eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
417 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🌱 ایرانِ مُتحــ🇮🇷ـد و رقیبِ از هم پاشیده! پ.ن: - فردا ساعت 22:30 ایران و آمریکا بازی دارن؛ با آرزوی موفقیت و سربلندی برای ایران و ایرانی💚🇮🇷 ✌️ 💚 کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal Eitaa.com/Heiyat_Majazi Eitaa.com/Rasad_Nama 🇮🇷🌱
•[ 🔑 ]•🍃 😎🎤 ای لشکر صاحب‌زمان باش آماده باش..... 😒 برو بابااا! مگه ؟واسه من شده. ☺️ وقتی باشه باشه، یعنی 💯% . اسرار نهفته را دریاب😉 🍃🔑]• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
|• 🍃 •| اولین چیزے ڪه محبت رو از خونہ مےبره و شیشہ محبت رو بین زن و شوهر مےشکونہ😕 ⛔️ تندخوئے هست😬 اگر زن در مقابل شوهرش زبون دراز باشه،پرخاشگرے ڪنه😖 همون جمله‌ے اولے ڪه مےگہ بہ احساس شوهرش لطمہ مےزنہ.☹️ اگر مردے تندخو شد،فریاد زد و زخم زبان زد و بہ همسرش گفت ببین زن همسایہ چه زن خوبیہ😶 تو هم زن هستے😥 این یعنے مردے زنے رو بہ رُخ زن خودش مےڪشہ🧐 اینجاست ڪہ بدترین ضربہ رو به روح لطیف خانومش مےزنہ.😔 چون این جملہ بہ اندازه‌اے ڪوبندگی داره ڪہ همون لحظہ اول عشق رو بہ نفرت تبدیل مےڪنہ.💔 باید مواظب رفتارها بود ڪہ خداے نڪرده شیشہ محبت بین زن و شوهر شڪستہ نشہ و عشق و علاقه رشد پیدا ڪنہ.😍🤩 . . . در سـاحل آرامش خانوادھ ☺️ 🍃💛•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|•🐚🍃•| |• 💎•|➺ میدونی خدا چیمیگہ ؟ میگه اگه بنده هام میدونستن ڪه من چقدر دوسشون دارم . . 💖✨ • از شوقِ دوسداشتنِ من میمُردَن ! :) با ایمان، دلت را خانه تڪانے وُ زیبا ڪن ☺️👌 ❀ 🍃Eitaa.com/Heiyat_Majazi
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| 🍃|• 📌پشت حصار پیرے... پیرے جمعیت👴🏻، آسیب‌هاے اجتماعے ، سیاسی و اقتصادے زیادے براے جامعه به همراه دارد، اما نخستین قربانیان این پدیده، ڪودڪانے 👶🏻هستند ڪه در ڪنار جماعتے پیر باید ڪودڪانه‌هایشان را بدون هم‌‌بازے، سپرے کنند.😢 پ.ن:آقا يڪم دلت برابچت بسوزه یه همبـــازے براش بیار دیگــه😬 انقلابیــا نسل شیعه خیلے ڪمه هااا . . ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️ °•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
38.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🎞🍃 📱.•° بچه‌هاے تیـــم ملــے چشــم ملت را روشـ🌝ــن ڪردند . . ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 🎞🍃Eitaa.com/Heiyat_Majazi
رمان توبه‌ی نصوح🌸👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal/57509 رمان ازسوریه تا منا🌸👇 https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883 رمان نقاب ابلیس🌸👇 https://eitaa.com/rasad_nama/25563
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🎐•| ✨ ﷽ 🎙 صوت منتشرنشده شهید فخری زاده درباره حاج قاسم سلیمانی به‌مناسبت سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخرےزاده✨ . . شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد 🙃👇 🍃🎐•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
مداحی آنلاین - سلام آقا - حسینی.mp3
4.43M
••| 🎼 |•• سلام ‌آقا منم یک قطره از بارون ڪه میخوام سهم دریاشم♥️ 🎤 👌 ندیدم صدایے از سخن عشق خوش تر😌🍃 🎧 |•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°| 🔮🍃 °| . . . یعنۍ‌هر‌چۍ‌نفست‌خواست‌انجام‌نده خواست‌چیزاۍ‌بد‌ببینہ باهاش‌مبارزه‌ڪن‌نبین! هر‌ڪار‌اشتباهۍ‌خواست‌بـڪنه‌نـڪن! بہ‌قول‌آیت‌اللہ‌جاودان‌میگن‌ڪہ اگر‌ڪسۍ‌در‌جنگ‌شھید‌بشہ یـڪبار‌شھید‌شده امــا‌ڪسۍ‌ڪہ‌با‌هواۍ‌نفس‌خودش‌بجنگہ هر‌روز‌شھید‌میشہ💛'! . صاحبدل لاینام قلبے مهمان ابیت عند ربے 🙂 🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_سی_وششم 🍃 صالح درد داشت
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: 🍃 ــ همین حالا دراز بکش از جات تکون بخوری بامن طرفی لبه تخت نشستم. ــ گفتم دراز بکش کلافه نگاهش کردم و گفتم: ــ یه لحظه بشین. کارت دارم. اینقدر هم صداتو برای مهدیه بالا نبر. لحظه ای سکوت کرد و آرام کنارم نشست. نمی دانستم چگونه باید به اوبگویم در نبودش و در کنار تحمل این مشکل، چه زجری کشیده ام و حالا طفلم کجاست ــ نمی خوای حرفتو بزنی؟ اشکم سرازیر شده بود و سرم را نمی توانستم بالا بگیرم. صالح هم کلافه بود. ــ مهدیه جان... خب ببخشید نخواستم سرت داد بزنم. خودت هم مقصری. رعایت نمی کنی. مگه استراحت نیستی؟ خب دختر خوب، بچه که نیستی لج نکن و دستور دکترت رو انجام بده. حالا اشکاتو پاک کن عزیزم. منو ببخش. قول میدم از این به بعد بهتر خودمو کنترل کنم. ــ صالح... ــ جونم خانومم؟! ــ اون روز که عمل داشتی... ــ خب ــ اون روز... منم... بیمارستان بودم. همه رفته بودن تشیع اون شهیدی که آوردن من تنها تو خونه بودم. اون آقای مسئولتون تماس گرفت و گفت تو رو آوردن اینجا و بقیه ی ماجرا را ریز به ریز برایش تعریف کردم. شانه هایم می لرزید و دستم را روی صورتم گذاشته بودم و بی وقفه گریه می کردم. انگار غم و فشار وارده به قلبم را یک جا می خواستم سبک کنم. ــ خیلی سخت بود صالح جان. تو اونجا روی تخت با یه دست بریده... منم این طرف روی تخت بی حال و تنها... فقط خدا می دونه چه زجری کشیدم و چه مصیبتی رو تنهایی تحمل کردم. خجالت می کشیدم بیام پیشت وگرنه دل تو دلم نبود صالحم رو ببینم می گفتم خدایا اگه حال بچه رو بپرسه چه جوابی بهش بدم؟کاش می دونستی چی کشیدم صالح دستش را حصار شانه های لرزانم کرد و مرا به آغوشش فشرد. صورتش خیس از اشک بود و لبش بسته به مهر سکوت. پیشانی ام رابوسید و آرام گفت: ــ فقط حلالم کن مهدیه... تو رو به جان حضرت زینب حلالم کن خانوم. تاچند روز کم حرف بود و آرام. نگرانش بودم اما می دانستم با صبر و توکلش این بحران را هم راحت از زندگی اش عبور می دهد. ــ مهدیه... ــ جانم صالح جان؟ چیزی لازم داری؟ ــ نه عزیزم. حاضر شو بریم امامزاده... ادامه دارد... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. • • سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi