eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشته‌ی‌من #فصل_دوم #قسمت_51 با عجله رفتم سمت اتاق و رفتم تو.دیدم داره نشسته نماز صب
...: رفتم پارک؛سر قرارم با مریم نشستم و منتظرش موندم.احساس کردم مریم خیلی دیر کرده.داشتم گوشی رو درمیاوردم بهش زنگ بزنم که یه نفر وایساد کنارم و گفت: +سلام علیکم سرم رو بالا گرفتم.عین برق گرفته ها از جا پریدم.تند تند دور و برم رو نگاه کردم و با مِن و مِن گفتم: _س...س...سلام آقا محسن سرش رو انداخت پایین و گفت: +ببخشید من به مریم خانوم گفتم که... تو دلم به مریم فحش دادم و گفتم: _بله؛متوجه شدم.با من کاری داشتید؟ +میشه بشینیم؟ با فاصله از هم روی صندلی نشستیم.چند ثانیه سکوت کرد و گفت: +میخواستم باهاتون صحبت کنم _بفرمایید.می شنوم همونطور که سرش پایین بود گفت: +میخواستم ازتون اجازه بگیرم که با خانوادم برای امر خیر مزاحم بشیم.اگه اشکال نداره.من چند وقتی هست که به شما علاقه مند هستم ولی تا الان روم نشده بود که به شما بگم راستش خیلی تعجب نکردم؛خودم منتظر این لحظه بودم و به اندازه کافی هم بچه ها بهم تیکه انداخته بودند ولی انگار یکدفعه کم آوردم.آروم گفتم: _راستش نمیدونم چی بگم.خیلی غیرمنتظره بود برام.باید فکر کنم. بعد آروم و با ناراحتی گفتم: _البته میدونم که خانوادم به شدت مخالفت میکنم.نمیدونم شما از خانواده من چیزی میدونین یا نه همونطور که داشت بلند میشد گفت: +اگه میشه فکرهاتونو بکنید سریعتر بهم خبر بدید.راستش تو این مدت تمام فکرم درگیر این قضیه است.نگران خانوادتون هم نباشید زیرزیرکی لبخندی از سر ذوق زدم و گفتم: _باشه بعدش هم خداحافظی کرد و رفت.داشتم گوشیمو از کیفم در میاوردم که زنگ بزنم به مریم و حسابش رو برسم که یکدفعه جلوی چشمم سیاه شد... ...