🍃🎐•|
#شـبهاے_بلھبرون✨
اعلام کردند که امشب باید به خط بزنیم.🏃♂
رفتیم..
ناگهان صدای انفجار سکوت بیابان را شکست.💥
هنوز شوکه صدای انفجار بودیم که باران گلوله بر سرمان باریدن گرفت.
صدای سربازان عراقی بهراحتی شنیده میشد که با دادوفریاد میگفتند: قف!
بدون اینکه بتوانیم سرمان را بلند کنیم، شلیک میکردیم. با خود گفتم الان سوراخ سوراخ میشویم.
حالا در این شلوغی و وسط آن جهنم، یک صدایی همه را کلافه کرده بود.😴
«سعید سعید» گفتنهای مکرر حمید صالحی، دایی سعید امیریمقدم بود؛😂
آنقدر نگران سعید بود که مدام داد میکشید:
سعیییید! کجایی؟ سعیییید سرت رو بدزد، بدو و.. 😆
آنقدر حمید این کار را کرد که از آنطرف، یکی با لهجهی عراقی داد زد: سعید و زهرمار🤣
شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد 🙃👇
🍃🎐•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
《°• #وقت_بندگی 🌙•°》
از الان به فکر باشید ؛
در قنوتهای نمازشب خود . .
.
.
میخوانمتـ به مهربانے
ڪه خود مهربان ترینے😇
•°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi