فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و تنها خداست که هر روز صبح
از نشان دادن خورشیدش به
آنها که اهل دیدن هم نیستند
هرگز خسته نمی شود. از رحمت
همچون اویــی نا امیــد نشو ...🍂
#صبحگاهی🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💝 دلایل تقویت مهربانی
1.به خاطر اینکه شادمانی خودمان زیاد میشود.
2.سلامت جسمانی و طول عمرمان را بیشتر میکند.
3. یک ارتباط خوب و معنادار برای ما میسازد.
4. عزت نفسمان را هم بالا میبرد.
5. کاهش اضطراب و افسردگی ر
6. رضایت بیشتری از زندگیمان داریم
7. در ضمن محبوبیت اجتماعی هم برایمان به همراه دارد.
#مسیر_زندگی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
بـــا یک جملــه، جلــوی یک دعــوای
بزرگ را بگـیریــد ! 🥰
🔸گاهی بین زن و شــوهـــر ســر قضیـــهای مشاجــره میشود و زن یا مرد به همســرش میگویـــد: "مطمئنم فلان مطلب را به مــن نگفتی" و همسرش نیز با عصبانیت میگوید: "گفتم!" و ســر همــین قضیه، بگــو مگـــو و مشــاجرهی سختی رخ میدهــد.
🔸پیشنهاد میشود با یک تغییر جزئی در الفاظ خود از ایجاد مشاجره و تشدید شدن ناراحتی و عصبانیّت یکدیگر جلوگیری کنید! مثلاً به همســرتان بگویید: "اگر فلان مطلب را گفتی شرمنده من نشنیدم." یعنی کلمهی "شرمنده نشنیدم" را بجای کلمه "نگفتی" به کار ببرید تا همسرتان عصبانی نشده و فضای زندگی متشنّج نگردد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
ما اغلب فکر میکنیم تنها راه ایجاد خوشحالی این است که سعی کنیم شرایط بیرونی زندگی خود را کنترل کنیم، سعی کنیم آنچه به نظر اشتباه میرسد را برطرف کنیم یا از شر همهی چیزهایی که ما را آزار میدهند خلاص شویم.
اما مشکل اصلی در واکنش ما به آن شرایط نهفته است. بنابراین چیزی را که باید تغییر دهیم نگرش، نحوهی برخورد و روشِ تجربهی واقعیت است.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🙋خانم عزیز❗️
بدان و آگاه باش این قابلیت در وجود تو هست که با دیدن مهارت ها و تخصص های همسرت و افتخار آنها ، کله قند در دلش آب کنی !
🙋♂آقای عزیز❗️
بدان و آگاه باش این قابلیت در وجود تو هست که با گفتن جملاتی از قبیل:
خیلی دوستت دارم!
تو برام یک چیز دیگه ای!
به همسرت، کله قند در دلش آب کنی!
پس لطــــفا دریغ نکنین
📝عیب جویی آسان تر است و عیب پوشی عاقلانه تر!
😇همسران لباس یکدیگرند، پس عیب یکدیگر را فاش مکنید
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
✅ چهار ستون زندگی زناشویی موفق
1⃣ احترام متقابل
2⃣ صمیمیت متقابل
3⃣ مسئولیت پذیری متقابل
4⃣ گفتگوی سازنده متقابل
🚨توجه کنید که متقابل ، نه یک طرفه 🚨
⚠️هر وقت یکی از این چهارستون متزلزل شد؛ باید بفکر عیب یابی سیستم باشید.
#پس_از_ازدواج
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#همسرانه
بخشی از زندگی مردها، همسرشان است. شاید این اعتراف را از هیچ مردی نشنیده باشید که بگوید: زیبایی و ظاهر تو برایم مهم است چون دوستت دارم! اما واقعیت این است که مردها به دلیل علاقهای که به همسرشان دارند، توقع دارند او را همیشه آراسته و مرتب ببینند. آنها از اینکه همسرشان برای خودش وقت میگذارد و تلاش میکند تا زیبا به نظر برسد لذت میبرند. کمی آرایش ساده و مرتب کردن موها شما را تا حد زیادی جذاب میکند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#سیاستهای_همسرداری
🔹 یکی از بهترين روشهای برقراری ارتباط صميمانه، ديدن تواناییها و صفات خوب در همسر است؛ دیدن تواناییهای همسر، نشاندهنده توجه و علاقه به او است.
🔸 کسی که دائما از همسرش ايراد میگيرد و او را به خاطر کوتاهیها يا اشتباهاتش سرزنش میکند، هرگز نبايد در زندگی مشترک با او انتظار عشق، احترام و آرامش داشته باشد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#همسرانه
سعی کنید که در ارتباط با همسرتان همواره هویت خود را به عنوان یک زن و همسر حفظ کنید. زنی که توجه به روابطش به قیمت از دست دادن هویتش تمام شود به خود و روابطش صدمه میزند. زیرا این مسئله باعث میشود که وی خود را بخشندهتر و دوست داشتنیتر از شوهرش ببیند و فکر کند که همسرش بینهایت خودخواه و ناسپاس است. مردها با زنی به عنوان همسر در ارتباط دایمی باقی خواهند ماند که هویت مستقل و قوی خود را حفظ کند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#سیاست_همسرداری
✍ ممکن است بارها در زندگی مشترک،لجبازی و تکروی، در یکی از طرفین اتفاق بیفتد
👌نکته اساسی در این مواقع این است که👇
👈 طرف دیگر نباید لجبازی کرده و او هم مسیر خودش را برود
🙏یقینا اینگونه مقابله کردن جواب نداده و باعث دور_شدن_زوجین از یکدیگر میشود
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۳۸۵ ....... پرونده توی دستم رو نشونش دادم : از طرف جناب کیایی اومدم تا با پدرتو
فصل دوم .....
پارت ۳۸۶ .......
اهسته قدم برداشتم سمت اتاق مدیریت و اروم چند تقه کوتاه زدم به درب .... که درب به صورت اتوماتیک قفلش باز شد و رفتم داخل .
اولین قدم رو برداشتم به داخل اتاق بزرگی که تهش یه میز ریاست بزرگ بود که مرد جا افتاده ای سرش توی مانیتور رو به روش بود و اقا شایان و یه نفر دیگه کنارش بودن و داشتن باهاش حرف میزدن و اون خانوم هم فقط فهمیده بودم اسمش افروز هست هم روی نزدیک ترین مکان به جناب کاویانفر نشسته بود .
همونجا کنار درب ایستادم تا اجازه بدن برم جلو ..... زوایای اتاق رو از نظر گذروندم ..... یه طرف اتاق پر بود از قفسه های چوبی که پر بود از فایل و کتاب .... خیلی هم شیک و منظم چیده شده بودن .
درست در راستای میز ریاست یه میز بزرگ بیضی شکل بود که دور تا دورش صندلی چرخ دار چیده شده بود که فکر کنم برا مواقع جلسه بود ..... پشت میز ریاست پنجره سرتاسری قرار داشت که نمای شهر رو به تصویر می کشید ...... یه گوشه دنج اتاق که با گل های پیتوس و اویز مزین شده بود هم مبله شده بود که به نظرم خیلی شیک و قشنگ اومد .... مخصوصا با اون اکواریوم قشنگی که به دیوارش نصب بود .
همونجا داشتم اتاق رو از زیر نظرم رد می کردم که اقا شایان متوجه حضورم کنارم درب شد و از رو مانتیور پدرش سر راست کرد : بفرمایید خانوم فرهمند ... بفرمایید جلوتر بشینید .
بعد اهسته دم گوش پدرش یه چیزایی گفت که بلافاصله جناب کاویانفر از جاش بلند شد : سلام خانوم فرهمند .... امیدوارم روز خوبی داشته باشید .... بابت تاخیر در قرارمون عذرخواهم .... بفرمایید بنشینید .
رفتم جلو و درست در صندلی مقابل افروز خانوم نشستم که پدرش رو مخاطب قرار داد : پدر جان اخه این چه کاریه ..... چرا میخواین سهام شرکت رو تقسیم کنید ؟ .... مگه ما می تونیم جای شما که این همه سال واسه این شرکت زحمت کشیدی مدیریت کنیم ؟ .... هر کدوم واسه خودمون هزار جور گرفتاری کاری داریم ..... من اگر بالا سر مریضام حاضر نشم واویلاست .
جناب کاویانفر خنده ای کوتاه کرد : توام که داری حرف برادرات رو میزنی ..... هفته ای یک الی دو بار قراره بیاین اینجا و به جای من تو کار ها تصمیم گیری کنید ..... چیز خاصی نیست که ..... منم برم خونه و با خیال راحت با درخشنده جانم گل بگم گل بشنوم .... شما ها فکر من و درخشنده نیستید .... ما دیگه پا به سن گذاشتیم .... وقت استراحتمونه .
اقا شایان لبخندش رو قورت داد و اومد کنار افروز خانوم نشست و منو مخاطب قرار داد و اشاره کرد به اقایی که کنار پدرش ایستاده بود : برادرم احسان جان که پیش پدر کار می کنند .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️