم میکردم😅
خودتون حساب کنید دیگه
حس میکردم از مرگ نجات پیدا کردم
از طرفب هم به این باور رسیده بودم و همچنان پایبندم که مرگ هر لحظه بهمون نزدیکه
حضرت عزرائیل منتظره تا یه نسخه بپیچه و ویزتمون کنه😅
خب خانواده داغدار رو تو رسم ما ایرانی ها و مسلمونا نیست تنها بذاریم
حالا با صله رحم تماس تلفنی و ....
اون روزا یکی از فامیلا میرفت یکی دیگه میومد
تا روز ۴۰ ام به همین منوال بود
و همه باهامون همدردی میکردن