اصلا یک چیزی! یعقوب به وصالش رسید حیف نیست که ما بمانیم و حسرت دوباره دیدن چشمانِ پر ابهتت؟! که ‌چَشم تو ؛آن پر پروازمان است

حاج قاسم؟! چشمانت چه دیدند و چه کشیدند؟!

میشود برای چشمهایمان کمی دعا بخوانے؟!

شهرمان بی یار است و چشمها هم بیقرارِ یار.. حق نمیدهی؟!

که این چنین ببارند و بسوزند و یار را ندیده کم سو شوند؟!

چشمهایمان تب دارند به داد چشم‌هایمان برس.. تو را به مادرت زهراۖ به داد چشم‌هایمان برس..

آنقدر ارادت داشتی که نمیتوانستی ببینی روضه ای که میگیری به نام خانه ی تو در کوچه و محل میپیچد..

نام خانه ات را گذاشتی ؛ بیت الزهراۖ

حال میخواهی ندانم به چه نام و نشان حساسے؟!

آری.. تو به نامِ مادرت زهراۖ حساسی.. هرکه تو را به این نام و نشان بخوانَد باید بداند حساب عنایت‌هایی که به او میشود از انگشتانِ دست بیرون میزند و سر به فلک اعلی میکشد :)

یک چیز بگویم تا از قلم نیوفتاده💔:) می‌توانم برای این یک‌قلم من هم یکبار که شده " بابا " خطابت کنم؟!💔 ماهم طعمِ بی‌پدری چشیده ایم نه به قدر فرزندانِ شهدا... ولی چشیدیم.. :)💔

بابا؟! سالهای زیادی در این یک سال گذشت..💔

همین.. دیگر چه بگویم وقتی عیانِ عیان است .. راستش داغ فراقت با ما چنان کاری کرد که دیگر دلهره به جانِ جمعه ها انداختیم و دل ماند و پریشانی:)

دیگر جمعه هایمان را جورِ دیگر منتظریم.. هرچند .. ما جمعه ها منتظریم و خبر شهادت برایمان می اورند :)

رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند _حاج قاسم '🌱

خودت خواندی و در خونِ خودت سر از پا نشناختی :)

حق داری.. اخر سر از بدن که جدا میشود شناسایی اش مشکل میشود :) +آھ +امان‌از‌دل‌زینب💔

از سَر گفتیم حالا نوبتی هم که باشد میرسیم به دست جدا شده اش و آن انگشترِ به غارت نرفته💔

از سر گرفته بودیم آن دمِ سوختنت را و رسیدیم به سَر و حالا دستت..💔

مگر همین نیست ڪه دستِ تو از تن جدا شد و درست یڪ ماه بعد

دست دادن تو کل دنیا ممنوع شد؟!💔

راستے حاجی؟! کجایی که بیای فقط یه بار دیگه بگی که " کمتر از سه ماه دیگر پایان و نابودی کرونا رو اعلام میکنم؟!""

میخواستم همین ویدیوی مخصوص رو بفرستم ؛ گفتم الان خودتون صدای اکوشده ی حاج قاسم رو میشنوید و تو گوشتون میپیچه که نابودی کرونا اعلام شده :)

‌ ⸤ ‌•آنها نمیدانند که ‏دستش حکایتی دارد از رَحِمَ اللهُ عَمِي‌‌َالعَباس.. '🌿'‌ ⸣ ‌ ‌