#خادمانه 🌼🍃
سلامــ👋
خوبین؟!
خوشین؟!
شادابین؟!
خب اومدم و #خبر آوردم براتونـــ🙃
امشب قراره یه اتفاقی بیافتهــ😜
که نه #دورهمے هست ،
نه #سڪانس_برتر (چه از نوع #مصاحبه ، چه #ڪلیپ)
خب و اما #خبر چیستـــ🤔؟!
وقتتونو نگیرمـــ😌
ان شاالله به شرط لیاقت و حیات ما ، راس #ساعت ۲۲:۴۵ تشریف بفرمایید ، ڪہ #هیئت داریمـــ😍
منتظرتون هستیمـــ😇👇
🆔 : @heiyat_majazi
🌼🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 •°| #قصه_دلبرے(4) 📚 |•° رمان : #دل_آرام_من قسمت 4⃣1⃣ و به او گفتم:«به من میگویند شو
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
•°| #قصه_دلبرے(4) 📚 |•°
رمان : #دل_آرام_من
قسمت5⃣1⃣
در خواب😴همه چیز برایم مرور شد و یادم آمد که شهید شده..
گفت:«من باید زود برگردم و نمیتوانم زیاد حرف بزنم.»☹️
گفتم:«باشه حرف نزن😤من از حضرت زینب (سلام الله علیها)و از خدا خواستهام که بیایی و جواب سؤالات مرا بدهی!پس زیاد حرف نزن دلم میخواهد بیشتر پیش من بمانی»
گفت:«یک خودکار🖊بده تا بنویسم»
گفتم:«تو به من نگفته بودی میروی شهید میشوی،گفتی میروی تا دِینَت را ادا کنی. به من قول داده بودی مراقب خودت باشی» خندید😀وگفت:«من در آن دنیا مذهبی زندگی کرده بودم.اسمم جزء لیست شهدا بود...📃 »
میخواستم سریع همه سؤالاتم را بپرسم! گفتم:«در قبال این مصیبتی که روی قلب من گذاشتی و میدانی که دردی بزرگتر از این برای من نبود،چطور دلت آمد مرا تنها بگذاری؟»😢(همیشه وقتی خبر شهادت همسر کسی را میشنیدم به شوهرم میگفتم انشاءالله هیچوقت هیچکس چنین مصیبتی نبیند😔حاضر بودم بمیرم اما خدای نکرده هیچ وقت چنین داغی را نبینم)
امین یک برگه از جیباش در آورد که دور تا دور آن شبیه آیات قرآن،اسم خداوند و ..نوشته شده بود خودکار را از من گرفت🖊نوشت "همسر مهربانم،"دقیقاً عین این دو کلمه به همراه ویرگول را روی کاغذ نوشت.بعد گفت: «آره میدانم خیلی سخت است.ما در این دنیا آبرو داریم.خودم در این دنیا شفاعتت میکنم.»😊
انگار در لیستی که قرار بود شفاعت کند اسم مرا هم نوشت..😍
گفتم:«در این دنیا چی؟»🤔
گفت:«من نباید زیاد حرف بزنم..»😶
با این حال انگار خودش هم طاقت نداشت حرف نزند☹️
احساس میکردم بیشتر دلش میخواهد حرف بزند تا بنویسد.
گفت:«در این دنیا هم خودم مراقبت هستم. حواسم به تو هست» یک دفعه از خواب پریدم!اذان صبح بود..
بعد آن خواب آرام شدم.
با خودم میگفتم:اگر شوهرم به مرگ عادی میمُرد چه میکردم؟الآن میدانم شهیده و شهید زنده است و همیشه کنارم میماند، صدایم را میشنود😊
آن دنیا هم دستش باز است و شفاعتم میکند. چه بهتر از اینکه در آن دنیا چنین مجوزی دارم.
چه چیزی از این میتواند بالاتر باشد؟ آرام و قرار گرفتم..😌
شوهر من به آرزویش رسیده بود و همین مرا آرام میکرد..
از طرفی اگر امین به مرگ طبیعی میمُرد باید برایش ناراحتی میکردم.خصوصاً اینکه در آن صورت نمیدانستم وضعیتاش خوب است یا نه!
اما اکنون میدانم خوش است و من به خوشی او خوشم و فقط ناراحتیام از این است که امینم در کنارم نیست..😔
دیگران هم بعد از شهادتش خواب او را دیدند😴یکی از افراد میگفت:خواب دیدم تشییع شهید در سوریه برگزار شد و به جای اینکه تابوت او در دست مردم باشد،پیکر امین با لباس سفید و شال سیاه عزای اباعبدالله بر گردن،در دستانشان بود.
میگفت:دیدم یک دختر بچه 3تا4 ساله در جلوی تشییعکنندگان به صورتی که صورتش رو به شهید بود،برخلاف مسیر حرکت دیگران حرکت میکرد و شعر میخواند..😢
میگفتاز شهید پرسیدم:«این دختر بچه کیست؟»
امین لبخند زد و گفت:«این دختر از خاندان اهلبیت است!»
انگار که به پیشواز شهید آمده بود!
میگفت دیدم مردم مشایعت کننده هم به جای اینکه گریه کنند،کل میکشیدند و شادی میکردند!
شخص دیگری هم خواب دیده بود امین مداح امام حسین (علیه السلام) شده است!😦
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم: #زندگےنامهشهیدامینڪریمے
#بهروایتهمسرشهید
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است...🍃
🌹| @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
✍°•| #مغزبانے (982) |•°✍
در شبے دیگـــر با #مجـله_شبانگاهے
همــراهمـــان باشید✋
خداحافظے جناب رئیسے
و ســـلام جــناب مــــروی✋
در حــالے ڪه از ابتدای ماه اسفند
تـــولیت آستان قدس مشخص شده بود
امـــا امــروز بهـ طور قطعے و رسمے حڪم #حاج_شیخ_احمد_مروی
از سوی امـــام خامنهـ ای (حفظه الله)
صـــادر شد.☺️
#مغزبانے این اتفاق مبارڪ را خدمت
شمــا عزیزان تبریڪ عرض مےڪند.
ان شاءالله ایشــان در این
مسنــد موفق و موید باشند☺️
#مجـله_شبانگاهے(12)🇮🇷
جــذابترینها👇
•|✍|• @heiyat_majazi
[• #وقت_بندگے💓 • ]
نمــاز شب (29)مــاه رجـب
✨12رڪعت✨
درهـررڪعت
حمــد یڪمرتبـــه
ســوره اعلے و قدر هرڪدوم 10مرتبه
✨ثــواب✨
ازقبــرش خارج میشود
وصورتش ماننــد ماه شب چهارده اس
ومانند برق ازپل صراط عبورمیڪند
واز آتش نجات پیدامیڪند
.
.
یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇
[•🍃⏰•] @heiyat_majazi
🌹🕊
بسم رب الشهدا و الصدیقین
أفَوِّضُ أمْرِیٖ إلی الله إنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَاٰد
🌹🕊
🌹🕊
هركس عاشق شهادت نیست ، از همین حالا در عملیات شركت نكند ، زیرا كه این یكی از آن عملیات های عاشقانه است و از حسابهای عادی خارج است.
شهید حسین خرازی
🌹🕊
🌹🕊
سلامــ👋
احوالاتتان خوب استــ😉؟!
خب بریم وارد عملیات بشیم ببینیم چه خبره ...
رمز عملیات : یافاطمهالزهرا(س)
🌹🕊
🌹🕊
همیشه وقتی به اینجا میرسی ، میبینی خیلیا دارن کفشاشون رو در میارن ...
میدونی چرا؟؟!
چون خاک شلمچه خاک نیست ؛
میدونی چیه؟
🌹🕊
🌹🕊
گوشت و پوست و خون یه عده جوونه💔
هم سن و سال ما بودن ،
شاید خیلیاشون کوچکتر از ما ...
اما ما کجا و اونا کجا؟!
🌹🕊
🌹🕊
چرا ما کجا و اونا کجا؟!!!!!
اونا از همه چیزشون زدن برا خدا ...
ما حاضریم از کمترین تعلقاتمون بزنیم به خاطر خدا؟!
🌹🕊
🌹🕊
دوستان
شهدا از جونشون زدن ...
از جونشون زدن که حالا پَر چادر منو تو گیر نکنه به سیم خاردارای گناه چپ و راست زندگی
🌹🕊
🌹🕊
از همسر و فرزندشون گذشتن ...
گذشتن که حالا منو تو بتونیم از همه توانمون مایه بذاریم برا خـــــــــدا ...
🌹🕊
🌹🕊
با هزار زحمت مادرشو راضی کرد بره خط مقدم ...
راضی کرد؛
اما بنظرتون راضیه منو تو الان خط مقدم جبهه رو خالی بذاریم؟!
🌹🕊
🌹🕊
اصلا چرا ما اینجوری شدیم؟؟
میایم درس رو درست کنیم ، نماز اول وقت رو خراب میکنیم .
میایم درس رو درست کنیم ، کار فرهنگی مون ترک میشه .
میایم کار فرهنگی کنیم ، از درسمون کم میزاریم ...
چرا؟!
🌹🕊
🌹🕊
دیدین که ...
شهید خرازی اولش چی گفت؟!
بابا مگه نگفت که اگه عاشق نیستی نیا ...
از حساب عادی خارجه ...
🌹🕊
🌹🕊
اره با حساب و کتاب عاقلی هر چی بشینی ، برنامه بریزی نمیرسی ...
نمیرسی هم کار کنی ، هم درس بخونی ، هم کار فرهنگی کنی ، هم حواست به راه و رسم شهدا باشه
🌹🕊