eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . •/• ‌می‌خوای با نفست مبارزه کنی!؟ دقیقا همون لحظه که تنبلیت میشه یه کاری رو انجام بدی و علاقه‌ای به انجامش نداری؛ انجـام بده! :) . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃•☝️•
4_6014963511770220777.mp3
10.01M
🎤 ∫ عشق یعنی ضربان حرم ❤️ سید الشهدای مدافعان حرم🕋 به اذن زهرا....مقطع الاعضا...مگه شهید میمیره❣ 👌👌 - گاھی‌دراین‌ھیاهوی‌دنیا . . ؛ یڪ‌صوت‌حرفھایی‌برای‌گفتن‌دارد👇 ∫🍃🎙∫‌ Eitaa.com/Heiyat_majazi
░•. 👳🏻 .•░ . . سؤال: چه شرایطی را باید داشته باشد؟🤔🧐 جواب: امام جماعت بايد عاقل، عادل، شیعه‌_دوازده_امامی و حلال زاده و بنابر احتیاط، بالغ باشد، و نماز را صحیح بخواند و اگر مأموم مرد است امام هم مرد باشد.👳‍♂ 🍃 . . ‌🧐.•░ درمیانِ‌شڪ‌وشبہ‌بارهاگم‌گشتھ‌ام یڪ‌نشانےازخودت؛درجیبِ‌ایمانمـ‌گذار👇 📖.•░ Eitaa.com/Heiyat_majazi
|≡‌⚫️≡‌| . . ◾️امام صادق[؏]: تواضع چيزے اسٺ ڪہ براے خدا و در راه خدا باشد و اگرنہ آن تڪبر"مڪر" اسٺ "اگرچہ به صورٺ تواضع باشد"... 📚مصباح الشریعه ص 242 🖤🥀 . . - خدایا‌نَـزارازدَستِـت‌بِـدَمـ👇 ‌|≡⬛️≡‌‌| Eitaa.com/Heiyat_majazi
•| ✨ ‌|• . . [دور میبینند آری امر نزدیک فرج را🍃 آه جای حسن ظن سوء تفاهم مینشیند😞 پرسشی دارم بگو ای ناخدای کشتی دین✨ موج دریای ستم کی از تلاطم مینشیند🌊 •توحیدشالچیان‌ناظر 🍃 ♡ . . ‌‌۞|• ـتٌورانَدیدن‌ومٌردن‌به‌این‌معناست؛ بھ‌بادرفتھ‌تمامےعٌمرِڪوتاهمـ👇 ۞|• Eitaa.com/Heiyat_majazi
🌙 》 🍃🌸 🌸🍃 امام صادق علیه السلام فرمود : اگر کسی نیمه ای از شب را نماز بخواند، اگر هفتاد هزار برابر زمین پر از طلا باشد، برابری با اجر او نمی کند و برای او در مقابل این عمل بیشتر از هفتاد غلامی که از اولاد اسماعیل باشند و آزاد کند، پاداش است. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/باب ثواب شب زنده داری/ح1" 💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚 ؏ـمـرے گذشت بعدِ تو و نرفت عادتِ شب زندھ دارے امـ👇 《🍃🕕》 http://Eitaa.com/Heiyat_majazi
۱۱۲ موضوع: دو کلام حرف حساب ﴾۹۹/۱۰/۱۶﴿
بسم رب حسین
سلامی گرم خدمت رهروان شهدا شبتون بخیر ان شاءالله
پاشیم تجدید وضویی کنیم ان شاءالله امشب هم یه محفل کوچکی داشته باشیم
حرف امشبم داستان یه شب از زندگی یه دختره نوجوونه
شب شهادت سردار داخل حسینیه ای که نزدیک به خونه فاطمه خانم بود مراسمی برای سالروز شهادت حاجی تدارک دیده شده بود
فاطمه خانم اون شب با خواهر بزرگش و دوست خواهرش رفتن مراسم
وقتی داخل حسینیه شدن یه گوشه نشستن و منتظر شروع مراسم شدن
بعد از تلاوت ایات دلنشین قران حاج اقا اومدن و شروع به صحبت کردن
حرف های حاج اقا به دل فاطمه خانم قصه ما عجیب نشست
بعد از اتمام سخنرانی حاج اقا که قابل تقدیر بود مداح روضه شهادت حاج قاسم رو اروم اروم شروع کرد
از همون ابتدای روضه خواهر فاطمه خانم صدای هق هق فاطمه که از ته چاه میوند انگار رو میشنید
به دلیل اینکه میدونست فاطمه ناراحتی قلبی داره نگران حالش شد هی باهاش حرف میزد اما فاطمه خانم اصلا حواسش به خواهرش نبود
یه دفعه فاطمه احساس خفگی کرد نتونست بیشتر از این برای سردار بباره
رو به خواهرش گفت من حالم بده میشه بریم بیرون
از حسینیه بیرون اومدن فاطمه کمی نشست تا شاید بتونه بغضش رو تبدیل به اشک کنه
همین که نشستن فاطمه شدت گریه اش زیاد شد نتونست خودش رو کنترل کنه و بلند زد زیر گریه
خواهرش اب براش اورد اما فایده ای نداشت فاطمه خانم لب به اب نزد
اون فقط گریه میکرد چون هوا سرد بود با اصرار خواهرش به داخل حسینیه برگشتن
اما فاطمه خانم دست از ناراحتی و ناله برنداشت
هر چه خواهر و دوستاش باهاش حرف میزدن فرقی به حال فاطمه خانم نداشت
خواهرش که حسابی دلش شور میزد و نگران بود به فاطمه کمک کرد تا از حسینیه بیرون برن بلکه فاطمه حالش بهتر بشه
اما فایده ای نداشت فاطمه سرش رو روی شونه ی خواهرش گذاشته بود و اروم اروم اشک میریخت
چقدر تونست خودش رو خالی کنه رو نمیدونم اما بعد مراسم خیلی بهتر بود