eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمت‌بیست‌ونهم فصل سوم وقتي جواب مثبتش را
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ - هميشه همینقدر بی ملاحظه و بيخيالی؟ لحن پرابهت کلامش رعشه براندام سایه انداخت. آرمين در حالي كه از خشم صورتش سرخ شده بود به او مينگريست .شرمزده نگاهش را به زیر انداخت وآهسته زمزمه کرد - شرمنده خواب مونده بودم چشمان درشتش را ريز كرد و با تحقير به او نگريست و گفت : - چطور ميتونی توي اين موقيعيت كه به گفته خودت آخر بدبختیه اينهمه آرامش داشته باشی و راحت بخوابي؟! از حالت صورتش ميشد خشم فروخورده اش را به وضوح حس کرد.سايه با تنفر گفت: - وقتي تمام شب و با كابوس و فكر و خيال نتوني چشم برهم بزاري ،مطمئنا صبح هم خواب ميموني بی توجه به کنایه اش به راه افتاد و گفت: - دنبال من بيا به دنبالش راه افتاد. آرمين مدارك در دستش را به منشي ازمايشگاه داد ومنشي با لبخندي از او خواست لحظه اي منتظر بماند .فكري كه از شب قبل در سرش افتاده بود مثل خوره مغزش را ميخورد به آرمين نزديك شدوکنارش ایستاد .آرمين با پوزخندي گفت : - نگراني؟ با بی تفاوتی ساختگی گفت : - چرا بايد نگران باشم ! - چه ميدونم !به همون دلیلی كه همه خانمها در اين مواقع نگرانن ! - شرايط من با همه اونها فرق ميكنه با نیشخندی نجوا کرد : -مطمئنا که فرق میکنه !! منشي برگه هاي مخصوص آزمايش را به آرمين داد وبا اشاره به آزمايشگاه از آنها خواست براي خونگيري به آنجا مراجعه كنند آرمين برگه مخصوص سايه را به دستش داد و گفت : - همينجا منتظرت هستم به طرف ازمايشگاه مخصوص آقايان چند قدم برداشت كه سايه گفت : - جناب مشايخ! به طرفش برگشت وگفت : - باز چي شده؟ - خواهش ميكنم !.......فقط يك لحظه! چند قدم به طرف آرمین رفت وکنارش ایستاد. تا سر شانه اش می رسید ، آرمين منتظر شنيدن بود واو مبهوت قامت بلند وعضله ایش ........... آرمین بی حوصله با غیظ نگاهش کرد و پرسید : - چیزی شده !؟ بلافاصله به خودش آمد و سریع نگاهش را از او گرفت وآرام وشمرده گفت : - ما ميتونيم .......ما میتونیم از اين فرصت بهترين استفاده رو كنيم لحظه اي متفکر به اوخیره شد و سپس ملایم گفت : - اين امكان نداره چون رئيس اين كلينيك يكي از دوستاي صميمي پدرمه ،امكان هر تقلبي آبروي هر دوي ما رو ميبره - پس چرا از بين اينهمه كلينيك اينجا رو انتخاب كردین؟ - چون آرتین همه مدارك رو اينجا تحويل داده بود ومنم تازه متوجه شدم كه براي عقد اين آزمايشات الزاميه، ديگه حرفي نيست ؟ با سر جواب نفي داد و از او دور شد . نمي دانست چرا همه چيزبرخلاف خواسته اش اينهمه سريع اتفاق می افتد ،انگارتمام دنیا دست به دست هم داده اند تا حكم بدبختي او هرچه سريعتر امضاء گردد.وقتي از آزمايشگاه بيرون آمد آرمين را منتظر خودش ديد آرمين کنارش ایستاد وبا غرور گفت: - برای تائید این برگه ها باید توی كلاسهاي فرماليته ای شركت كنيم كه من اصلا نيازي نميبينم به همين دليل با رئيس كلينيك صحبت كردم که بدون شركت برگه ها رو امضاء کنن ولي اگه تو دوست داري توی این کلاس شركت كني ............ سايه که در لحن كلامش رگه هايي از تمسخر را حس می کرد برای ضایع کردنش با بي خيالي گفت - منم وقتي براي اين كلاسهاي مسخره ندارم ،پس با اجازه .......... هنوز چند قدم برنداشته بود كه آرمين دوباره گفت: -هي تو ...... 🌸 ✨ ♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨