eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
خزان است و هوایی بس دل انگیز بزن صبحانه ای با چای لبریز به عمر ما رسیده روز دیگر رها کن بسترو از خواب برخیز صبح تون بخیر☺️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 گاه برای اینکه شروع خوب و قشنگی در زندگی و روابط خود با همسر و فرزندان داشته باشید دنبال باشید. مثلاً به همسرتان بگویید امروز به خاطر (ص)، ظرف شستن با من، یا بچه‌ها را ‌می‌برم برای خودشان خرید کنند، یا مثلاً نظافت خانه با من، یا امروز می‌برمت بیرون باهم غذا بخوریم و ... 💠 به هر حال به مناسبت اعیاد مختلف، کارهایی که می‌دانید در خانه و برای همسرتان کمتر انجام دادید آن را انجام بدهید و همین را بهانه‌ی خوبی برای برخی رفتارهای خود در زندگی قرار دهید. 💠 کاری کنید که همسر و فرزندانتان هر موقع ایام عید از راه می‌رسد برایشان لذت خاصی داشته باشد چون و قشنگ‌تر‌ از شما می‌بینند. 💠 رفتارهای زیبایی چون مهربانی و محبّت شدید، دورهمی عاطفی، بخشیدن و عفو کردن، خوب صحبت کردن و احترام گذاشتن به افراد خانواده، کمک و خدمت کردن به یکدیگر، حل مشکلات افراد خانواده و دهها رفتار قشنگی که با آنها را به خود و دیگران هدیه می‌دهید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
‼️مذهبی ها؛ مدل ها و طیف های زیادی هستن خیلی متنوع و متکثرن .. ● هر کدوم از این طیف ها هم دنیای خاصی واسه خودش داره .. ⚠️با هر کس می خوای ازدواج کنی؛ دنیای مذهبیشو خووب ببین؛ بشناس و با طیف و دنیای مذهبی خودت با دقت مقایسه و بررسیش کن .. ✅حتی از یه آدم بی طرفی که با طیف های مذهبی کااملا آشناست؛ کمک بگیرر .. ✅درباره مسائل؛ باورها و رفتارهای مذهبی هم ساعت ها با طرف مقابلت گفتگو کن .. با صداقت و صراحت باورها و رفتارهای مذهبیتو بگووو .. ⚠️تفاوت های مذهبی، ظرفیت دارن و می تونن دردسرساز و رابطه خرااب کن باشن .. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و تو به تنهایی جهان منی.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🧚‍♀💞 ◇ ⃟◇
♥️🍃 مرا زنانه دوست داشته باش ... زنانه به پایم بمان ... اما زنانه نگاهم نکن ... زنانه صدایم نکن ... برای تکیه کردن ... برای عاشق بودن ... مرد می خواهم ... صدای مردانه ... نگاه مردانه ... تکیه گاهی ازجنس تو! و گرنه ... خودم برای پروانگی ام کافی بودم ...! ... این طبیعت من است ... لازم دارم گاهی بچه شوم،،، و به شانه های مردانه ات پناه بیاورم ... ضعیف نباش آقا ... لطفاًبرای من ؛؛؛؛ کمی هم مرد باش ...! ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♥️🍃 به عنوان یک و یک همسر، به بانوی خود بورزید. ♥️ بگذارید بداند که محبوب و مورد تایید شما است.♥️ 💖 قلب و ذهن یک دائما به شنیدن و دانستن آن که دوست داشتنی و خواستنی و مطلوب است، نیاز دارد. با این کار عشقتان را همیشه زنده نگه می‌دارید و کاری می‌کنید تا همسرتان با همه توان سعی در جبران عشق شما داشته باشد. 💖 برای یک زن، کم دوست داشته شدن بدترین اتفاق است. زن‌ها را باید زیاد دوست داشته باشید♥️ و این عشق رو مرتب به او یاد آوری کنید.♥️ فکر نکنید که خودش می‌فهمد یا باید بداند که دوستش دارید. عشق با ابراز شدن زنده می‌ماند.♥️ این ابراز حس، خودتان را هم عمیق‌تر می‌کند.♥️ 💖 همیشه در دسترس او باشید و به او نشان دهید که در هر شرایطی از او حمایت می کنید. هم جایی که زور بازوی شما نیاز است و هم جایی که توان و مقاومت روانی شما باید از همسرتان حمایت کند، در کنار او باشید. ‎ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♥️🍃 💞 بگذارید به تفریحات ساده اش برسد. ✅ هر آدمی از حس محدود شدن بدش میاد 👈نگذارید ببینه ازدواج اونو حتی از ساده ترین سرگرمی ها و دلخوشی هاش منع میکنه . 👈تماشای مسابقات ورزشی یا حتی بازی های کامپیوتری از درگیری های ذهنی و استرس مردها در طول روز یا حتی هفته کم می کنه. 👈این که دوست داره تو اوغات فراغتش زمانی رو به سرگرمی هاش اختصاص بده، اصلا به این معنی نیست که تمایلی به شما نداره. 👈سپری کردن زمانی در خلوت و تنهایی به معنی این نیست که دوست نداره با شما وقت بگذرونه. 👈اجازه بدید که فعالیت مورد علاقه اش رو انجام بده تا با شوق بیشتری کنار شما باشه،نه به اجبار یا اصرار شخص شما. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
ﻳﻚ ﻓﻜﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﻛﻮﭼﻚ ﺩﺭ ﺻﺒﺢ میتواﻧﺪ ﻛﻞ ﺭﻭﺯﺗﺎﻥ ﺭا ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻫﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ یک ﻓﻜﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎ یک اﻧﺮﮊﻱ ﺑﺎﻻ ﺭﻭﺯت را ﺯﻳﺒﺎ ﺭﻗﻢ ﺑﺰﻥ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح پاییزی تون پر از بهترینها خوشبختی همسایه دیوار به دیوار خونه هاتون 💐دل مهربون تون شاد 💐کارهاتون بر وفق مراد 💐تن تون سالم و شاد صبح پاییزیتون بخیر و شادمانی🍃
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ..... پارت ۳۱۹ ...... ارین همیشه این اهنگ رو اوایل نامزدیمون می ذاشت ..... گاز بیشتری به ما
فصل دوم ...... پارت ۳۲۰ .......‌‌ قبل اینکه پارت امروز رو شروع کنیم لطفا برای سلامتی،سید بزرگوار نفری یک صلوات بفرسین‌ شامم رو در تنهایی خوردم .... دیگه باید به این تنهایی عادت می کردم .... چند صباح دیگه که مریم و فرهاد عروسی می گرفتن و می رفتن واحد خودشون .... دیگه علنا تنها میشدم و باید از پس خودم بر می اومدم ..... گرچه همین الانش هم هر وقت اقا فرهاد اینجا میاد با مریم میرن واحد خودشون که یکم وسیله چیدن اونجا . ظرف های شام رو شستم ..... لباس های پهن نشده رو پهن کردم .... تازه درب تراس رو بسته بودم که زنگ واحدم خورده شد .... اولش هول کردم ولی بعدش لباس تنم کردم رفتم سمت در ..... از چشمی نگاه کردم ..... نیلوفر بود . درب رو اروم بازم کردم .... که با قیافه خندون به حرف اومد : مهمون ناخونده نمیخوای ؟ با لبخند جوابش رو دادم : کی بهتر از تو عزیزم .... بفرما داخل .... اقا امیر رو تنها گذاشتی ؟ اومد داخل و جواب داد : نه .... اون منو تنها گذاشت .... یه نفر واسش زنگ زد .... مجبوری رفت بیرون .... منم بهش گفتم میرم پیش کیانا جون . تعارفش کردم روی مبل بشینه : قهوه میخوری ؟ .... تازه دم کردم . لبخند دیگری زد : اره .... برا خودت هم بریز .... دو نفری می چسبه . وارد اشپزخونه شدم و با یه سینی قهوه و یه دیس شیرینی برگشتم تو پذیرایی و وسایل پذیرایی رو گذاشتم جلوش : خب چه خبر نیلوفر جون ؟ کمی انگشتای دستش رو بهم پیچ داد : میخوام یکم باهات درد و دل کنم .... هیچ وقت خواهر نداشتم ... یا یکی رو نداشتم واسش حرف بزنم . دستش رو به ارومی فشردم و به حرف اومدم : این دل محرم اسرار تو امشب .... هرچی دوست داری بگو ..... قول میدم خواهرانه گوش کنم . کمی سرش رو انداخت پایین : راستش امیر میخواد زود عروسی بگیریم .... امروز رفته بودیم لباس بخریم ..... گیر داده که حتمن لباست باید لباس عروس باشه . خب اینکه خیلی خوبه .... زودتر عروسی می گیرید میاید سر خونه و زندگی خودتون ..... بعدشم هر مردی ارزو داره زنش با لباس عروس قدم بذاره تو خونش ..... حق بده به اقا امیر بخواد تو لباس عروس ببینتت . کمی انگشتای دستش رو بهم پیچ داد : حالا این هیچ .... واقعا می ترسم ..... امیر خیلی مهربونه .... اصلا اخلاقش با زمانایی که تو دانشگاه و یا دفتر بودیم کلا فرق میکنه .... چه جوری بگم .... تو خونه یا در مقابل من اصلا اون تندی رو که با بقیه داره با من نداره .... بیشتر وقتا پای حرفای گذشته ام میشینه و با دقت بهم گوش میده ....‌ دلداریم میده .... بعد با کاراش حال و هوام رو عوض میکنه .... ولی خیلی می ترسم .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۳۲۰ .......‌‌ قبل اینکه پارت امروز رو شروع کنیم لطفا برای سلامتی،سید بزرگوار #سی
فصل دوم ...... پارت ۳۲۱ ......قبل اینکه پارت امروز رو شروع کنیم لطفا برای سلامتی،سید بزرگوار نفری یک صلوات بفرسین‌ ترست از چیه نیلوفر ؟ .... خودت که میگی همسرت اینقدر خوبه که پای همه چیزت ایستاده .... پس مشکل چیه ؟ قطره اشکی اروم از گوشه چشمش چکید : مشکل من زندگی قبلیمه ..... ارسلانه ..... اگر از زندان بیاد بیرون ..... اگر نذاره یه اب خوش از گلوم بره پایین چی ؟ ..... کیانا جز امیر من زندگی خودم رو برات تعریف کردم جز امیر تو هم میدونی چقدر اشفته و پریشونم .... ترسم از اینه ارسلان خوشی رو که امیر بهم هدیه کرده رو ازم بگیره ..... اون وقته که اگر من برم سر بذارم بمیرم بهتره . اروم رفتم کنارش نشستم و بغلش کردم ‌که ادامه داد : من امیر علی رو خیلی دوستش دارم ..... اولش اصلا علاقه ای نبود .... ولی حالا که نگاه می کنم می بینم خیلی بهش وابسته شدم .... اگر یه شب واسم زنگ نزنه نگرانش میشم .... همینا واسم یه جور سر خوشیه ..... ترسم از اینه که ارسلان نامرد از زندون بیاد بیرون و خوشیم رو تبدیل کنه به زهر . از خودم جداش کردم و اشک چشمش رو با پاک کردم : گریه نکن نیلوفر جون ..... تو که بند دلم رو پاره کردی با اشکات دختر .... اولا اونی که بهش میگی یه نوع سرخوشیه .... سرخوشی نیست .... اسمش عشقه .... دوما .... خودت رو بسپار دست خدا ..... اونه که همه ما زیر چتر حمایتش هستیم عزیزم . اهی از نهادم بلند شد و ادامه دادم : هر کسی ندونه .... شما ها که از قضیه زندگی من و ارین خبر دارید ..... بهت گفته بودم چقدر همو می خواستیم ..... چقدر جونمون واسه هم در می رفت ولی یه مدت برادر شوهرم زندگی رو به کامم تلخ کرد ..... بعدش هم ارین فوت شد ..... ولی الان که نگاه می کنم خدا چقدر دوستم داشته که بعد از اون همه ناراحتی و سختی بعد از مرگ ارین بازم زنده ام ..... من بدون ارین خودم رو تموم فرض کرده بودم ولی می بینم بازم هستم ...... پس سعی کن تلاش کنی واسه زندگی جدیدت .... اقا امیر هم حسابی عاشقته ..... چی از این بهتر نیلوفر جونم ..... هر دختری جز عشق و علاقه و حمایت از شوهرش هیچی نمیخواد ....‌ پس فکر اون نامرد نباش .... خدا خودش سزاشو میده .‌ دوباره اومد تو بغلم و سخت همو بغل گرفتیم و از هم جدا شدیم که به حرف اومد : تو خیلی خوبی کیانا ..... همسر مرحومت حتمن به داشتنت خیلی افتخار می کرده ..... روحش شاد باشه . همون موقع گوشیش زنگ خورد .... اقا امیر تماس گرفته بود باهاش .... سکوت کردم تا جواب بده ..... نا خواسته چون ولوم گوشیش زیاد بود صدا پخش میشد : جانم ؟ جانت بی بلا عزیز دلم ..... زنگ زدم بگم یکم کارم بیشتر طول می کشه .... پیش کیانا خانوم بمون تا بیام .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️