eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
••🍃📿•• |ختم صلوات امروز بہ نیت: شهیددکتر مصطفے چمران |ارسال صلوات‌ها بھ نشونےِ: ♡ @BanoyDameshgh ♡ |جمع صلـوات گذشتہ: • 414 • ڪولھ‌بارت‌ࢪا پرو‌پیمون‌نگھ‌دار☺️👇 @heiyat_majazi ••📿🍃••
🕊🍃 [• 🌙 •] . . •/• الإمام زَينُ العَابِدين عَلیه‌السّلام : "أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ کَرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ" ڪشته شـدن عادت ما، و ڪرامت ماست✋ . . 🌷سربازِ آقا نمےمـــونھ‌ تــــــــا ظهور رو ببینھ‌! بلڪھ‌|شهید| مے‌شھ‌ تـ⇜ـا ظهور نزدیڪ شھ‌ @heiyat_majazi 🍃🕊
Clip-Panahian-AgarYekMoharamKhoobDashteBasheem-64k.mp3
1.55M
【• 🎤 •】 . . اگر یک مُحرم خیلی خوب داشته باشیم ... . . رسیده‌بھ‌گوش‌ِجهان؛ صداۍاذان‌حسین👇 [•🍃🎧•] @Heiyat_Majazi
【• 🗣 •】 شهید محمد بلباسے: این‌ها رو که مےنویسم‌ بده‌ نیروها تهیه‌کنند، بعد بیان‌ برای اعزام‌ به جبهه‌فرهنگے! توکل، توسل، غیرت، تهذیب نفس، فرمایشات حضرت آقا و از همه مهمتر، اخلاص..💚 از اینجآ صاف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇 [•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
°| 👳 |° 📲آیا دانلود کردن بازیهای اینترنتی و فیلم و سریالهای خانگی اشکال دارد⁉️ 🍃 . اینجآ هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•] @Heiyat_Majazi
【• ✌️ •】 💝 همسر شهید نعمائي : ۲۷ بهمن بود که پیکر شهید رو آوردند معراج شهدا . آنجا درخواست کردم چند دقیقه با مهدی تنها باشم و برای این کار بیست دقیقه فرصت دادند... به ریحانه گفته بودیم رفیق بابا شهید شده💔 ، وقتی پیکر آقا مهدی رو آوردند ، عکس آقا مهدی روش بود!😔 ریحانه که عکس باباش رو دید به من نگاه کرد و گفت : مامان اگه رفیق بابا شهید شده ، چرا عکس بابا روشه ⁉️ خیلی سوال میپرسید ، گریه میکرد ، همه میخواستند ریحانه رو از من بگیرند ولی میگفت نه! میخوام بغل مامانم باشم☝️.... مهرانه خب کوچیک تر بود ، بغل بقیه بود . من همیشه گفته بودم دوست دارم پای مهدی رو ببوسم☺️ . کنار تابوت مهدی که نشستیم ، وقتی پرچم رو باز کردند ، دیدم دقیقا کنار پای مهدی نشستیم ...😍😳 ریحانه که بغل من نشسته بود گفت عکس بابا روشه❗️ گفتم آره مامان جون ، من رو ببخش که این رو بهت میگم ، الان بدونی بهتره مامان ، این خود باباست 😔😭 وقتی گفتم خود باباست . نگاهم کرد ، شروع کرد به گریه کردن😭😭 به ریحانه گفتم، پاشو اول پای بابا رو ناز کن بعد هم ببوس .😘 گفت : چرا پای بابا رو ببوسم ؟ گفتم آخه پای بابا خسته ست😔😢 بابا همش میرفت سوریه قدم بر میداشت تو راه ... ریحانه گفت نمیخوام. گفتم هر جور تو دوست داری ، ولی اگه پا میشدی بوس میکردی ، یک بوسم از طرف مامان میکردی ، منم آروم میشدم💔.... گفت خب خودت ببوس .☺️ گفتم آخه اینجا همه هستند ، من خجالت میکشم ...😔 ریحانه بخاطر این حرف من ، بلند شد پای باباشو ناز کرد . بعد از طرف دو تامون پای پدرشو بوس کرد و اومد کنارم نشست گفت: خیالت راحت مامان بوس کردم ❤️💔 •• درمڪتب‌؏ش‌ق،‌ زینبےخواهیم‌شد😌👇•• {•🇮🇷•} @heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{• 🌱 •} . . |شاه ڪڵید عاقبټ بخیرێ🔑| احترام بھ والدین:)👌 ؟! . . •⏱• اولِ راهیآ؛ اینجا تپشے از نو 👇 [°•💓•°] @heiyat_majazi
【• 📚 • رضوان حق . هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه ، رحل اقامت بیفكند ؟... و مرگ نیز در اینجا همان همه با تو نزدیك است که در کربال ، و کدام انیسی از مرگ شایسته تر ؟ که اگر دهر بخواهد با کسی وفا کند و او را از مرگ معاف دارد ، حسین که از من و تو شایسته تر است . الرحیل ، الرحیل ! یاران شتاب کنید . فصل چهارم: قافله عشق درسفرتاریخ راوی قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربال... این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. ... و تو ، ای آن که در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربالیی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ الزمان و المكان والیت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان ، خود را به قافله سال شصت و یكم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی... یاران! شتاب کنید ، قافله در راه است . می گویند که گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . آدم نیز در این قافله مالزم رکاب حسین است ، که او سرسلسله خیل پشیمانان است ، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است ، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند . » زهیر بن قَین بَجلی « را که می شناسید ! مردانی از قبیله » بنی فزاره و « » بجیله « گویند : » آنگاه که ما همراه با زهیربن قین بجلی از مكه بیرون آمدیم... در راه ناگزیر با کاروان حسین بن علی همسفر شدیم .« آنها می گویند که : » ما را •• بھ‌قلمِ‌دݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے •• ،ڪربلا🙃🤚 ✅⇜ :) {•🍃🥀•} @heiyat_majazi
【• 📚 •】 ناگوارتر از آنكه با او در جایی هم منزل شویم ، هیچ چیز نبود... چرا که زهیر از هواداران عثمان بن عفان خلیفه سوم بود .« » ما در این سو و حسین در آن سو اردو زدیم . برسفره غذا نشسته بودیم که فرستاده ای از جانب حسین)ع( آمد و سالم کرد و با زهیرگفت :ابا عبداهلل الحسین مرا فرستاده است تا تو را به نزد او دعوت کنم و ما هر آنچه را که در دست داشتیم ،انداختیم و خموش نشستیم ، آنچنان که گویا پرنده ای بر سر ما النه ساخته است . « » ابی مخنف « گوید : از » دَلهم « دختر » عمرو« که همسر زهیر بود ، اینچنین روایت شده است : » من به زهیر گفتم :آیا فرزند رسول)ص( خدا تو را دعوت می کند و تو از رفتن امتناع می ورزی ؟ سبحان اهلل ! بهتر نیست که به خدمتش بروی ، سخنش را بشنوی و سپس بازگردی ؟ زهیر با ناخشنودی پذیرفت و رفت ، اما دیری نگذشت که با چهره ای درخشان بازگشت و فرمود تا خیمه اش را بكنند و راحله اش را نزدیك امام حسین)ع( برند . آنگاه مرا گفت که تو را طالق می گویم ؛ ازاین پس آزادی و مرا حقی بر گردن تو نیست ،چرا که نمی خواهم تو نیز به سبب من گرفتار شوی. من عزم کرده ام که به حسین)ع( بپیوندم و با دشمنانش نبرد کنم و جان در راهش ببازم . سپس مَهر مرا پرداخت و به یكی از عموزاده هایش واگذاشت تا مرا به خانواده ام برساند ... آنگاه به یارانش گفت : از شما هر که می خواهد ، مرا پیروی کند ،و اگر نه ، این آخرین دیدار ماست . بگذارید تا حدیثی را از سال ها پیش ، آنگاه که در سرزمین» بَلَنجَر « از بالد خزر نبرد می کردیم برای شما نقل کنم ... از سلمان فارسی ،که چون ما را از کثرت غنایمی که به چنگ آورده بودیم خشنود دید ، فرمود : اگر امروز اینچنین خشنود شده ای ، آن روز که سرور جوانان آل محمد)ص( را درك کنی و در رکاب او شمشیر زنی ، تا کجا خشنود خواهی شد ؟ یاران ! اکنون آن تقدیر محتومی که انتظار می کشیدم مرا دریافته است و باید شما را وداع گویم .« و از آن پس ، زهیر بن قین بجلی نیز به خیل عاشوراییان پیوست . » عبداهلل « پسر » سلیم « و » مذری « پسر » مشمعل « که هر د و از طایفه » بنی اسد « بوده اند، گفته اند که ما چون از مناسك حج فارغ شدیم در این اندیشه بودیم که هر چه سریع تر خود را به کاروان حسین برسانیم و بنگریم که سرانجام کارش به کجا خواهد کشید . شتاب کردیم و چون در منزل » زَرود« خود را به آن حضرت رساندیم ، مردی از اهالی کوفه را دیدیم که با دیدن کاروان حسین بن علی)ع( به بیراهه زد تا با او رودر رو نشود . امام که ایستاده بود تا او را •• بھ‌قلمِ‌دݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے •• ،ڪربلا🙃🤚 ✅⇜ :) {•🍃🥀•} @heiyat_majazi
1477928587.mp3
10.41M
سلام‌لِیݪےِ‌قَلبـ❤️ـم ࢪسیــدھ‌وقتِ‌جنونَم... ترجیحا با هندزفری🎧😉
+بشنویم؟!:)
امشب میخوام یه سوال بپرسم از اونایی که آنلاین هستن و الان سین میکنند:) خوشحال می‌شم جوابمو بدین..💞
جایگاه امام حسین(ع) تو زندگیت کجاست؟!
شده تا حالا تو اوجِ مشکلات بهش پناه ببرید؟! اگه بردید نتیجه‌ای هم گرفتین؟ به عبارتی..پناه خوبی بودن؟!:)
جوابتونو بفرستین به این نشونے: @Gomnan_313
سپاس از نظردهےتون:)🌹
یکم حرف بزنیم؟! و بعد زیارت عاشورا بخونیم اخه امشب شبِ جمعه‌س... شبِ زیارتی آقا:)💔
با یه مثال اصلِ حرفمو میگم.. دیدین وقتی بارون میاد برخی یه کاسه میزارن زیر بارون تا آب بارون جم شه توش و بعد ازش استفاده کنند،چون برکت خداس:)
حالا فرض کنید این کاسه برعکسه و پشتش به برکت خداست... نتیجه؟! آب بارون توی کاسه نمی‌ریزه و از برکت خدا بی‌بهره می‌مونه
حکایت برخی از ما هم همینه! پشتمون به برکت خداست و میگیم آقا به ما توجه نداره و حواسش به ما نیست
فکر میکنید شهدا از آسمون اومده بودن و از اول بنده‌های خیلی خاصِ خدا بودند؟!
شهید شاهرخ ضرغام.. برید بخونید زندگی‌نامه‌شون رو، معروفن به حُر انقلاب اسلامی..
رفقااا توی اوجِ تاریکی با ستاره‌ها میشه راهو پیدا کرد:)
سیدالشهدا و همه‌ی شهدا ستاره و راه نجاتی‌ان برای ما:) اگه با همه وجود بهشون ایمان داشته باشی و ازشون کمک بخوای حتما جوابتو میدن.. چه بسا گاهی کمک نخواستی و دستگیرت میشن
بشینی جلو تلویزیون.. زل بزنی به حرمِ آقا به گنبد طلایی‌شون دستاتو بزاری رو سینه و سلام بدی