خیلی حرفها دارم برای گفتن همیشه ازکجا شروع کردن و به کجا رسوندن معضل مفصلی بود برام.

مدتی‌ست که از امام زمانم خواستم راهی که در آن میتوان موثر بود و فعالیت کرد را به من نشان دهد

اصلا بگذار اینطور بگویم که مدتی‌ست که حس میکنم امام زمان عج خیلی بیشتر از قبل چشم از من برنمیدارد چندباری هم مکرر حس کردم، امامم بغلم کرد یک بغل پدرانه، میگیری که چه میگویم؟

آنهم از زمانی شروع شد که من دل از آن وعده وعیدهای دنیایی کندم دل از آن اینده ی درخشان برداشتم و به امام زمانم عرضه کردم

مگر میشود در زمینه ی کار برای امام زمانم منفعل از آب در بیایم؟

چطور میتونی تو کار و بارِ امام زمانت سهیم نباشی و راست راست بچرخی؟!

چطور میتوانستم در این خودخواهی غرق شوم؟ چطور میتوانستم تا این حد خوادخواه باشم؟

فکرمیکنی امام زمان عج فقط تورو داره؟ اینقدر هستن که تشنه ی خدمت هستن که تو اصلا تو این خیلِ عظیم، مورچه ای بر خشت عظیمی

اصلا چطور میتونی به این مطمئن باشی که امام زمان این توفیق رو بهت میدن؟

وقتی اون موقع که مشغولِ خودت و خودخواهی های خودت بودی و گذاشتی اون بستر تورو منفعل بار بیاره( هر بستری که تورو از اهل بیت دور کنه ) و نتونستی به امام زمانت خدمت کنی، بنظرت بعد از این ۳-۴سال میتونی خدمتی عرضه کنی؟ الگو سازی از غربه دیگه .. میخوان منفعلت بار بیارن منفعلی که فقط به فکر خودشه که تو دیگه فرصت " خدمت و جهاد " نداشته باشی

بقولی سرگرمت کنن تا تو کلا از خط خارج بشی، تا تو کلا حواست پرت شه.. بشکون این قائله رو .. فقط خودتی که میتونی کاری کنی که نزاری این اتفاق بیوفته .. میگیری که چی میگم؟

همه چیز و همه کس عالم ، اماممونه، امام زمان عج! چقدر تونستی براش هوشمندانه کارکنی؟! چقدر تونستی موثر واقع بشی؟

مگه زهیر نبود؟ تو راه تجارتش، اگه امام‌زمانش باهاش حرف نمیزد یا بقولی خواهش نمیکرد اون الان اینقدر تاریخ ساز نبود..

البته اگه میگم تاریخ ساز نمیخوام شهوتش بگیرتمون، تو تاریخ ساز هم نباشی، میتونی قدِ یه تاریخ خدمت و جهادِ خالصانه ی خودت رو به امام زمانت عرضه کنی

تو که نمیخوای امام زمان حتما بیاد تو خیمه‌ت؟ حتما بیاد بگه یه کار شخصی باهات دارم

با دنیا ببندی همین میشه رو دنیا حساب وا کنی همین میشه که امامت بیاد تورو بیدار کنه خداییش باید کارت چقدر بالا بکشه که امامت بخواد برای بیدارکردنت پاپیش بزاره؟

تو خجالت نمیکشی؟ اصلا بزار اینطور بگم: تو چقدر خجالت میکشیدی اگه یروزی امامت ازت خواهش میکرد؟

دنیا تا تورو متعلق بار نیاره که ولت نمیکنه اصلا از کار و بار دنیا بکش بیرون

جوری راهتو انتخاب کن و جوری باش که امامت ازت خیالش راحت باشه مثل حبیب، مثل عمار .. وقتی امام زمان خیالش ازت راحت باشه میدونی یعنی چی؟

یعنی با تو برای کارهای شخصی‌ای که با بقیه داره، مشورت کنه.. نه اینکه تو یکی از اون آدمایی باشی که کارش به جایی رسیده که امام زمان، کار شخصی داره باهاش! جوری که هیچکسم نباید بشنوه که چیا قراره گفته بشه ..

یه لحظه فکر کن ! یه لحظه فکرکن اگه موقعیت زهیر برامون پیش بیاد ، کی تضمین اینو میده که مثل زهیر رفتار کنیم؟

کی تضمین اینو میده که مثل زهیر بخواییم تو یک چشم بهم زدن اماممون رو انتخاب کنیم؟

کی تضمین اینو میده که بتونیم کنده بشیم از دنیا؟