eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
توروخدا اگر دلتون لرزید براے بنده حقیر دعا ڪنید😭 قسمتتون زیارت قتلگاه شهدا من ڪہ دلم پر میزنہ براے اونجا ان شاءالله همہ اول مشهدے و بعد از مشهد راهے ڪربلا بشیم🙏💔
خدایا حاجات همگے از جملہ حاجات این دوستان و همچنین مجموعہ خادمان رو بہ آبروے آبرومندانے ڪہ امشب اسمشون رو آوردیم ، براورده بہ خیر بفرما و در رأس همہ حوائج ظهور مولامون ، و سلامتے رهبر عزیزمون رو قرار بده همہ مریضا علے الخصوص مریضان منظور و یڪے از نزدیڪان بنده رو شفا عنایت بفرما
ان شاءالله ڪہ هیئت امشبمون بہ دل و روحتون خوش اومده باشہ. حتما درّ اشڪ از چشمهاتون سرازیر شده و التماس بنده اینہ ڪہ اول براے ظهور مولامون صاحب الزمان دعا ڪنید بعد برای خادمان بزرگوار این ڪانال و دست آخر اگر صلاح دونستید براے بنده ے حقیر ڪربلا نرفتہ و محروم از مشهد دعا ڪنید زیارتشون قسمتم بشہ🙏 درضمن،نقد و پیشنهاداتت و نظرات محترمتون رو راجب هیئت امشب بہ آیدے زیر ارسال بفرمایید.👇 🆔 @afsar_velaee التماس دعاے شهادت یاعلے مدد
°| (332) 😊✋ |° سلاااام{🙃} بح بح ، ربیعتون مبارڪ باشہ{🎉} صد سال بہ این سالها{😌} میدونید ڪہ ربیع یعنے بهار {🌸}؟ پس سعے ڪنیم این روزا ، با کاراے خوبمون ، با خوش‌رفتارے هامون ، حال و هواے خودمون و اطرافیان رو ، ربیعے ڪنیم{😊} و از این ماه خوب خدا، ڪلے انرژے بگیریم{🤗} نوبهــــ{🌹}ــار است ، در آن ڪوش ڪہ خوشــ{💚}ـــــــــــــــــــــــــــــدل باشے روز خوبے داشتہ باشین{😉} 🍃🌿🍃یاعلے🍃🌿🍃 ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🌸| #هیئت_مجازے (39)👇 شام غریبان ثامن الحجج علیه السلام سلام علیڪم عزاداریاتون قبول درگاه حق🙏 امشب ب
(39) . ✍| بسمهـ تعالے رفقایے که از دیشب جاموندن👌 بفرمایید دل تکونے😅 آخرین هیئت اجرا شده[👆👆👆] 🎈
°⏳| (332) |⌛️ اگر لذت نماز{📿} را بدانند ، {🤔} مےدانند ، ڪہ در دنیا ، لـــذتے {🤗} بالاتر از نماز نیست{🙃} پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| (92)👳🏻 |°  خانوماے گل و گلاب☺️🌷 حتما تاحالا براتون پیش اومده ڪہ وقتے دارید نماز میخونید😃 گوشہ اے ازچادرتون بیوفتہ بین پیشونیتون و مُهر.☹️ میدونید ڪ مانعے بین پیشانے و مهر نباید‌باشہ😉 پس میتونید خیلے یواش جورے ڪہ سر از سجده بلند نشہ چادر رو بڪشید عقب😊🍃 ⛔️🙏 😉 🍃 . . . ─═┅✫✰💎✰✫┅═─ این ڪانال دیگه هیچ شبهـه‌اے رو بے پاسخ نذاشته؛ بدو جوــین شو😉👇 🍃:🌹| @Heiyat_Majazi
Hamed Zamani - Delaram.mp3
15.39M
🎧🍃 🍃 |° (125)🙏°| بختــ باز آید از در ڪه یکے چونــ تو در آید{😊} روے زیبای تو دیدن در دولت بگشاید{😇} صبر بسیار بباید پدر👴 پیر فلک را{😬} تا دگر مــ👵ـادر گیتے چو تو فرزند بزاید{😊} این ظرافتــ👑 ڪه تو داری همه دلها بفریبے{🙂} این لطافتــ🌈 که تو داری همه غمــ ها بزداید{😌} چشمـ👁ـ عاشقـ نتوان دوختــ🔨 ڪه معشوق نبیند {😬} نای بلبل🐦 نتوان بست ڪه بر گلــ🌸ــ نسراید{😊} 😍😍😌 پ.ن : سلامــــ. بهار ماه هاتون تبریکـ🎉🎈🛍 میدونم که خیلی گوش دادین😉😁 بازم گوش کنین ربیع الاوله شاد باشید😉😘 💯💯💯📥 🍃 @Heiyat_Majazi 🎧🍃
° (ع)☀️📖 [75] ° 🍃🌸🍃🌸🍃 ✨بہ نام خــــــداے علے✨ 🌺 حلول ماه شادی اهل بیتِ پیامبرِ گرامی اسلام مبارک باد🌺 👦 مامان بزرگ! شما دارین کجا میرین؟ 👵 برو حاضر شو. قراره باهم بریم. 👧 کجا؟؟؟؟ 👵 بنیاد . 👵 یادتون باشه هیچی یاد نگیرین. فقط ببینین. 👦 رئیس این کیه؟ 👵 دشمن خدا ،. 👧 چطوری به این مقام رسیده؟ 👵 یقه شیطان رو گرفت و او فکر کرد او از ذات آدم بالاتره و براین اساس بر علیه انسان تعصب ورزید. 👵 شیطان متعصبان و پیش آهنگ خود😤بزرگ بینانِ 👦 اون لباس چیه پوشیده؟ 👵 تن پوش تکبُّر در مقابل خدا 👧 پس اینکه ما پوشیدیم چیه؟🤔 👵 روپوش فروتنی که اون از تنش درآورده. 👦 چرا گفتین چیزی یاد نگیریم؟ 👵 به دلیل این که خدا اون رو به خاطر خود بزرگ بینی ش کوچیک و زیردست کرده. تو این دنیا رانده شده است و در اون دنیا براش زبانه های آتش فراهم کرده. 👵 امروز خسته شدیم پاهای منم درد میاد . برگردیم خونه. 📚|•. خطبه ۲۳۴ 🍃🌺🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
°⏳| (333) |⌛️ ڪار آسان{🙃}بعد از انجام واجبات‌و ‌ ترک محرّمات، صلوات فرستادن{📿} است؛ صلوات عاشقانہ{❤️} و محبّانہ . . . صـــــــــلوات ، محبّت آور است {😍}، و محبّت انسان را بالا مےکشد{😇} صــــــلوات ، اگر با عشق و محبت نثار شود ،{💗} خدا مےداند چہ تاثيراتے دارد!{🤗} پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 5⃣0⃣1⃣ برای مدتی بصره آرام می شود
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت6⃣0⃣1⃣ بر قبیله ی ازد فرود می آید، به نزد زیاد می رود و نامه ی امام را برای آنان می خواند: شما ای مردم بصره! ازپیمان شکنی و دشمنی آشکار با من آگاهید. با این همه جرم، شما را کردم و شمشیر از فراری هایتان برداشتم و استقبال کنندگان را پذیرفتم و از گناه شما چشم پوشیدم. اگر بار دیگر کارهای ناپسند و اندیشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بکشاند، سپاه من آماده و پا در رکابند و اگر مرا به حرکت دوباره به سوی بصره مجبور کنید، حمله ای بر شما روا دارم که جنگ جمل در برابر آن بسیار کوچک باشد. 💟💟@Heiyat_Majazi💟💟 قبیله ی ازد بر بیعت خود استوار است و قول همکاری با جاریه را می دهد. جاريه راه می افتد تا نزد قبیله اش بنی تمیم برود، لیكن از او به سردی استقبال می کنند. آنان هنوز بر حمایتشان از نماینده ی معاویه اصرار دارند و به بیعت خود با علی پشت کرده اند. آن ها جاريه را از خود طرد می کنند. او به ناچار به نزد قبیله ی ازد باز می گردد و می گوید که چاره ای جز با آنان ندارند. هر دو گروه، سواره و پیاده، مسلح می شوند. بصره در وضعیت یک شهر جنگی قرار می گیرد. الحضرمی با قبیله ی بنی تمیم و زیاد با قبیله ی ازد، مقابل هم صف آرایی می کنند. جنگ آغاز می شود. الحضرمی بر خلاف تصورش، سپاه زیاد را مقاوم و یاران خود را پراکنده می بیند. مردان قبیله ی بنی تمیم اطراف او را خالی می کنند. الحضرمی با صلابت می جنگد، اما مقاومت با نیرویی اندک در برابر نیروهای با انگیزه ی قبیله ازد، امکان پذیر نیست. لذا او مجبور به عقب نشینی می شود. باعده ی کمی از یاران وفادارش به منزلش پناه می برد که دژ نسبتا محکمی است. مقاومت را از پشت دیوارها ادامه می دهد. به او پیغام می دهد که خود را تسلیم کند تا از خونش درگذرند. اما او راه مقاومت را در پیش می گیرد. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منــبع👇 ❣ @chaharrah_majazi رمــان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت6⃣0⃣1⃣ بر قبیله ی ازد فرود می آید،
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت7⃣0⃣1⃣ مردم، خانه ى الحضرمی را به آتش می کشند و نماینده ی معاویه در شعله های آتش می سوزد و غائلهدی بصره با مرگ او به پایان می رسد. معاویه طعم شکست را در بصره می چشد، اما او جنگ دیگری با على در پیش می گیرد؛ راهزنی در مناطق مختلف عراق، دوستداران على، ایجاد رعب و وحشت در میان قبایل مختلف عرب، سیاست جدید معاویه در با على است. *** کشیش مشغول نوشتن بود. کتاب نهج البلاغه روی میزش باز بود و نیم تنه اش را جلو داده بود و از روی کتاب می نوشت. 💟💟@Heiyat_Majazi💟💟 سرش را بلند کی نوه اش آنوشا رو به رویش ایستاده بود و صدایش می زد. از بالای عینک که تا نوک دماغش پایین آمده بود، نگاهی به او انداخت و به چشم ها زل زد. آنوشا لبخند زد و دست تکان داد و گردنش را کج کرد تا بلکه پدر بزرگ که مثل عروسکی بزرگ جلویش نشسته بود و تکان نمی خورد، حرفی بزند و یا این طور خیره نگاهش نکند. آنوشا با کف دست روی لبه میز زد و گفت: بابابزرگ! بابابزرگ! کشیش به خود آمد. نخست دردی در گردن و کتف هایش احساس کرد. عینکش را برداشت و کمر راست کرد و انگشتان دست ها و كتفهایش را فشرد. آنوشا پرسید: گردنتان درد می کند بابابزرگ؟ کشیش که انگار تازه متوجه حضور او شده باشد، لبخندی زد و گفت: تو کی آمدی آنوشا جان؟ آنوشا گفت: شما داشتید می نوشتید که من آمدم، هر چه صدایتان زدم نشنیدید. کشیش گردنش را به راست و چپ گرداند و گفت: حواسم به نوشتن بود. ببخشید که تو را ندیدم. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمـان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃