.
.
درحسرتٺوخوݩشدچشمنگارها
اےانتظارآخرِچشمانتظارها💔
#اللهمعجللولیکالفرج
.
.
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[• #خانواده_درمانے💚 •]
.
.
| همسرانِ فضایے🛸 |
میگہ:↯
نون و ماستو خونہ تو بخوره😋
ڪبابو از خونہ باباش بیارھ😂
#خوشمانآمــد🙊💓
#ولےخوشبحالِمردامیشها:\
.
.
نڪات تربیتے خانوادگے😌👇
[•👨👩👧👦•] @heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{• #تولدے_دوباره🌱 •}
.
.
یه وقتایے یه چیزایے آدم
رو زمینگیر میکنه..💔
سام درخشانے:
یه وقتایی یه چیزایے
آدم رو زمینگیر میکنه.
اینجاست که هرکسے حتے
اونایی ڪه وانمود میڪنند
اعتقادے ندارن، دنبال یه چیز بےنهایت میگردند تا بهش چنــگ
بزنند و به آرامش برسند:)
نیاز به منجے چیزیه که توے تمام
لحظات سخت احساس میشه🙂
#یاصاحبالزمان♡
.
.
•⏱• اولِ راهیآ؛
اینجا تپشے از نو 👇
[°•💓•°] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_شصت_چهارم من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم ا
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_شصت_پنجم
دوستي من با هادي ادامه داشت. زماني كه هادي در منزل ما كار مي كرد او
را بهتر شناختم.
بسيار فعال و با ايمان بود. حتي يك بار نديدم كه در منزل ما سرش را بالا
بياورد.
چند بار خانم من، كه جاي مادرهادي بود، برايش آب آورد. هادي فقط
زمين را نگاه مي كرد و سرش را بالا نمي گرفت.
من همان زمان به دوستانم گفتم:من به اين جوان تهراني بيشتر ازچشمان
خودم اطمينان دارم.
بعد از آن، با معرفي بنده، منزل چند تن از طلبه ها را لوله كشي كرد. كار لوله كشي آب در مسجد را هم تكميل كرد.
من و هادي خيلي رفيق شده بوديم.
ديگر خيلي از حرفهايش را به من
مي زد.
يك بار بحث خواستگاري پيش آمد.
رفته بود منزل يكي از سادات علوي.
آنجا خواسته بود كه همسرآينده اش پوشيه بزند.
ظاهراً سر همين موضوع
جواب رد شنيده بود.
جاي ديگري صحبت كرد.
قرار بودبارديگر با آمدن پدرش به خواستگاري
برود كه ديگر نشد.
🗣راوی حاج باقر شیرازی
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ..
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍✋
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_شصت_پنجم دوستي من با هادي ادامه داشت. زماني كه هادي در م
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_شصت_ششم
اين اواخر ديگر در مغازه ي ما چاي هم مي خورد! اين يعني خيلي به مااطمينان پيدا كرده بود.
يك بار با او بحث كردم كه چرا براي كار لوله كشي پول نمي گيري؟ خب نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داري و...
هادي خنديد و گفت: خدا خودش ميرسونه.
دوباره سرش داد زدم و گفتم: يعني چي خدا خودش مي رسونه
بعد با لحني تندگفتم: ما هم بچه آخوند هستيم و اين روايتهاراشنيده ايم.
اما آدم بايد براي كار و زندگي اش برنامه ريزي كنه، تو پسفردا مي خواي زن
بگيري و...
هادي دوباره لبخند زد و گفت: آدم براي رضاي خدا بايد كار كنه، اوستا
كريم هم هواي ما رو داره، هر وقت احتياج داشتيم برامون مي فرسته.
من فقط نگاهش مي كردم. يعني اينكه حرفت را قبول ندارم. هادي هم مثل
هميشه فقط مي خنديد
بعد مكثي كرد و ماجراي عجيبي را برايم تعريف کرد. باور کنيد هر زمان
ياد اين ماجرا مي افتم حال و روز من عوض مي شود.
آن شب هادي گفت: شيخ باقر، يه شب تو همين نجف مشكل مالي پيدا
كردم و خيلي به پول احتياج داشتم.
آخر شب مثل هميشه رفتم توي حرم و مشغول زيارت شدم. اصلا هم حرفي درباره ي پول با مولا اميرالمؤمنين نزدم.
همين كه به ضريح چسبيده بودم، يه آقايي به سر شانه ي من زدوگفت:آقا
اين پاكت مال شماست.
برگشتم و ديدم يك آقاي روحاني پشت سر من ايستاده. او رانميشناختم.
بعد هم بي اختيار پاكت را گرفتم.
هادي مکثي کرد و ادامه داد: بعد از زيارت راهي منزل شدم.
پاكت را بازكردم. با تعجب ديدم مقدار زيادي پول نقد داخل آن پاكت است
هادي دوباره به من نگاه كرد وگفت: شيخ باقر، همه چيز زندگي من و
شمادست خداست.
من براي اين مردم ضعيف، ولي باايمان كار مي كنم. خدا هم هر وقت احتياج داشته باشم برام مي ذاره تو پاكت و مي فرسته
خيره شدم توي صورتش. من ميخواستم او را نصيحت كنم،امااوواقعيت
اسلام را به من ياد داد.
واقعاً توكل عجيبي داشت. او براي رضاي خدا كار كرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبي داد.
بعدها شنيدم که همه از اين خصلت هادي تعريف مي کردند. اينکه
کارهايش را خالصانه براي خدا انجام مي داد.
يعني براي حل مشکل مردم کار
مي کرد اما براي انجام کار پولي نمي گرفت.
🗣راوی:حاج باقر شیرازی
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـیدمحمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍✋
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
【• #ازخالق_بہمخلوق📞 •】
.
.
سوره 👈 نمل
إیه 👈 51
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب🤩👇
[•♥🍃•] @heiyat_majazi
【• #حرفاے_خودمـونے🗣 •】
😍🍃
🌺خدا همیشه واسه یه شروع دوباره
بهت زمان میده.
🍃مثلا یه وقتایی تا جایی که راه
داره نمیزاره دروغ بگی.
میگی چطوری؟؟🤔
شده تاحالا ظهر یه حدسی زدی
درست باشه؟؟
اون موقع تا ظهر دروغ نگفتی و
این یعنی یه فرصت دوباره واسه
حذف دروغ از زندگی.
🤔خودت حساب کن
از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇
[•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
【• #خانمےڪه_شماباشے 👒•】
.
.
|جعبہکوچولوباچوببستنے📦|
|چوب بستنےهاتونو دور
نریزیدو باهاش کلے چیزاۍ
جذاب درست کنید..🍡😌
البته که قبلش خوب خوب
با آب و کف بشورینش🚰😷|
.
.
یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇
[•🌻🍃•] @heiyat_majazi
【• #منبر_مجازے☺️ •】
.
.
😇|• پيامبر اکرم صلّیاللهعليهوآله
فرمودند:
😊| مردمى از مشرق قيام مىكنند
و زمينه حكومت مهدى را فراهم
مىآورند.
📚 كنزالعمّال، ح۳۸۶۵۷
.
.
یـه حبـه مـوعــظـهِ شیریـن😉👇
[•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
【• #ڪلید_زندگے🔑 •】
🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃
😤 چه قدر گرمه!! یه سایه هم
پیدا نمیشه. اوووه.
☺️ این سایه ها فایده نداره. سایه
فقط سایه رحمت خدا.
🧐 چطوری اون بدست بیارم؟؟
☺️ تا زمانی که با کلمات محبتی و لطف
با دوستت برخورد داری تو سایه لطف
خداوندی.
📕|• #مفاتیح_الحیاة. ص: ۲۹۵
#آیتالله_جوادی_آملی.
.
.
نڪتہ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇
[°☀️°] @Heiyat_Majazi
ya heider.wav
413.3K
【• #ڪد_عاشقے☎️ •】
.
.
💞🍃 مدیون تو شدم یا حیدر
لبریز دل من از کرمت
دوست دارم که بشم زائر تو
دوست دارم که بیام تو حرمت . . .
همــراه اول ⬅️
ارسال کد 67543 به شماره ۸۹۸۹
ایراݩــسل⬅️
ارسال کد 4419710 بہ شماره۷۵۷۵
رایتــل⬅️
ارسال کد on4005441 بہ شماره ۲۰۳۰
14 روز تا #عید_غدیر💚
.
.
پـیشوازِ صـداتـو خوشگل ڪن😃👇
[•📱🍃•] @heiyat_majazi