🏴
تا به آب رسید داخل آب شد...
چه آبی بود این آب؟!
چه هابه روز حرم آورد این آب ....
بند مشک را که گرفت به روی دوش ، آب رو پر کرد...
راوی میگه :دست برد زیرآب ، آب رابالا آورد ...
#ای_حسین...
یادتشنگی امام حسین وبچه هاش افتاد
فَرَمَی الماء آب رو روی آب ریخت ...
🏴
🏴
رود میگفت
که یک جرعه مرا می نوشد
عشق میگفت
که نشناخته ای سقا را...
با سرانگشت خودش روی تن آب نوشت
دیدی آیا #لب_خشک_پسر_مولا را...
🏴
🏴
به قربان صفا و وفای تو عموجان
به یاد لب تشنه علی اصغر
تشنه جنگیدن علی اکبر
خشک شدن شیر رباب
له له زدن سه ساله جان
تشنگی اهل حرم ثارالله
آب رو نخوردی
چقدر تو مردی آقا جان😭😭😭😭
🏴
🏴
آب رو نخورد
مشک روپرکرد
روی دوش راست انداخت ...
حرکت کرد چقدر امیدوار سمت خیمه ها، بچه ها منتظر...عموش رفته آب بیاره...
وَ اَحاطوا به مِن کلِّ جانِب دورش حلقه شدن ،
فَحارَبهم آقا شروع کرد جنگیدن ، جنگ نمایانی کرد تا اون نانجیب
فَقَطَعها
آخ آخ دست آقام رو زدن
ای واویلا
ببین عموجان چی میگه:
افتاد دست راست ، خدایا ؛ ز پیکرم
بر دامن حسین رسان دست دیگرم ...
خدایا نذاری عمو شرمنده بشه😭😭😭
🏴
🏴
یه وقت از چپم به اون تاختن
همین زمان ضربه ای آمد ملعون دست چپ روهم قطع کرد...
بی دست شدی عموی خوبم😭😭😭
🏴
🏴
آدمی که نه دست راست داره
نه دست چپ
با چی حفظ میکنه یه مشک رو؟
اره با دندون😭😭😭😭
اما نامردا یه تیرم نشوندن روی مشک عمو😭😭😭😭
🏴
🏴
بعضی مقاتل نوشتن تیر دیگر رو به سینه مبارک آقا زدن
و بعصی گفتن به چشم هاش
اما بچه ها چه به چشم چه به سینه
امان از وقتی که از اسب افتاد
در هر دو حالت تیر بیشتر فرو میره😭😭😭
🏴
🏴
ای خدا بدونِ دست کسی که تنش پر ازتیر است خداکند ز بلندی فقط زمین نخورد....😭💔
🏴
🏴
برادر رو صدا کرد...برادرم بیا... امام حسین آمد
اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید
قطعه قطعه دیدن عباس جانم را گرفت ...
🏴