eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌺﷽🌿🌺 ⚖️ قانونى داريم كه هميشه ثابت است : "ما به محيطمان عادت ميكنيم" اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است . اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید ، عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید. اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگویید و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت. اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دم خور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است. "تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید و گرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوید" •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴 چه کسی با امام زمان(عج) دوست تر است؟ ✨ آیت‌ الله بهجت قدس‌ سره:✨✨ ✨ آن کسی با حضرت مهدی عجل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف دوست‌تر است که بعد از اتیان (انجام دادن) واجبات و ترک محرمات و طاعت خدا در واجبات و محرمات، برای فرج او بیشتر دعا کند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🌷هر روز با قرآن و نهج البلاغه🌷 🍂 هم اصول بهداشتی را رعایت کنید و هم بر خدا توکل کنید. 🍂 🕋 وَقَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (یوسف /۶٧) ⚡️ترجمه: و يعقوب گفت: اى پسران من چون به مصر رسيديد همه از يك دروازه به شهر وارد نشويد تا توجه مردم به شما جلب نشود بلكه از دروازه هاى مختلف وارد شويد و بدانيد من با اين سفارش نمى توانم چيزى از مقدرات خدا را از شما دور كنم. فرمان جز براى خدا نيست، تنها بر او توكل مى كنم و همه توكل كنندگان نيز بايد بر او توكل نمايند. 🔴 حضرت يعقوب نکات احتیاط و ایمنی را رعایت کرده و به فرزندانش گفت برای در امان ماندن از چشم زخم، از دروازه های متعدد وارد شهر شوند. و علاوه بر این رعایت، بر خدا توکل کرده، و خدا را عامل اصلی اتفاقات زندگی می داند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از کربلا کاروان نور
🕌 تور زمینی کربلا کاروان نور 🕌 🗓تاریخ حرکت: ۱۷ دی ماه 🚌حرکت از قم ❇️ ۳ شب کربلا ❇️ ۲ شب نجف ❇️ یک شب سامرا ❇️یک ناهار در کاظمین ❇️ زیارت های دوره ای ، سید محمد، کوفه و سهله و.‌‌.. 💵 هزینه نقد سفر ۷ روزه: 4/800 💵 هزینه نقد سفر ۸ روزه: 5/700 ✅اختلاف قیمت به علت دوری و نزدیکی هتل و خدمات و یک روز بیشتر ماندن در کربلا می باشد. ┄┅══════┅┄┄┅══════┅┄ 📌خدمات تور: 🔸اقامت در هتل های تمیز و نزدیک حرم با فاصله ۵-۱۵ دقیقه 🔸 اتوبوس ولوو و اسکانیا 🔸بیمه مسافرتی و حوادث 🔸 آشپز ایرانی 🔸 مدیر و مداح ┄┅══════┅┄┄┅══════┅┄ 📌ثبت نام و اطلاعات بیشتر: 📞 لطفاً به این آیدی پیام مکتوب ارسال کنید: 👤@rezazadeh_joybari 🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر به کانال کربلا کاروان نور بپیوندید👇👇👇 🖇https://eitaa.com/noorkarbala https://eitaa.com/noorkarbala 🔰موسسه قرآن و نهج البلاغه قم _ کاروان نور
📚چه کسی به امام زمان می رسد؟ استاد علی اکبر رائفی پور در صدر اسلام، پیامبر نماز جمعه می خواند یک کاروانی آمد و سر و صدا راه انداخت. همه مردم حاضر در مسجد رفتند و فقط 12 نفر که از اهل بیت و کسانی که بعد پای امیرالمومنین ایستادند، در مسجد ماندند. بقیه دنبال تجارت و لهو و لعب رفتند. آخرالزمان هم همین می شود. امام زمانشان را به تجارت و لهو و لعب می فروشند. یعنی مردم پول در می آورند یا پول را خرج لهو و لعب می کنند. فلذا کسی به مهدی می رسد که بتواند از این دو مورد بگذرد. «ترکوک قائما» می گوید اگر تو تنها ماندی، دلیلش همین دو مورد است. الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💕 "یا قناعت یا خاک گور" سعدى مى گويد: در شيراز كسى ما را شام دعوت كرد، رفتيم ديديم كمرش خميده، يك موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا به زحمت راه مى‌رود. صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم، گفتم: حالت چطور است پيرمرد؟ گفت: خوبم، كارى را مى خواهم به خواست خدا انجام بدهم... سعدى مى گويد: به او گفتم چه كارى؟ گفت: از شيراز مى خواهم جنس ببرم چين بفروشم، از بازار چين چينى بخرم بيايم شام، شنيده ام آنجا چينى خوب مى خرند، بيايم آنجا بفروشم، ديباى رومى بخرم و ببرم در حلب، شنيده ام ديباى رومى را حلب خيلى خوب مى خرند، گوگرد احمر را بخرم، ان شاء الله اين كشورها كه رفتم، جنس ها را كه خريدم و فروختم بيايم شيراز، بقيه عمر را مى خواهم عبادت كنم.! سعدى مى گويد: من به او نگاه مى كردم امكان داشت فردا به ختم او بروم، اما مى گفت: بروم و بيايم، بقيه عمر را مى خواهم مشغول عبادت شوم. بعد سعدى در جواب تاجر گفت: آن شنيدستم در اقصاى غور بار سالارى بيفتاد از ستور گفت چشم تنگ دنيا دار را يا قناعت پر كند يا خاك گور •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
اپلیکیشن تخصصی حفظ کل قرآن کریم (سه زبانه : فارسی - عربی - انگلیسی) با امکانات زیر منتشر شد: ✅ارائه شیوه حفظ از طریق کلیپ های آموزشی ✅ارائه آزمون های گوناگون در راستای تقویت حافظه بصری و تثبیت محفوظات ✅ارائه برنامه حفظ روزانه ✅حفظ سریع شامل امکان انتخاب سوره یا صفحه ✅امکان انتخاب طرح حفظ قرآن بر اساس طرح جهار صفحه، دو صفحه، یک صفحه، نصف صفحه، ثلث صفحه و طرح آزاد ✅مرور محفوظات با امکاناتی همچون: مشق نور، سرآیه، ابتدا وانتها، مرور چشمی ✅آزمون شامل: آیه قبل و بعد، مفهوم آیه، قسمتی از صفحه و جورچین ✅قابلیت پیوند قطعات و آیات برای اولین مرتبه ✅قابلیت استماع و تکرار و ضبط صدا برای کسب اطلاعات بیشتر و نصب اپلیکیشن حفظ آسان از طریق لینک زیر اقدام نمائید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
🔸امام‌صادق(ع)فرمودند: گاهى مؤمنى در روز تصميم میگيرد كه درشب نمازشب بخواند ولى خوابش میبرد، و موفق به خواندن نماز شب نميشود ؛خداوند به دليل همان نيت و قصدش اجرِ نماز شب را ثبت میفرمايد و براى نفس هايش ثواب تسبيح براى خوابش ثواب صدقه را میدهد 📚ميزان‌الحكمة؛ ج10، ص280 ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
ریای سگی! مرد مسلمانی به حضور یکی از علمای ربانی شرفیاب شد و شرح حال خود را چنین بیان کرد: من دچار خودنمایی و ریا بودم و موفق نمی شدم در مسجد با حضور دیگران عبادت خالص بجا بیاورم و از این جهت رنج می‌بردم. می‌دانستم که در حومه ی شهر مسجد متروکی است که مردم در آن رفت و آمد نمی کنند. به فکرم رسید که خوب است شبانه به آن جا بروم و دور از چشم این و آن، خدا را با خلوص نیت پرستش کنم. پاسی از شب گذشته و هوا کاملا تاریک بود، در حالی که باران به شدت می‌بارید، حرکت کردم و خود را به مسجد رساندم. طولی نکشید که بین نماز در تاریکی مطلق احساس کردم کسی وارد مسجد شد. خوشحال شدم چون می‌دیدم که شخصی به مسجد آمده و متوجه خواهد شد که من در دل شب به عبادت مشغول هستم، همین خوشحالی و نشاط مرا به تلاش بیشتری در عبادت واداشت، آن قدر نماز خواندم تا شب به پایان رسید و سپیده دمید، وقتی هوا روشن شد دیدم آن که نیمه شب وارد مسجد شده، سگ سیاهی است که برای فرار از باران به مسجد پناه آورده و من او را انسان پنداشته بودم. سخت ناراخت شدم و با خود گفتم: برای آن که یکتاپرست باشم و انسانی را در عبادت الهی شریک قرار ندهم به این مسجد خلوت آمدم ولی اینک متوجه شدم که به جای انسان، سگ سیاهی را شریک عبادت گرفته ام. وای بر من و بر سیه روزی و بدبختی من. از این نماز ریایی چنان خجل شده ام که در برابر رویت، نظر نمی بارم. ---------- گفتار فلسفی، ج ۲، ص ۱۲۴؛ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۴ شب اول قبر به روایت یک دختر به گزارش مشرق، آتی نوشت: علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت: در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت كرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏كرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند. هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است. پرسیدند چرا این طور شده‏ای؟ در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است. تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟ آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم» در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏كشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه می‏بینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم. مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏كرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 دیدین یه عده میگن بذارین با هر تیپ و قیافه ای بیان تو مراسمات؟ 💥میگن بذار هرکاری می خواد بکنه ولی تو مراسم شرکت کنه؟! جواب رو در این صحبتها پیدا کنید 💥خاطره قابل تأمل رهبری معظم از سید قطب 💥کسی نمیگه بخاطر گناه خارج از مراسم مانع محبین اباعبدالله بشید ولی جوری نشه که حرمت مراسم حفظ نشه. یادمون نره صاحب مراسم برای اسلام فدا شده و چیزی مهمتر از دین خدا نداریم و هدف هم وسیله را توجیه نمیکنه... •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•