♥️🍃
زندگیتان را پاکسازی کنید "
سعی كنید از هر چیز و هر كسی كه شما را افسرده میكند و افكار افسرده كننده دارد، دوری کنید.
مثلاً اگر لباسی دارید كه با پوشیدن آن یاد خاطره تلخی در گذشته خود میافتید، آن را دور بیندازید و یا به كسی ببخشید؛ حتی اگر آن لباس بسیار شیك و گران قیمت باشد.
یا مثلاً آلبوم عکسی كه تصاویر و عكس های افرادی كه در آن است روزی در یك جا به شما ضربه ای زدهاند و بسیار ناراحت تان كردهاند را نیز دور بیندازید؛ چرا كه نگه داشتن آنها شما را دچار ناراحتی می كند و خاطرههای تلخ گذشته را مدام به یادتان می اندازد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
🔸حاج آقا مجتهدے تهرانے
✅ صبر مے کنند...
🎖 بعضے زنها اینقدر خوب هستند. شوهرش ندارد، اما جیڪ نمیزند، هیچ نمیگوید، به فامیلش هم نمیگوید که شوهرم دیشب به من نان خالے داد خوردم.
🎖 چه بسا خانوادهے خود زن دارا هم هستند. من دیدهام زنهایے که وضع مالیشان خوب بوده، اما شوهرشان ندار است، اینها نرفتند به خانوادهشان بگویند.
🎖 به سختیِ نداریِ شوهر صبر میکنند و به هیچ کس هم نمیگویند که شوهرشان بیکار است، گوشت نمیتواند بخرد. این زنها عذاب قبر ندارند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
🔴 مقدم داشتن همسر از فرزندان
💠 مردان بدانند که باید برای همسرشان بیشتر از فرزندان ارزش قائل شوند.
کاری کنید که بچهها بدانند شما اول از همه به همسرتان توجه دارید.
💠 چنین توجهی از جانب شما انرژی مضاعف به همسرتان میبخشد و هر دوی شما را نسبت به اداره مشکلات، هماهنگ و همدل میسازد.
💠 علاوه بر اینکه بسیار در حل اختلافات و نیز تولید محبت جدید کارساز است.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
💌 پیامبر مهربانیها فرمودند:
به زن خود خدمت نکند، مگر صدیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
راز زن جذاب؛
شاد بودن
یکی از رازهای زن جذاب بودن، شاد بودن
است. بانوی من، شاد بودن باعث میشود
شما به نظر اطرافیان، به ویژه همسرت،
جذاب و زیبا به نظر برسی.
زیبایی چهره بعد از مدتی عادی میشود.
آن چیزی که باعث میشود همسر یا پارتنر
جذب شما بشود، شاد بودن و خندان
بودن توست.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#همسرانه❤️💋
"شریک هم باشید!"
🍃 ازدواج یعنی شریک شدن یک زندگی با هم. یعنی به دوش کشیدن دشواریهای زندگی همدیگر.
👈 یعنی گریه کردن با هم، خندیدن با هم. یعنی حمایت کردن از همدیگر در مواقع سختی. ازدواج یعنی دوست، پشتیبان و عاشق هم بودن.
✅ شما فقط دو انسان که با هم زندگی میکنند نیستید، شما یک اتحاد زیبا از دو انسانی هستید که میخواهند تا آخر عمر همدیگر را دوست داشته باشند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#همسرانه
✍ حتی اگر خواستهها و احساساتتان برای خودتان واضح و روشن باشد،
👫 احتمالا همسرتان از آنها آگاهی ندارد!
👈 همیشه در آرامش و به صورت واضح وشفاف با همسرتان صحبت کنید.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
✨💏✨
✍ وقتی زوجین ۲۰ ثانیه همدیگر را بغل میکنند سطح اکسیتوسین در بدنشان بالا رفته وکورتیزول که هورمون استرس است پایین میآید. بنابراین معطل نکنید و آغوش به همسرتان هدیه دهید.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️الهی امشب هرچی خوبیه
🌙و خوشبختیه خدای مهربون
⭐️براتون رقم بزنه
🌙کلبههاتون ازمحبت گرم باشه
⭐️و آرامش مهمون همیشگی
🌙خونههاتون باشه
⭐️شبتون گرم و در پناه خــدا
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ..... پارت ۲۶۸ ....... با اومدن مهمونا خودمو پشت کابینت اشپزخونه پنهان کردم ..... هرچی صدا
فصل دوم ......
پارت ۲۶۹ .......
اب دهانم رو قورت دادم : اون روز تا غروب داخل کمد زندانی بودم ..... صدای خوشگذرونی ارسلان با اون دختر غریبه داخل خونه پیچیده بود ..... غروب در حالیکه سرم رو به درب کمد دیواری تکیه داده بودم ..... نفسم بالا نمی اومد .... چون هوای تازه بیشتر از ۱۲ ساعت بود به ریه هام نرسیده بود .... اولش بعد از جدایی از ارسلان فکر می کردم خوب میشم و این نفس تنگی برام موندگار نیست .... ولی موندگار شد .
کیایی به اینجای حرفم که رسید با تعجب به حرف اومد : پس ازش جدا شدی ؟ اره ..... درست شنیدم الان ...... چطور با این ادم روانی دووم اوردی ؟
اشکی که از روی چشمم روان بود رو پاک کردم جواب دادم : بهتره گوش کنید ادامه اش رو .... این زندگی دست من نبود .... فقط تقدیرم بود که برام رقم خورد .... اونم به بدترین شکل .
غروب اون روز بعد از ۱۲ ساعت ..... ارسلان درب کمد دیواری رو باز کرد ..... نای بیرون اومدن نداشتم .... خشک شده بودم ..... اولش فکر کردم اون دختره دیگه نیست که اومده درب رو باز کرده ..... نگو سر گرمی هاشون تموم شده بود و اومده بودن من بدبخت رو اذیت کنند .
با ناچاری زیر نگاه ارسلان مثل ادم های خشک از کمد دیواری اومدم بیرون ..... پام به زمین نرسیده بود که دستی موهام رو توی مشت خودش گرفت .... از درد نگاهی بهش کردم ارسلان فقط می خندید و نگاه می کرد ..... اون دختره بود که با تمسخر به حرف اومد : کی بهت اجازه داده ارسلان منو اذیت کنی و اعصابش رو بهم بریزی عتیقه ؟ ...... حالت رو جا میارم .
به زور دو نفری منو بردن به یه صندلی بستن .... اونم وسط پذیرایی ..... گریه امونم نمی داد .... با گریه و بغضی که به شدت داشت خفه ام می کرد رو کردم سمت ارسلان : تو رو خدا بذار من برم شیراز ارسلان ..... قول میدم هیچی به هیچ کس نگم ..... ارسلان .... ارسلان تو رو خدا ..... من دیگه طاغت ندارم .
به اینجای حرفم رسید دوباره نفسم گرفت ..... کیایی با عجله از ماشین پیاده شد و دیدم رفت سمت سوپر مارکت و با یه اب میوه برگشت سمتم و درب سمت من رو باز کرد و روی دوتا پاهاش نشست .... کمکم کرد اول اسپری رو بزنم بعد برام اب میوه رو باز کرد و به حرف اومد : دیگه نمیخواد تعریف کنی نیلوفر خانوم ..... اون زندگی سراسرش برات رنج و عذاب بوده ..... اروم باش ..... اروم باش ..... این اب میوه رو بخور .... شیرینه ..... فشارت رو می بره بالا .... حالت انگاری اصلا میزون نیست ..... اروم باش .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️