eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁دستانم لایق 💫شکوفه های اجابت نیستند 🍁اما از آنجایی که 💫پروردگارم را 🍁رحمان و رحیم 💫میشناسم بهترینها را 🍁در این شب پاییزی 💫برایتان طلب میکنم شبتون بخیر 💫🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 ✨به نگاهی دل بیمار مرا درمان کن ✨رحم آخر به من بی سر و بی سامان کن ✨من اسیر شب ظلمانی هجران توام ✨طاقتم رفت ، رهایم ز غم هجران کن ✨دم صبح است بیا موعد دیدار رسید ✨جرعه ای شادی و لبخند مرا مهمان کن ✨ز کنار من دلباخته یکدم بگذر ✨روی بنما و بنای غم دل ویران کن 🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼 🌼
40.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ قول مادرانه یک قول مادرانه نه یک حرف سر سری . . . 🥀🥀🥀🥀🍂 فوق‌العاده‌اس ببینید و انتشار بدید
«🖤🍃» دیگـر‌صِداے‌ِنـٰالـہ‌ے‌ِزِینـَب‌عَ‌ـجیب‌شـُد چیـزے‌شـَبیه‌ِنـٰالـہ‌ے‌ِامـَّن‌یـُجیب‌شـُد… -
'♥️𖥸 ჻ بخوان را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد«🍃🌼» تعجیـل‌در‌ صلـوات
من بالای آسمان این شهر 🌤 خدایی را دیدم که هر ناممکنی را ممکن می سازد ... 💚 ...🌱😌
نمے‌شــناسمتان‌اما در این قاب تصــویر، نگاه‌تـان خیلـے آشناست اینقدر ڪہ دلتنـگت مے‌شوم💔 ڪاش شرمنـده نگاه آشنایتـان نباشم /
فقط اونجا که نوشته کاش منم میشدم..!(:💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم : (میم . ر) پارت چهل و دوم ........ بیچاره مریم کم مونده بود از حرفی که در مورد خودش شنیده بود از زبون مازیار قالب تهی کنه : آخه اون الدنگ عوضی رو چه به من ........ وای به حالش اگه یه دفعه دیگه سر کوچمون برام چراغ زد و سر راهم قرار گرفت جوری حالش رو می گیرم که نگو و نپرس . به مریم نگاه کردم که خیلی ناراحت شده بود . برای اینکه بحث رو عوض کنم و از این حال و هوا در بیایم گفتم : راستی فردا ساعت چند راه بیافتیم برا دانشگاه ؟ رو به من با همون چهره اخمو : اگه کلاس کیایی فردا ۱۰ شروع بشه ۸ از خونه راه می افتیم ...... خب من دیگه باید برم کیانا جون ...... باید برا فردا لباسام رو اتوکنم و مرتب باشم . بعد از رفتن مریم دوباره نشستم سر کتاب حقوق و یک بار دیگه فصل اول که بیست صفحه بود رو مرور کردم و برای خودم تکرار کردم . بلند شدم مانتو و شلوار مشکی و مقنعه نسکافه ای رنگم رو اتو کشیدم و روی جالباسی آویزون کردم . از پنجره اتاقم به خونه مریم اینا نگاه کردم ...... برق اتاقش خاموش بود ‌. انگاری با حرفی که بهش از مازیار گفته بودم باعث رنجش خاطرش شده بودم . مریم اخلاق های خاص خودش رو داشت . برای خوردن شام به طبقه پایین رفتم و شام رو در کنار مامان و اقاجون خوردم . بعد از خوردن شام و شستن ظرف ها و گفتن شب بخیر به اتاقم برگشتم . فکر کنم آقاجون و مامان هم زود رفتن به اتاقشون تا استراحت کنند . قرآن رو از توی کیفم در آوردم و مشغول خوندن شدم چند صفحه ای خونده بودم که گوشیم چشمک زد نگاه کردم دیدم مریم نوشته : فردا هشت جلو در خونه باش شبت شوکولاتی . گوشی رو سر جاش گذاشتم و ادامه دادم تا حزب تموم شه . قران رو بوسیدم و سر جاش گذاشتم . ارامش عجیبی توی وجودم ریخته شده بود . خواستم برم توی رختخوابم دراز بکشم که انگاری برق سه فاز بهم وصل کرده باشن چیزی یادم اومد . سریع از تخت پریدم بیرون .نگاهی به ساعتم کردم ۱۱ شب بود هنوز دیر نشده بود . یادم افتاده بود هر وقت از تاریخ برگزاری کلاس حقوق مطمئن شدم خبری به آناهید مجد بدم . بیچاره شماره اش رو هم داده بود . توی مخاطبین دنبال شماره اش گشتم . بالاخره پیداش کردم . براش تایپ کردم : من کیانا فرهمند هستم ببخشید بد موقع مزاحم شدم قرار بود ساعت کلاس حقوق استاد کیایی رو بهتون یاد اوری کنم .فردا ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۴ بعد از ظهر. شب خوش . پیام رو که ارسال کردم چند دقیقه بعد سین شد و گوشیم چشمک زد پیام رو که باز کردم دیدم خودشه : سلام و شب بخیر عزیزم ....... ممنون از اینکه خبرم کردی ....... فردا سر کلاس می بینمت باید باهم صحبت کنیم . گفت باید باهم صحبت کنیم ....... یعنی در مورد چه مساله ای میخواد حرف بزنه باهام ....... زیاد فکرم رو درگیر نکردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم . به خاطر شوک یکدفعه ای که بهم وارد شده بود خواب از سرم پریده بوده . تصمیم گرفتم یه کمی توی فضای مجازی چرخ بخورم تا خوابم بگیره . وارد صفحه تلگرام شدم . شماره های جدید مال کیایی و اناهید و مازیار بود . خواستم کیایی و مازیار رو حذف کنم که یه چیزی قلقلکم داد برم پروفایلشون رو ببینم . واردپروفایل مازیار شدم . عکس های بدن سازی خودش رو گذاشته بود که اصلا دیدن نداشت . اومدم بیرون و از صفحه تلگرامم حذفش کردم . وارد پروفایل استاد کیایی شدم . عجب عکسای شیک و قشنگی از خودش گذاشته بود . چندتا عکس هم با تیپ نیمه اسپرت از خودش لب ساحل گرفته بود خدایی جای برادری چهره دلنشین و زیبایی داشت . چشم و ابروهای مشکیش ادم رو محسور خودش می کرد . استغفرالله گفتم و داشتم از عکساش میومدم بیرون که دیدم توی تلگرام برام از طرف کیایی پیام اومد : اول اینکه دانشجوی بی انضباطی هستی که تا این وقت شب تو فضای مجازی چرخ میخوری و انلاینی ....... دوما فردا اگر سر کلاس چرت بزنی اخراجت میکنم ........ سوما عکس پروفایلتون خیلی زیباست ولی عکس خودتون رو حذف کنید چون چشم گیره . بدون اینکه جوابش رو بدم وارد پروفایل خودم شدم عکس شش نفره از خودم و کامران و کتایون و شوهرش اقا میثم و آقاجون و مامان ملیحه . عکس جشن تولدم بود درست پنجم تیر ماه پارسال ‌......... که وسط جمع نشسته بودم و رنگ لباسم کلا ست نباتی بود . سریع از پروفایل خودم بیرون اومدم عکس رو با یک گل کاکتوس عوض کردم . همیشه عاشق گل کاکتوس بودم . رمان ()۴۰۰ پارت هست و توی کانال وی ای پی همه ی پارت ها گذاشته شده. هزینه عضویت ۴۰ هزار تومان https://eitaa.com/joinchat/3223388388C6388116db8 شرایط وی ای پی 👆👆 🌿 ادامه دارد ... @kashaneh_mehrr 🌿 منتظر فصل دوم این رمان از همین کانال باشید. دوست عزیز : نشر و کپی برداری از این رمان به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
خبر خوش برای مخاطبین کانال کاشانه مهر : رمان جدید در راهه .... پیشنهاد ویژه مدیر کاناله ...... که خیلی از مخاطبین عزیز منتظر فصل دومش بودند و هستند ..... 🌹🌹🌹 فصل اول رمان زیبای عشق در همین نزدیکی قراره از این کانال پارت گذاری بشه و بلافاصله فصل دومش هم بار گذاری میشه . 😍😍😍 پس با نگاه سبزتون ما رو همراهی کنید 🌿 کاشونتون گرم و پر از مهر الهی 🌹 لینک پارت اول کیانا(عشق در همین نزدیکی) https://eitaa.com/kashaneh_mehrr/35030 لینک پارت اول گناه ناکرده ماهتیسا https://eitaa.com/kashaneh_mehrr/27389 •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌