🌷سلام به امروز خوش‌آمدید🌷 🌺صبح را زودتر از همه‌ٔ 🌼گنجشک‌ها آغاز مي کنم 🌸بيدار مي شوم تا آشتي نسيم 🌺و برگ درختان را تماشا کنم 🌼بر مي خيزم تا دروازه هاي 🌸آسمان را به روي پنجره هاي 🌺بسته‌ٔ زندگي بگشايم،هنوز اميد 🌼در صبح هاي زمين قدم مي زند 🌸هنوز بوي خوشبختي را 🌺مي شود از گلوي گلدان ها بوييد 🌼من پر از سلام هاي تازه ام 🌸تو پر از دليل هاي تازه اي

با آغاز هر صبح شاد باش دوست بدار فراموش کن و مهربان باش. درود عزیزان صبحتون همراه با سلامتی و شادابی

فصل دوم ...... پارت ۱۵ ...... مریم موقعی که داشت سرش رو میذاشت رو بالش گفت : این کیایی نمی ترسه تو خونه به این بزرگی زندگی می کنه ؟ جواب دادم : مریم جون بخواب . این چیزا به ما مربوط نیست عزیزم . چشمامون رو بستیم و تا این مدت باقی مونده تا صبح رو بخوابیم. ساعت نزدیک ۸ صبح بود . از جام به آرومی بلند شدم و پتوی مریم رو کشیدم سرش . از تخت پایین اومدم و از پنجره حیاط رو دید زدم . حیاط دلبازی بود درست به قشنگی خود خونه . دور تا دور رو گل زده بود و هر کنج دیوار یه گل آزالیای صورتی خود نمایی می کرد . ماشین کیایی هم توی حیاط پارک بود انگاری نرفته بود سر کار . از در اتاق اومدم بیرون و راهی سرویس بهداشتی شدم . توی آینه صورت شسته شدم رو نگاه کردم و به خودم گفتم دیشب کار اشتباهی کردی اون فقط فقط قصدش کمک بود و بس . باید یه جورایی عذر خواهی می کردم . از سرویس بیرون اومدم رفتم سمت آشپزخونه که درطولش یه تراس خونگی کوچیک رو به خیابون داشت . کتری رو شستم و توش آب ریختم و گذاشتم سر گاز تا جوش بیاد . فکرم در گیر این بود که مریم رو بیدار کنم بریم خرید . درب یخچال رو که باز کردم کلا شوکه شدم یخچال کاملا پر شده بود از انواع و اقسام وسایلی که برا یه خونه نیاز بود. چند تا تخم مرغ برای نیمرو کردن برداشتم و بسته نون که خیلی تمیز و بسته بندی شده داخل یخچال بود رو در آوردم . فکر درست کردن یه ناهار خوشمزه بدجور داشت مغزم رو میخورد که صدایی از سر خیابون توجهم رو جلب خودش کرد . از فریزر فاصله گرفتم به سمت تراس رفتم و درش رو باز کردم تا صدا واضح تر بشه . شنیدم که یه مرد جوان داشت می گفت : امیر علی چه مرگت شده تا این وقت روز خوابیدی ؟ پسر مگه تو کار و زندگی نداری ؟ امیر علی صدام رو میشنوی یا مردی ؟ انگاری داشت کیایی رو صدا می زد . راست میگفت نکنه اتفاقی براش افتاده باشه . اصلا این دیگه کی بود . چای رو با ابی که جوش اومده بود دم گذاشتم رفتم تا کیفم رو از اتاق بیارم . اما هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم . مریم با چشم هایی خواب آلود از روی تخت بلند شد و گفت : سلام فکر کنم توی ماشین جا مونده . کنارش روی تخت نشستم : خب پس بلند شو بیا صبحانه بخوریم بعد تو برو کیف من رو از ماشین کیایی بیار . ساعت از هشت گذشته ولی هنوز کیایی نرفته سر کار ‌و خونه هست . مریم با خنده رو کرد به من : بیچاره تا صبح داشت رانندگی می کرد . خب خسته هست یا شایدم امروز روز کاریش نیست که نرفته سرکار . با عجله پریدم وسط حرفش : آخه الان یه نفر ...... یه مرد جوان داشت کنار در خونه صداش می زد . خیلی نگرانم مریم . مریم با خنده از تخت اومد پایین : نه به سیلی دیشبت یه طرف صورت به او نازنینی رو داغون کردی نه به نگرانی الانت . تا صبحانه رو خوردم می رم سر وقتش ببینم چه گِلی داره به سر میگیره که جواب نمیده .🌹

🌼صبح آمده 🌷دفتر اين زندگى را باز کن 🌼زيستن را با 🌷سـلام تازه اى آغاز کن 🌼 گل بخند و گل شنو 🌷در گلشن اين بوستان 🌼 زندگی را با 🌷عشق تازه ای آغاز کن 🌼سلام دوستان خوبم 🌷صبح سه شنبه تون پربرکت و عالی

♥️حس خوب یعنی: درڪ ارزش بازڪردن #چشمی ڪه میتوانست امروز صبـح، دیگر گشوده نشود … ♥️حس خوب یعنی: ارزش نگاه پر #مهر دوباره ی تو در هر بامداد، به چهره #عزیزانی ڪه ممڪن بود دیگر هرگز ڪنار تو نباشند... ♥️حس خوب یعنی: بی تابی تو برای گرفتن دست نابینای ناشناسی ڪه قصد عبور از خیابان را دارد... ♥️حس خوب یعنی: #نیت خیر برای آنانڪه می شناسی و نمیشناسی … ♥️حس خوب یعنی: پشتوانه ی دعای پـدر و مـادر... ♥️و حس خوب در یڪ‌ ڪلام یعنی: تبسّم دوباره #خـدا به تـو در آغاز یڪ روز دیگر از باقیمانده ی زندگی ات ...

#دعوای_زن_و_شوهرها 🏷بعد از دعوا کردن غذای تان را با هم بخورید. همه اعضای خانواده باید مثل قبل در كنار هم باشند؛ 🏷مرد خانه باید خرید را انجام دهد و زن خانه باید غذا را آماده كند. اجازه ندهید با وجود دعوا، سرما خانه شما را فرا بگیرد. 🔖شما در اوج درگیری نباید اجازه دهید ریزترین پیوندها قطع شود. غذا را باید با هم بخورید. 🔖فقط بعد از دعوا چند روزی از هم فاصله بگیرید و با خودتان كنار بیایید تا فشار روانی كمتر شود. با هم مكالمه كنید و مثل قبل به زندگی ادامه دهید. نگذارید از درون رابطه پوسیده شود❗️ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

زندگیم را به خدا میسپارم سپاسگزارم خدايا اگر دردی باشد . تو خود درمان ان درد را نیز در وجودمان قرار داده ای . و ایمان لازمه این شفاست. سپاسگزارم مهربان خداوند , عشق تو وجودمان را روشن میسازد . و قدرت تاثیرگزاری هر چیزی تنها به اراده و خواست تو ممکن میشود . سپاسگزارم توایم که هر لحظه کار تو بخشش است . از هر نوعی , چه ارامش و سلامتی باشد . بر جان ها و چه نعمت هایی که به شمار نیایند @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾

#سیاست رفتارهای-دلبرانه وقتی تو یه جمعی شوهرتون صحبتی میکنه شما اولین نفری باشید که با دقت و کنجکاوی حرفش رو دنبال میکنید ... مستقیما نگاهتون بهش باشه👀 و درحالی که لبخند به لب دارید😊 با تکان دادن سر و گفتن آواهایی مثل اوهوم و.. و جملاتی مثل بله... درسته... واقعا همینطوره... حرفاش رو تایید کنید👍👌 #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

❤️🍃❤️ #هردوبدانیم به خاطر حرف مردم زندگیت را خراب نکن ‼️ 👈این مردم اگر پیامبر هم بودند هزار ایراد از کار خدا می گرفتند شما که جای خود دارید ...!! دکتر الهی قمشه ای #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

❤️🍃❤️ #هردوبدانیم 👌 مواظب #رایحه #خوب یا #بد حرفهامون باشیم 👈 حرفها و رفتارها #عطر و رایحه دارند و تا مدتها روی جان و تن می‌نشینند. 👌 زن و شوهرها مواظب باشید با کسانی معاشرت کنید که 🔴 عطر رفتار و حرفهایشان، روحتان را بدبو نکند.❌ ‼️ کسانی که به همسر خود احترام نمی‌گذارند ‼️ همیشه #نق می‌زنند ‼️و یا #بدگویی همسر می‌کنند ‼️ و سیستم آنها فاز #منفی دادن است از این قبیل هستند‌. ♨️ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

در گوشی حرف زدن با دوستان صمیمی یا همسرتان حركت زشتی است كه عدم آشنایی شما به آداب معاشرت را نشان می‌دهد؛ پس از آن دوری كنید. #تو_مهموني #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

انسان بودن در ده کلمه : به بقیه کمک کن حتی اگه میدونی اونا نمیتونن اون کمک تو رو برات جبران کنن ... #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi