eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - شده دنیا مسجد تو - مطیعی.mp3
9.51M
🖤🍃 شده دنیا مسجد تو ڪه دائم در اعتڪافے چه زیبا تو اے صبح صادق دݪ شب را مےشڪافے 🥀 🥀 .•( @heiyat_majazi )•. 🍃🖤
【• 📞•】 . . سوره 👈 ڪهف آیه 👈 107 . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب🤩👇 [•♥🍃•] @heiyat_majazi
【• 🗣 •】 😍🍃 [🍂]می فرمآد: دامــ شیطان ضعیف استــ، اما تو هنوز ڪلاس اولی ..! 😔 اینو به من گفتن...... . از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇 [•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
【• 👒•】 . . {🌴} تـزیین‌خرما {👌} منـاسب بـراے {🖤} عـــزا یـا ایام شهـادت ‌. . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•🌻🍃•] @heiyat_majazi
【• 🏴 •】 . . 😇|• امام كاظم (ع) 😍|• سجده گاه امام صادق (ع) از بوى خوش آن شناخته مى‌شد. 📚|• الكافی، ج۶، ص۵۱۱ . . یـه حبـه مـوعــظـه‌ِ شیریـن👇 [•📿🏴•] @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🍃 واڪنش امام صادق(ع)، دربرابر خدمتڪارے ڪه سبب فوتِ فرزند ایشان شد! .•( @heiyat_majazi )•. 🍃🥀
【• 🔑 •】 🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃 ☺️ بابای من همیشه به دختراش زودتر هدیه میده. 😜 نه بابا!! کل فامیلای شما که پسرا رو دوست دارن. ☺️ بابای من متفاوته. 📕|• . ص: ۲۴۹ . . نڪتہ‌ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇 [°☀️°] @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . •(• میگفت: خدانکنه‌کسی‌ متأثر و دل‌شکسته سر راه امام‌صادق«؏»بشینه.. مگه همینجورۍ امام‌صادق«؏» از کنارش رد میشن!؟ آقا‌هی‌دنبال‌ِ‌دل‌اونیه‌که‌ ... . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃•☝️•
مداحی آنلاین - امام آسمونا روی زمینه - کریمی.mp3
6.41M
【• 🎤 •】 . . |🌍|امام آسمونا روےِ زمینه |💔|نفس‌هاش شماره |😭|افتاده تو سینه . . متـفاوت بشنـویـد🙃👇 [•🍃🎧•] @Heiyat_Majazi
【• 🗣 •】 مطمئنم👌🏼؛ اگر گناه وزن و سنگینے داشت!⚖ اگر لباسمون را سیاه مےکرد!👣 اگر چین و چروک صورتمون رو؛ زیاد میکرد!!🚫 بیشتر از اینها حواسمون به خودمون بود...😔👌🏼 قبول دارے؟!💔 قد روحمون رو خمیده کردهـ چهره بندگی رو سیاه[⚫️] و چین و چروک به انداخته ولـی خودمون نداریمـ از اینجآ صاف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇 [•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
[• 💚 •] . . |🏠| آنچه‌در خانه می‌گذرد امانت است؛ |❌| روا نیست زن‌ها آنچه میان آن‌ها و |💑| شوهرانشان در خلوت می گذرد به ‌|🤫| زنان دیگر بازگو کنند. . . نڪات تربیتے خانوادگے😌👇 [•🌙•] @heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{• 🌱 •} . . 🔥|گـناه و قـ❤️ـلب مؤمن☝️ 🌻| همانا خداوند توبه پذیر مهربان است😇 . . •⏱• اولِ راهیآ؛ اینجا تپشے از نو 👇 [°•💓•°] @heiyat_majazi
【• 📚 •】 بسم رب الشھـدا محسن سفر زیاد رفته بود. قبل از این هم حج رفته بود. اما این برای مامان با همه سفر های دیگرش فرق داشت. در جلسه هفتگی خانه شان آخرین تلاوتش را اجرا کرد. داشت سوره یوسف می خواند. صدای بلندگو می پیچید توی خانه و مامان در طبقه پایین می شنید. با اصرار، هیاهوی طبقه پایین را ساکت کرد . گوشه خلوتی پیدا کرد و نشست به شنیدن تلاوت محسن. اشک توی چشمانش جمع شد. کمی که گذشت افتاد به هق هق. رفتند فرودگاه. آنجا محسن بعد از خداحافظی چند بار و هر بار به بهانه ای بر می گشت و صحبتی می کرد. آخرش مامان گفت : محسن برو دیگه! چرا همش بر می گردی؟! می خوای دل منو تکون بدی؟! محسن خندید. برای آخرین بار دست تکان داد و گفت : خداحافظ! و رفت .. مامان همیشه لحظه خداحافظی با محسن اشک می ریخت. اما اینبار نمی دانست چرا دلش این طور محکم شده. همانطور که محسن دور و دورتر می شد، دل او هم انگار داشت از محسن برداشته می شد. شاهدش هم این بود که گریه اش نگرفت ... ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
【• 📚 •】 بسم رب الشھـدا شب عرفه بود. سه شنبه شب. مصطفی ترتیبی داد تا مامان با محسن ارتباط تصویری داشته باشد. کمی قبل، جرثقیل در خانه خدا سقوط کرده بود و چندین نفر به شهادت رسیده بودند. محسن گفت: کاش منم همراه اونا شهید شده بودم! مامان بهش توپید : زبونت رو گاز بگیر! من طاقت این حرفا رو ندارم! محسن خندید باز گفت : _ نه مامان! شما نمی دونید چقدر شهادت توی خونه خدا لذت داره! مامان که دید دست بردار نیست دیگر منعش نکرد. انگار نه انگار که قرار بود بعد از برگشتن از حج، در شبکه قرآن بهش کار بدهند. تا آن روز هیچ کار رسمی نداشت. این همه که اینور و آن ور تلاوت می کرد، گاهی بهش حق الزحمه می دادند و گاهی نمی دادند. اگر استخدام می شد دیگر می توانست به فکر ازدواج هم باشد. محسن گفت : فردا می ریم عرفات. سه روز آینده نمی تونم به شما زنگ بزنم. اونجا هم تلاوت دارم هم باید اعمال خودم رو انجام بدم. چهارشنبه صبح روز عرفه مامان دید حالش یک طور دیگر است. یک جا تاب نمی آورد. مثل مرغ پر کنده هی می رفت توی حیاط دور می زد و باز بر می گشت خانه. دلشوره اش ساعت به ساعت بیشتر می شد. نمی دانست چرا. همین دیشب با محسن حرف زده بود! نفهمید صبح را چطور شب کرد و شب را چطور صبح .... ✍ ادامه دارد.. ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
🏴🕊 (87) موضوع : ؏ تاریخ : ۹۹/۳/۲۸ 🏴🕊
🏴🕊 •|بسم‌‌الله‌الرحمن‌الرحیم السلام علیڪ یا جعفر بن محمد السلام علیڪ یا حسن ابن علۍ السلام علیڪ یا علی ابن الحسین السلام علیڪ یا محمد ابن علۍ 🏴🕊
🏴🕊 حرف هاے زیادے هست ڪه باید بگم! اما تمام این حرفا رو نمیشه به زبون آورد... این خاصیت زبونه! از غم نمیتونه خیلی چیزا رو بگھ و بنویسھ... 🏴🕊
🏴🕊 از همون بچگی هروقت دلتنگ شدیم... هروقت دلمون هوایی شد... رفتیم زیارت از زیارت امام زاده ها گرفته تا حرم آقامون؛امام رضا [‌؏]! 🏴🕊
🏴🕊 اما دلمون همیشه یه جا گیر بوده! گوشه و کنار چندتا مزار خاکے! دیدین وقتی یکی فوت میکنه خانواده و اطرافیانش هر چندوقت یکبار میرن قبرشو تمیز میکنن؟! 🏴🕊
🏴🕊 حالا فکر کن چندتا مزار هست، که همیشه خاکی بوده! همیشه حسرت دست کشیدن به ضریح طلاییش موند رو دلمون... 🏴🕊
🏴🕊 صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست!:) 🏴🕊
🏴🕊 بقیع، فقط یک مکان نیست! بقیع، راز عاشقیه!(: 🏴🕊
🏴🕊 رفیق! وضو گرفتی؟! خودتو آماده کردی؟! نیت کردی؟! امشب از خود آقا بگیری حاجتتو؟ 🏴🕊
🏴🕊 مگه میشه آقا دست رد به سینه ی کسی بزنه؟! ولی یه چیزی! امشب فقط اومدی واسه حاجت؟ فقط واسه خودت؟ 🏴🕊