صبح روز بعد اومده بودن تشییع زهرا...
مقداد که از غریبی علی جگرش آتیش میگرفت از دفن مادر خبر داد...
فریاد زد ای چشم دلهاتان همی کور
در ظلمت شب دفن شد آن آیت نور
اودید از جمع شما آزار...
Hamed Zamani Ft Abdolreza Helali - Bibie Bi Haram (128).mp3
5.98M
-ای وای مـادَرم . .
-نَفـسی لـکَ الفـِداء💔
- فضه به امیر المومنین میگفت :
آقاجون تا وقتی شما خونه ای بچه ها زیاد بھونه نمیگیرن ؛ ولی آقا تا شما از خونه میری بی قراری بچه ها شروع میشه . .
زینب میره چادر مادر سر میکنه رو ی جانماز مادر نماز میخونه :)
ولی آقا نمازش نشسته است . .
قنوتاش یک دست است !
اون دست دیگه اش رو به پهلو میگیره :)💔*
آقا جون حسین میره دم در میگه زینب . .
حسن ؛ خودم دیدم مادرم اینجا زمین خورد]
ولی اگه همه ای اینا رو تحمل کنم ؛ آقاجون بی قراری حسن رو نمیتونم تحمل کنم . .
+ آخه فضه ؛ حسنم که خیلی صبور ِ . .
- وقتی میرم پیشش میبینم هعی زیر لب میگه
مدینه . .
کوچه هایت بوی مادر میده :) 💔
هعی میگه قدم کوتاه بود ؛ روی پا ایستادم ولی دستش از بالای سرم رد شد . .
هعی میگه ؛ حرومی انقدر بد زد که گوشواره ی مادرم شکست !
آقا جون ؛ حسن خیلی بی قرار مادر ِ . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر محول الاحوال شدید و
رزق اشک گرفتید ، دعامون کنید🖤:)
.
قطعا حضرت مادرﷺ خواسته باشی و دعوتنامه خصوصی بوده..