eitaa logo
حیدر علی مولا
5.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
بی‌علےهرگز نشاید دم‌ ز دینداری‌ زدن ! کل‌ِ ایمان‌ راڪسےدارد‌ ڪہ‌ ایمانش"علی"ست ارتباط با ادمین جهت تبلیغ و تبادل و ارسال فایل های مرتبط با آقا امیرالمؤمنین جهت نمایش در کانال @ali_moola
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 بسیار ناب و دلنشین شبی عليه السلام ، از کنار زنى تهى دستْ عبور كرد كه كودكانى خردسال داشت و از گرسنگى گريه مى كردند . آن زن ، كودكان را مشغول و سرگرم مى كرد تا بخوابند ، و آتشى زير ديگى كه فقط آب داشت ، روشن کرده بود تا كودكان گمان برند كه در ديگ ، غذايى است كه برايشان مى پَزَد . اميرمؤمنان ، از حال زن آگاه شد . به سوى خانه اش راه افتاد ، در حالى كه نيز با او همراه بود . سپس زنبيلى خرما ، كيسه اى آرد ، مقدارى چربى ، برنج و نان برداشت و بر دوشش نهاد . قنبر خواست آن را بگیرد ، اما حضرت اجازه ندادند . وقتى به خانه ی زن رسيد ، اجازه ورود خواست . زن ، اجازه داخل شدن داد . سپس حضرت مقدارى برنج و چربی را در ديگی ريخت . وقتى كه از پختن آن فارغ شد ، آن را در اختيار كودكان گذاشت و از آنها خواست كه بخورند . وقتى سير شدند ، شروع كرد به دور اتاق گشتن و برای بچه ها صدایى در آوردن ، و آنها مى خنديدند . وقتى از خانه بيرون آمد ، قنبر به حضرت عرض کرد : سرورم ! امرى شگفت ديدم كه علّت بعضى از آن را دانستم و آن ، بر دوش كشيدن توشه براى كسب ثواب بود ؛ امّا علّت گشتن دور خانه و صدا درآوردن را ندانستم ! امیرالمومنین علیه السلام فرمود : «اى قنبر ! من بر اين كودكان ، وارد شدم ، در حالی كه از شدّت گرسنگى مى كردند و از [ طرفی ] دوست داشتم وقت از نزد آنان بيرون می آیم ، از سر سیری بخندند و راهى [ براى خنداندن كودكان] جز آنچه انجام دادم ، نيافتم . 📚منبع : كشف اليقين ، ص ۱۳۶ @Heydar_ali_moola
هدایت شده از دلتنگ کربلا
جناب سر به در خانه -علیه السلام- نهاده بود و مولا را صدا می زد. وقتی صدای به گوش حضرت رسید، فرمود: «بگویید بیاید.» هنگامی که آمد و حضرت را با فرق شکافته و محاسن خونین در بستر دید، فریادی زده، از حال رفته، به زمین افتاد. حضرت فرمود: « جان! برخیز و سر قنبر را به دامان بگیر. دوست ندارم سر با این حالت روی زمین باشد!» امام -علیه السلام- برخاست و سر قنبر را به دامن گرفت. اما سر ..... منبع: زبدة الذاکرین، ناشناس،ص۳۱۵_۳۱۶ @Karbala_behesht