eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸این‌نمازکه روز شهادت هست سعى كنيد بخوانيد. نماز امام موسی کاظم(ع) که مجرّب برای حوائج است وطریقه نماز: 🔸دورکعت نماز که درهر رکعت یک بارحمد و12مرتبه توحید میخوانی بعد از سلام نماز صد صلوات میفرستی وبه روح امام کاظم هدیه میکنی 🔸 بعدبه سجده میروی ومیگویی: اَللهمَّ بِحقِ المَسجونِ بِسِجنِ هارون أِقضي حاجَتي (12مرتبه) 🌸 دعای بعداز نماز 🔸«إِلهِي خَشَعَتِ الأصْواتُ لَكَ، وَظَلَّتِ الاَحْلامُ فِيكَ، وَوَجِلَ كُلُّ شَيٍ مِنْكَ، وَهَرَبَ كُلُّ شيٍ إِلَيْكَ، وَضاقَتِ الأشياءُ دُونَكَ، وَمَلأَ كُلَّ شيٍ نُورُكَ، فرانتَ الرَّفِيعُ فِي جَلالِكَ، وأَنْتَ البَهِيُّ فِي جَمالِكَ، وَأَنْتَ العَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ، وأَنْتَ الَّذِي لايَؤُودُكَ شَيٌ، يامُنْزِلَ نِعْمَتِي، يامُفَرِّجَ كُرْبَتِي 🔸 وَياقاضِيَ حاجَتِي، أَعْطِنِي مَسْألَتِي بِلا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ. آمَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ دِينِي، أَصْبَحْتُ عَلى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مااسْتَطَعْتُ، أَبُؤُ لكَ بِالنِّعْمَةِ، وَأَسْتَغْفِرُكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لايَغْفِرُها غَيْرُكَ، يامَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دانٍ، وَفِي دُنُوِّهِ عالٍ، وَفِي إِشْراقِهِ مُنِيرٌ، وَفِي سُلْطانِهِ قَويُّ، صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَآلِهِ» 🔸سپس حاجت خود را میطلبی وبه حول وقوه الهی و به برکت باب الحوائج ان شاالله حاجت روا میشوی. برای این نماز آثار وبرکات فراوانی است ان شاالله حاجت رواباشید ما را از دعای خيرتان فراموش نكنيد. 📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤اى بر همه خلق ▪️مقتدا ادركنى 🖤اى روح و روان ▪️مرتضى(ع) ادركنى 🖤اى موسى كاظم ▪️اى امام محبوس 🖤اى یوســـــــف ▪️آل مصطفى(ص) ادركنى 🖤شهادت امام موسی کاظم ▪️علیه السلام تسلیت باد
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
27.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( قصه های مجید ) (به یاد شهید مدافع حرم مجید قربانخانی) ♦️ مدیر مدرسه: خانم قربانخانی این چه کاری بود؟! واقعا نمیدونم چی بگم؟! آخه مجید و کلاس کاراته؟! ♦️ مادر: حق با شماست آقای مدیر،باور کنید من به پدرش گفتم،اما قبول نکرد! گفت مجید باید مرد بشه... ♦️ مدیرمدرسه: مرد بشه؟! تروخدا ببینید وضعیت ما رو؟! یه نقطه سالم تو بدن هم کلاسیاش نمونده! الان من چه جوابی به والدین این بچه ها بدم که کیسه بوکس پسر کاراته باز شما شدن؟ صداپیشگان: نسترن آهنگر، مجید ساجدی، علی حاجی پور، مریم میرزایی، کامران شریفی، احسان فرامرزی، امیر مهدی اقبال ، علیرضا جعفری نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 (ع) 🌴گدای خونه‌ی آقا موسی بن جعفرم 🌴دردم دوا میشه تا که اسمت رو می‌برم 🎙 👌بسیار دلنشین الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داروی هر درد ما از دم تـــــو می‌رسد حک شده رو سینه یا باب حوائج مدد شهادت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام تسلیت 🏴 🖤 تسلیت یا امام رضا(ع) 🖤 آجرک الله یا صاحب الزمان علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📍توصیه های تربیتی امام موسی کاظم علیه‌السلام
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم : (میم . ر) پارت ۱۲۳......... همگی از اینکه کامران هم برا ازدواج خودش برنامه داشت کلی خوشحال شدیم . بعد از صبحانه و رفتن اقاجون و کامران به سر کار اشپزخونه رو مرتب کردیم و مامان ملیحه برا ناهار لوبیا پلو رو بار گذاشت . چون قرار بود با هم بربم بازار و مامان ملیحه برا خودش لباس بخره . توی این فرصت به وجود اومده تا من و مامان برا بیرون رفتن اماده بشیم .... کتایون شماره سالن زیبایی زن شرقی رو گرفت که صداش به گوشم می خورد : سلام بهار جون ..... کتایونم ..... خوبی ؟.... اِ ..... چرا خدا بهت بد نده عزیزم ...... انشاءالله به زودی حالت خوب میشه عزیزم . راستش غرض از مزاحمت میخواستم برات عروس بیارم ...... اره خواهرمه ..... کیانا ...... مراسمش بیستمه ...... باشه مشکلی نیست عزیزم . پس تا نوزدهم خداحافظ. گوشی رو که قطع کرد احساس کردم کتایون خیلی ناراحته و سعی میکنه لبخند بزنه : برات وقت گرفتم ... فقط گفت برا نوردهم باید بری اصلاح صورت انجام بدی و یه سری کار دیگه که نمیشه همون روز بیستم انجامش بدی . به ارومی رفتم کنارش و بغلش کردم که اشکش جاری شد : یه چیزی شده کتایون ...... قبل اینکه زنگ بزنی حالت خیلی خوب بود .... چی شدی یهو ؟ بهار جون زمانی که من زیر دستش عروس شده بودم تازه جواب ازمایش گرفته بود که سرطان سینه داره مثل اینکه الان حالش زیاد میزون نیست و برا شیمی درمانی میره . ولی گفت دوست داره کاره عروسی تو رو هم انجام بده . کتایون رو دوباره تو بغلم گرفتم تا اروم بشه که همون موقع مامان ملیحه هم از اتاق اماده بیرون اومد . دیگه به حرفامون ادامه ندادیم همگی سوار ماشین کامران که امروز خونه گذاشته بود شدیم راهی چالوس تا بریم مرکز خرید . با اینکه مجلسمون زن و مرد جدا بود اما مامان ملیحه اصرار داشت تا لباس پوشیده برداره و چون اخلاق من و کتایون هم به خودش رفته بود زیاد بهش گیر ندادیم و بالاخره بعد از کلی زیر و رو کردن لباس ها یه پیراهن بلند مجلسی کار شده به رنگ زرشکی انتخاب کرد که خیلی بهش می اومد . بعد از حساب کردن لباس و بیرون اومدن از لباس فروشی راهی طلا فروشی شدیم . مامانم زمان عقد کتایون برا سر سفره عقد یه نیم ست گرفته بود برا کتایون و یه سکه طلا هم برا میثم خریده بود که میثم همون سر سفره عقد داده بود به کتایون . برا من هم به انتخاب خودم یه نیم ست ظریف خرید و یه سکه هم برا ارین خرید . تا این کارو انجام بدیم ظهر شد و باید برمی گشتیم خونه برا ناهار . به اصرار مامان ملیحه از بازار تره بار چالوس وسایل و مایهتاج خونه رو خریدم وسوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه . هرچی موقع ناهار منتظر اقاجون و کامران شدیم که نیومدن ولی در عوض زنگ زدن به مامان ملیحه که اومد سر میز و در حالی که غذا می کشید برامون گفت : مثل اینکه جناب رادمنش امروز بابات اینا رو دعوت کرده به ناهار دوستانه و اونا هم تو رو دربایستی قبول کردن و ناهارشون رو با هم بخورن . ناهارمون رو در جمعی کاملا مادر و دختری خوردیم و بعد از ناهار تموم اشپزخونه رو جمع و جور کردیم و برگشتم به اتاقم تا کمی استراحت کنم . همین که به اتاقم رسیدم صدای زنگ گوشیم بلند شد .... مطمئن بودم ارینه . جانم ؟...... خوبی ؟..... خسته نباشی . سلام بر خانوم خودم ...... امروز معلومه حسابی شارژی عزیزم ..... ولی در عوض من حسابی خسته ام . چرا ..... چیزی شده ؟ نه کیانا جون ..... امروز یکم کارای شرکت بیشتر از سابقش بود به خاطر همین یکم خسته شدم . راستی خانومه از مزون تماس گرفت با من گفت گوشی خانومتون در دسترس نبود ...... گفته که لباست اماده هست عزیزم . خب کی بریم تحویل بگیریم ‌؟ برا عصری ساعت ۶ میام دنبالت که شام رو هم بیرون بخوریم ..... خوبه ؟ اجازتون رو هم گرفتم . عالیه ...... خیلی خوبه ..... منتظرت هستم . خداحافظ. خوشم میاد خیلی قشنگ ذوق میکنی ...... خداحافظ. گوشی رو که قطع کردم . اتاقم رو مرتب کردم و موهای بلندم رو شونه زدم و از کنار سرم گیس کردم . می تونستم بعد از خوندن نمازم یه ساعتی رو بخوابم تا شب موقع دیدارمون خسته به نظر نیام . فقط و فقط با ۴۰ تومن رمان رو همین امروز تا آخر بخونید😍😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh 🌿 ادامه دارد... 🌿 منتظر فصل دوم این رمان از همین کانال باشید. دوست عزیز : نشر و کپی برداری از این رمان به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
ﺳَﺮﻣﺎٰﯾﮧ ﻧَﺪﺍﺭﻡ ﺑِﺒَﺮَﻡ "ﻣَﺤﻀَـــــﺮِ ﺍَﺭﺑﺎٰﺏ" ﺳَﺮﻣﺎٰﯾﮧ ﺳـَﺮےٖ ﻫَﺴﺖ، ﻓـَﺪﺍٰےِ ﺳـَﺮِ ﺍَﺭﺑﺎٰﺏ" ﺍَﺯ ڪﻮﺩَکے ﺍَﻡ ﯾﺎٰﺩ ﮔِﺮِﻓﺘـَــﻢ ﮐِﮧ ﺑِﮕـﻮﯾَﻢ: "ﻣـﺎٰﺩَﺭ ﭘِـﺪَﺭَﻡ"ﻧَـﺬﺭِ ﭘِـﺪَﺭ ﻣﺎٰﺩَﺭ" ﺍَﺭﺑـﺎٰﺏ 💜اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 💚وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ♥️وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 💛وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌱
نمازهایت‌راعاشقانه‌‌بخوان‌حتی‌اگر خسته‌ای‌‌یاحوصله‌‌نداری‌تکرارِهیچ‌چیز جزنمازدراین‌دنیاقشنگ‌نیست.. 🌱