eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم به رحم اومد خواستم برم عقب ولی دوروبرمو نگا کردم دیدم جای یه عده از رفیقام خالیه
تموم زورمو تو پام جمع کردم
یه لگد😭😭😭
پشت در نامرد پهلوشو شکست😭
ای وای از میخ در😭😭
یه طرف مادر افتاد یه طرف پسر💔
سادات منو ببخشن
آخ مادر
صدای در... دری که تو شعله سوخت
دری که یه میخُ توی سینه کوفت
صدای جیغ توی خاکستر و دود
علی توی غسل زهرا فهمید چرا رو میگرفت ازش
یا‌بن شبیب مادر ما هجده بهار داشت
نیمه شب بود... بچه‌ها علی نمیتونستن بلند بلند گریه کنن
آستینو میفشردن تو دهنشون
هق هق گریه میکردن
اخه داغ مادر خیلی سخته
علی از خاک فاطمه سر بر نمیداشت
تنها میسوخت از داغ هجده بهارش💔
هوا داشت روشن میشد... صورت رو از زمین برداشت... ولی دلش با فاطمه بود...
با بدنی بی‌جان به سوی خانه روان شد
کدوم خانه؟ آن خانه‌ای که پشت در امید و تکیه‌گاهش رو کشته بودند
صبح روز بعد اومده بودن تشییع زهرا... مقداد که از غریبی علی جگرش آتیش میگرفت از دفن مادر خبر داد...
فریاد زد ای چشم دلهاتان همی کور در ظلمت شب دفن شد آن آیت نور اودید از جمع شما آزار...
اما دوباره اون کوچه تکرار شد..