eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁✨هـر روز ☕️✨آغازِ یک فصلِ زیبا 🍁✨از زندگیِ ماست... 🍁✨قدرِ هر طلوع را بدانیم ☕️✨سلام کنیم به عشق 🍁✨به دوست، به انسانیت ☕️✨دوست بداریم بی‌منت 🍁✨و عشق بورزیم با دل و جان 🍁✨سلام صبحتون بخیر و پر انرژی ☕️✨روزگارتون شاد و قشنگ
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۳۵۶ ...... لیوان رو سرجاش گذاشتم که مریم اومد کنارم : چرا تنها وایستادی ..... ب
فصل دوم ...... پارت ۳۵۷ ........ با رفتن اقا امیر و نیلوفر ..... بهروز کیایی هم کنار اقا فرهاد نشست و مشغول گپ و گفت شدن .... ولی نیم نگاه سر به زیرش روم ذوم بود و این خیلی اذیتم می کرد .... تصمیم گرفتم برم پیش مهوش خانوم .... به مریم هم گفتم دارم میرم و با برداشتن کیف از جام بلند شدم .... ولی همچنان نگاه یه مرد رو روی خودم حس می کردم .... دوست نداشتم تا اخر مجلس امشب دیگه ببینمش . راهی اشپزخونه شدم .... از نظر خودم امن ترین جای ممکنی بود که از دست بهروز کیایی میشد در امان بود .... علاقه ای به هم صحبتی باهاش نداشتم ..... پس نباید پا از حد خودش فراتر می ذاشت . مهوش خانوم داشت به دوتا کارگر خانومی که وظیفه تهیه غذا رو داشتن سفارش که شام رو به موقع سرو کنند تا سرد نشده .... با دیدنم لبخندی به روم زد : عزیزم .... امشب اشپزخونه خیلی شلوغه .... بیا بریم یه گوشه دنج .... دلم واست یه ذره شده بود .... اگر ناراحت نمیشی می خوام یه چیزی بهت بگم . باهم رفتیم و روی دوتا مبل تک جدا کنار هم نشستیم .... که به حرف اومدم : اختیار دارید ..... هر چی دوست دارید بفرمایید . مهوش خانوم تک خنده ی دلربایی کرد : اینقدر خوبی و خوب بودن رو تو باطنت دیدم که اگر یه پسر دیگه داشتم قطعا هر طور شده بست می نشستم دم خونتون تا جواب مثبت بگیرم واسش . از هر حرفی که زد گر گرفتم ولی چیزی نگفتم که ادامه داد : خدا رو شکر می کنم که افراد سالمی دور پسرم امیر علی هستن .... چیزی از نجابت و حیا کم ندارن ..... همیشه دوست داشتم خدا یه دختر مثل تو بهم بده .... ولی همینش هم شکر . لبخندی زدم : لطف داری مهوش خانوم .... شما و اقا امیر این چند وقت خیلی در حقم لطف داشتید .... اینا برام فراموش نشدنیه . راستی از مشهد چه خبر ؟ .... حال و هوات عوض شد وقتی رفتی مسافرت ؟ بله .... خدا رو شکر خیلی روحیه ام بهتر شده .... اینجور مکان های زیارتی حسابی حال دل ادم رو خوب میکنه . لبخندی زد : خب خدا روشکر که حالت خوبه . همون لحظه بهروز کیایی و اقا امیر و اقا فرهاد و چندتا از جوان های دیگه از رو به رومون رد شدن و رفتن یه سالن دیگه که مهوش خانوم به حرف اومد : امشب برا اینکه سر جوانا گرم باشه تو سالن بغلی که مدت ها خالی بود یه میز بیلیارد چیدیم ..... مال امیر حسینم بود که خیلی تو بازی بیلیارد مهارت داشت که امشب جاش خیلی خالیه .... ولی در عوض امشب بهروز جان هست .... عاشق بیلیارده و الانم اون این جوانا رو جمع کرده تا برن باهم بازی کنند .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
قبل از ازدواج این چیزارو از هم بپرسید : هدفش از ازدواج چیه؟ خط قرمزهاش کدومن ؟ رفتاراش تو جمع چطوریه ؟ انتظارش از همسر ایده آل چیه ؟ نقطه ضعف و قوتش رو چی میدونه؟ برنامه‌اش برای چند سال اول زندگی چیه!؟ برنامه اش برای آینده زندگی مشترک چیه!؟ محل زندگی مشترک میمونیم میریم؟!هدف مشترک چیه چه پلنی با هم خواهیم داشت!؟ هیجاناتش رو چطور هندل میکنه وقتی عصبیه وقتی حقش رو خوردن وقتی خوشحاله وقتی ناراحته ... تو موقعیت‌های بحرانی حل مسئله‌اش چه شکلیه و چطور قضایا رو حل و فصل میکنه؟ مسئولیت پذیریش در چه وضعیته و تا الان چقدر رو حرف‌ها و قول‌هایی که داده مونده؟ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
قانونی داریم در ازدواج به نام ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ یعنی؛من تعهد دارم نسبت به شریک زندگی ام: 💍 تعهد احساسی (محبت و مهربانی) 💍 تعهد حمایت 💍 تعهد مسئولیت‌ 💍 تعهد وفاداری 💍 تعهد جنسی ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۳۵۷ ........ با رفتن اقا امیر و نیلوفر ..... بهروز کیایی هم کنار اقا فرهاد نشست
فصل دوم ..... پارت ۳۵۸ ....... از شنیدن اسمش خنده رو لبم خشک شد .... زیادی رو این اقا حساس شده بودم ..... مهوش خانوم اروم زد رو پام : بهروز چند وقتی خارج از کشور بوده ولی توی ایام کودکی یار شفیق امیر و فرهاد بود .... باهم بزرگ شدن .... خدا بیامرزه مامان و باباش رو هر دو پزشک بودن و خیلی زندگیشون عاشقانه بود ولی عمرشون به دنیا نبود ..... اول مامانش سرطان گرفت و فوت شد و بعد از یه سال اقا صدرا برادرشوهرم مرحوم شد .... همه می گفتن داغ بهاره همسرش اونو از دنیا جدا کرد .... یعنی در این حد عاشق هم بودن که بهشون می گفتن لیلی و مجنون . اروم به حرف اومدم : خیلی خوبه که زوج ها تا اخر عمرشون عاشق هم بمونن .... اینجوری بعد از مرگشون هم ازشون به خوبی یاد میشه . همون لحظه یکی از سر اشپز ها مهوش خانوم رو صدا و با گفتن معذرت میخوام ازم دور شد ..... صدای شور و هیجان بازی بین اقایونی که تو سالن بیلیارد بودن حسابی بالا رفته بود ..... میشد از همونجایی که نشستی یه قسمتی از میز بیلیارد رو ببینی و اون کسی کنج اون میز قرار می گرفت می تونست راحت این قسمت که من نشستم رو ببینه . حلقه توی دستم رو کمی چرخوندم .... ارین همیشه باهام بود .... بیرون از خونه میون مهمون ها احساس گیجی داشتم ولی الان که اینجا نشسته بودم راحت بودم .... صداهای سالن بیلیارد نشون از این می داد که هیجان بازیشون خیلی رفته بالا .... برا یه لحظه که چشم از حلقه ام برداشتم و به اون روبه رو نگاه کردم .... بهروز کیایی رو دیدم که روی میزبیلیارد یه توپ رو با چوب بیلیارد هدف گرفته ولی زاویه دیدش درست روی من بود . خسته شده بودم از این نگاه های وقت و بی وقتش ..... همین نگاهش باعث شد نتونه هدف رو بزنه و توپ زاویه گرفت و بازی افتاد دست رغیب . از جام بلند شدم ... چرخی توی سالن زدم و رفتم داخل حیاط پیش نیلوفر که روی میز تک نشسته بود و با گوشیش ور می رفت .... انگاری حالش خوب نبود ..... رنگش به زردی می زد ... اروم دست گذاشتم روی شونه اش : چیزی شده نیلوفر جون .... انگاری حالت میزون نیست . عرق سردی روی پیشونیش نشسته بود ..... که جواب داد : حالم یکم میزون نیست ..... از دیشب تا الان یه شماره ناشناس هی به گوشیم زنگ میزنه هیچی نمیگه ...... یکم دل اشوبه گرفتم .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
با آدم بی پول ازدواج کنید اما با مرد بی عرضه بی مسئولیت هرگز ‼️ اولی تلاشش رو میکنه اوضاع زندگی بهتر بشه ‼️ اما دومی هر روز بدبخت ترتون میکنه . . ! ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
✨﷽✨ ❤️🍃❤️ هنگام درخواست کمک از مرد به نکات زیر توجه کنید ۱_حرف خود را مستقیما و با صراحت بزنید ۲_خلاصه و کوتاه صحبت کنید ۳_از عبارت "ممکنه لطفا؟" یا "میشه خواهش کنم؟ استفاده کنید ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🌺مداومت به پرسشهای جستجوگرانه، و رفتارهای پلیسی، همسرتان را ، لجباز و شما را از هم می‌کند... مثل کی بود زنگ زد؟ چیکارت داشت؟ کجا بودی؟ سرک کشیدن به گوشی؟ و..... ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
1_14066691690.mp3
22.2M
🔻صوت بسیار مهم، در رابطه با حوادث منطقه 📣سخنران حجت الاسلام سیدمحمدحسین راجی ⬅️هموطنم اگر از علت دشمنی بین جمهوری اسلامی و آمریکا و صهیونیسم اطلاع دارید یا ندارید فرقی نمی کند لطفاً این صوت را با تامل گوش بدهید هرچند کمی طولانی است. ♦️در لحظات ، ساعات و روزهای بسیار حساسی به‌سر می‌بریم اگر غفلت کنیم ممکن است خسارات وارده به تشیع، اسلام و حتی به ایرانِ بدون جمهوری اسلامی هم قابل جبران نباشد
💠 وقتی که همسرتون است ازش نخواهید براتون کاری رو بده یا درباره موضوعات باهاتون صحبت کنه! 💠 غالب مردها وقتی گرسنه‌ هستند حال و حوصله ندارن ,ضریب دعوا و بگو و مگو خیلی خیلی بالا میره! ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
💜🍡 راه های ساده برای شاد کردن خانم ها 🍡 1. زنها دوست ندارند میهمان ناخوانده داشته باشند ، بنابر این به آنها وقت کافی بدهید تا آماده شوند. 🍡2. هر روز از همسر خود بپرسید چه کاری می توانید برایش انجام دهید؟ 🍡3. بدانید که وقتی همسرتان اظهار سر درد می کند چاره او مسکن نیست بلکه یک لبخند است. 🍡4. وقتی از شما خطایی سر می زند اظهار تاسف کنید. 🍡5. وقتی اوضاع قمر در عقرب است ، لبخند را از یاد نبرید. 🍡6. از تلاشهای همسرتان تشکر کنید و ببینید که چقدر موثر است. 🍡7. به این فکر کنید که همسرتان بهترین زن دنیا ، بهترین مادر برای فرزندتان و بهترین عروس برای مادرتان می باشد و ببینید که او اینگونه خواهد شد. 🍡8. خسیس نباشید و در ستایش همسرتان دست و دل بازی نشان دهید اما یادتان باشد مبالغه نکنید. 🍡9. همسرتان را کمک کنید استعداد های نهفته اش را شکوفا کند . 🍡10. به جای هدایای گرانبها وقتتان را در اختیار همسرتان قرار دهید ، نشان دهید که به او توجه می کنید. 🍡11. هرگز با همسرتان نجنگید در عوض آنچه را در ذهن دارید بر روی کاغذی نوشته و همراه شاخه گلی به او بدهید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi