سر بر دیوار گذاشت... و بلند بلند برای زهرایش گریه کرد...

بعد از خاکسپاری فاطمه‌اش،صورتش را به سمت مزار پیغمبر برگرداند و فرمود:اگر محذور نداشتم و نشستنم در کنار قبر فاطمه موجب فاش شدن مرقد او نمیشد؛مانند معتکفان در اینجا اقامت میگزدیم... و مانند زن جوان مرده بر این مصیبت بزرگ شیون و ناله می‌کردم....

آخ از اون لحظه‌ای که باید فاطمه‌اش رو در قبر می‌گذاشت و کسی محرم نبود که زهرا را از اون بگیرد😭💔 الهی بمیرم برای غربتت مادر جانم... ناگهان دید دو دست مانند دستان پیغمبر بیرون آمد و گفت:«علی جان امانتم را به من برگردان»😭

اخ از آن لحظه جدایی که بعدش اسدالله ماند و چاهی که درد و دل های علی علیه السلام را میشنید...

یعنی چاه لایق درد و دل شنیدن بود ولی اول‌ْمظلومِ عالم کسی را نداشت برای گریستن کنارش... محبوبش هم که مزارش باید مخی می‌ماند...😭

حالا صاحب الزمانمون تنهاست... این شب ها کدوم خیمه میزبانِ اوست...؟ ما لایق درد و دل نیستیم،هنوز!😭 ولی میشود که لایق شد... میشود که همچو چاه شد برای مهدیِ زهرا

برای کسی که حضرت زهرا پشت در هم او را صدا زد... کجاست منتقم فاطمه سلام الله...؟

امشب امام حسن چی کشیده... او تنها شاهد ماجرای سیلی‌ست😭 اللهی هیچ کسی نبینه زمین خوردن مادرش رو💔

حالا مدینه چه خبره😭 دور تا دور بقیع دیوار و یه قبر خاکی برای حسن بن علی... و روضه رضوانِ مفروش به فرش های سبز که خانه‌ی وحی است،خانه‌ی علی و زهراست...

ولی حتی اجازه نمیدن داخل این اماکن تو روضه حضرت زهرا گوش کنی و اشک بریزی😭💔

صاحب الزمان میشه بیای...؟ آقا عالم و ادم بی قرار است...😭 برای مدینه دلتنگیم... بیایید تا بقیع را آباد کنیم... بیایید تا زائر زهرا شویم...

•° تو برای همه گره گشا بودی همدم تو گره به کارش افتاده... باور بکنم یا نکنم،قصد سفر کردی... باور بکنی یا نکنی،من بی تو میمیرم...😭 •°