📘#داستانهایبحارالانوار
💠چرا امام زمان سهم امام را قبول نکرد؟!
🔹عثمان بن سعید میگوید:
مردی از اهالی عراق نزد من آمد، و سهم امام خود را آورد خدمت #امام_زمان فرستاده شود.
من آن را به امام عصر(علیه السلام) رساندم. حضرت آن را قبول نکرد و رد نمود، و فرمود که به آن مرد بگویید:
«حق پسر عمویت که چهار صد درهم است از میان آن بیرون کن!»
🔹آن مرد از این پیشامد مبهوت شد و سخت تعجب کرد (چون نمی دانست بدهکار است) به خانه که برگشت، به حساب اموال خود رسیدگی نمود معلوم شد، زمین زراعتی پسر عمویش در اختیار او بوده، که قسمتی از حق او را رد کرده، و قسمتی را تا آن وقت نپرداخته است.
به دقت حساب کرد معلوم شد، باقی مانده سهم پسر عمویش از همان زمین، چهار صد درهم است، همان طور که امام فرموده بود.
مرد عراقی آن مبلغ را به عمو زاده اش رد کرد، و بقیه را فرستاد، آنگاه مورد قبول واقع گردید.
📚بحارالانوار، ج ۵۱ ص ۳۲۶.
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠نوشته ای به خط سبز!
🔹مردی از بزرگان جبل عامل هر سال به زیارت مکه مشرف میشد و هنگام برگشت در مدینه محضر امام صادق علیه السلام میرسید.
یک بار قبل از تشرف به حج، خدمت امام رسید و ده هزار درهم به ایشان داد و گفت:
- تقاضا دارم با این مبلغ خانه ای برایم خریداری نمایید.
سپس به قصد زیارت مکه معظمه از محضر امام خارج شد.
🔹پس از انجام مراسم حج، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و حضرت او را در خانه خود جای داد و نوشته ای به او مرحمت نمود و فرمود:
«خانه ای در بهشت برایت خریدم که حد اول آن به خانه محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم، حد دومش به خانه علی علیه السلام، حد سوم به خانه حسن مجتبی علیه السلام و حد چهارم آن به خانه حسین بن علی علیه السلام متصل است.»
🔹مرد که این سخن را از امام شنید، قبول کرد.
حضرت آن مبلغ را میان فقرا و نیازمندان از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهم السلام تقسیم کردند و مرد جبلی به وطن خود بازگشت.
🔹چون مدتی گذشت، آن مرد مریض شد و بستگان خود را احضار نموده، گفت:
- من میدانم آنچه امام صادق علیه السلام فرمود، حقیقت دارد. خواهش میکنم این نوشته را با من دفن کنید!
پس از مدت کوتاهی از دنیا رفت و بنابر وصیتش آن نوشته را با او دفن کردند. روز دیگر که آمدند، دیدند مکتوبی با خط سبز روی قبر اوست که در آن نوشته شده:
به خدا سوگند! جعفر بن محمد به آنچه وعده داده بود وفا نمود!
📚 بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۳۴
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠نوشته ای به خط سبز!
🔹مردی از بزرگان جبل عامل هر سال به زیارت مکه مشرف میشد و هنگام برگشت در مدینه محضر امام صادق علیه السلام میرسید.
یک بار قبل از تشرف به حج، خدمت امام رسید و ده هزار درهم به ایشان داد و گفت:
- تقاضا دارم با این مبلغ خانه ای برایم خریداری نمایید.
سپس به قصد زیارت مکه معظمه از محضر امام خارج شد.
🔹پس از انجام مراسم حج، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و حضرت او را در خانه خود جای داد و نوشته ای به او مرحمت نمود و فرمود:
«خانه ای در بهشت برایت خریدم که حد اول آن به خانه محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم، حد دومش به خانه علی علیه السلام، حد سوم به خانه حسن مجتبی علیه السلام و حد چهارم آن به خانه حسین بن علی علیه السلام متصل است.»
🔹مرد که این سخن را از امام شنید، قبول کرد.
حضرت آن مبلغ را میان فقرا و نیازمندان از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهم السلام تقسیم کردند و مرد جبلی به وطن خود بازگشت.
🔹چون مدتی گذشت، آن مرد مریض شد و بستگان خود را احضار نموده، گفت:
- من میدانم آنچه امام صادق علیه السلام فرمود، حقیقت دارد. خواهش میکنم این نوشته را با من دفن کنید!
پس از مدت کوتاهی از دنیا رفت و بنابر وصیتش آن نوشته را با او دفن کردند. روز دیگر که آمدند، دیدند مکتوبی با خط سبز روی قبر اوست که در آن نوشته شده:
به خدا سوگند! جعفر بن محمد به آنچه وعده داده بود وفا نمود!
📚 بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۳۴
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠زشت ترین چیزها
🔹یحیی بن نعمان میگوید:
محضر امام حسین (علیه السلام) بودم، عربی گندم گون خدمت آن حضرت رسید و سلام کرد. امام پاسخ سلام او را دادند.
عرب عرض کرد: یابن رسول الله پرسشی دارم.
امام (علیه السلام) فرمودند: بپرس.
🔹مرد گفت: چقدر میان باور و یقین فاصله هست؟
امام فرمودند: چهار انگشت
مرد عرض کرد: چگونه؟
امام فرمودند: باور از راه گوش و یقین به وسیله چشم حاصل میگردد، آنچه را که میشنویم باور میکنیم و آنچه را که میبینیم یقین پیدا میکنیم.
و فاصله بین گوش و چشم چهار انگشت است..
🔹مرد عرب پرسید: شرافت آدمی در چیست؟
#امام_حسین فرمودند: در بی نیازی از مردم
مرد پرسید: زشت ترین چیزها چیست؟
حضرت فرمودند:
🔘۱. فسق و گناه از پیرمرد
🔘۲. تندی و سخت گیری از فرمانروا.
🔘٣. دروغ از بزرگان.
🔘۴. بخل از ثروتمندان
🔘۵. حرص و آز از فرد دانشمند و عالم.
📚 بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۸۴.
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 معجزهای از امام صادق علیه السلام
🔹گروهی از اصحاب امام صادق علیه السلام خدمت حضرت نشسته بودند که ایشان فرمودند:
«خزانههای زمین و کلیدهایش در نزد ماست، اگر با یکی از دو پای خود به زمین اشاره کنم، هر آینه زمین آنچه را از طلا و گنجها در خود پنهان داشته، بیرون خواهد ریخت!»
بعد، با پایشان خطی بر زمین کشیدند. زمین شکافته شد، حضرت دست برده قطعه طلایی را که یک وجب طول داشت، بیرون آوردند!
سپس فرمودند:
« خوب در شکاف زمین بنگرید! »
🔹اصحاب چون نگریستند، قطعاتی از طلا را دیدند که روی هم انباشته شده و مانند خورشید میدرخشیدند.
یکی از اصحاب ایشان عرض کرد:
- یا بن رسول الله! خداوند تبارک و تعالی این گونه به شما از مال دنیا عطا کرده، و حال آنکه شیعیان و دوستان شما این چنین تهیدست و نیازمند؟
حضرت در جواب فرمودند:
« برای ما و شیعیان ما خداوند دنیا و آخرت را جمع نموده است. ولایت ما خاندان اهلبیت #بزرگترین سرمایه است، ما و دوستانمان داخل بهشت خواهیم شد و دشمنانمان راهی دوزخ خواهند گشت!»
📚بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۷
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خدمت پدر از دیدگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔹مرد کارگری بود که پدر پیری داشت، در خدمتگزاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد و همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
🔹در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیک غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت:
کجا میروی؟
گفتم: مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟
گفتم: نه.
فرمود: دست خود را در جیب کن!
گفتم: در جیبم چیزی نیست.
بار دیگر این سخن را تکرار کرد.
من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و در خاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
پدر پیرت را به تو سفارش میکنم.
این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را حتی در شبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم.
📚 بحار ج ۵۳، ص ۲۴۶.
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خدمت پدر از دیدگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔹مرد کارگری بود که پدر پیری داشت، در خدمتگزاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد و همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
🔹در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیک غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت:
کجا میروی؟
گفتم: مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟
گفتم: نه.
فرمود: دست خود را در جیب کن!
گفتم: در جیبم چیزی نیست.
بار دیگر این سخن را تکرار کرد.
من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و در خاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
پدر پیرت را به تو سفارش میکنم.
این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را حتی در شبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم.
📚 بحار ج ۵۳، ص ۲۴۶.
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠ما درون را بنگریم و حال را
🔹امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:
«دو مرد وارد مسجد شدند، یکی از آنها عابد و دیگری فاسق و گنهکار بود.
هنگامی که از مسجد بیرون آمدند، مرد گنهکار مؤمن واقعی ولی مرد عابد، فاسق خارج شد، چون هنگامی که عابد وارد مسجد شد به عبادت میبالید و در درونش به خود مغرور بود، اما گنهکار در اندیشه ندامت پشیمانی از گناه و طلب آمرزش از خداوند بود.»
📚 بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۱۱.
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 کوری شفا یافته...
🔹شخصی به نام اعمش میگوید:
کنیزی سیاه چهره ی نابینا را در مدینه دیدم که آب به مردم میداد و میگفت:« در راه محبت علی بنوشید.»
🔹پس از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب میداد و میگفت:
«در راه محبت سرورم علی علیه السلام آب بنوشید، آن کس که خداوند به خاطر او بیناییام را دوباره به من عنایت کرد.»
🔹نزدیک رفتم، گفتم:
شما را چندی پیش در مدینه دیدم به مردم آب میدادی و نابینا بودی و امروز میبینم بینا هستی، قضیه بینایی تو از چه قرار است؟
🔹گفت: روزی شخصی از من پرسید: تو کنیز آزاد شده علی بن ابی طالب علیه السلام و از ارادتمندان او هستی؟
گفتم: آری
گفت: خدایا! اگر این کنیز راست میگوید بینایی اش را به او باز گردان.
به خدا سوگند! بعد از دعای آن مرد خداوند نعمت بینایی را به من بازگرداند و بینا شدم.
به او گفتم: تو کیستی؟
گفت: من خضر پیغمبر، و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام هستم.
📚 بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۹.
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 سخنان حکمت آموز
🔹اباذر میگوید:
به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم به من سفارشی فرمایید، حضرت فرمودند:
🔹تو را سفارش میکنم پرهیزگار باش، پرهیزگاری سرآمد تمام کارهای نیک است.
عرض کردم: یا رسول الله افزون فرمایید.
فرمودند: به پایین دست خود نگاه کن، به بالا دست خود ننگر، زیرا در این صورت در تنگنای نعمت قرار نمی گیری.
یا رسول الله! اضافه فرمایید.
پیوند با خویشاوندان کن، اگرچه آنان قطع صله ی رحم کنند.
یا رسول الله بیشتر فرمایید.
تهی دستان و همنشینی با آنان را دوست بدار.
اضافه فرمائید.
حق را بگو اگرچه تلخ باشد.
یا رسول الله افزون فرمایید.
درراه خدا از سرزنش کننده هراس نداشته باش.
🔹سپس فرمودند: آدمى را همين عيب بس كه در او سه خصلت باشد:
1⃣ عیبهای مردم را بشناسد و از عیب خود بی خبر باشد.
2⃣ برای مردم بد بداند، عیبی را که در خودش باشد.
3⃣ همنشین خویش را بی جهت آزار دهد.
📚 بحار ج ۷۷، ص ۷۵.
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 پنج توصیه امام باقر علیه السلام
🔹امام محمد باقر علیهالسلام خطاب به جابر بن یزید جُعفی میفرمایند:
«ای جابر!
تو را به پنج چیز وصیت میکنم...
1⃣اگر مورد ستم قرار گرفتی، ستم نکن!
2⃣ اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن!
3⃣اگر تو را تکذیب کردند، خشم نگیر!
4⃣ اگر تو را ستایش کردند، دلخوش نشو!
5⃣ و اگر تو را سرزنش کردند، دلگیر مشو
بلکه درباره آنچه گفتند فکر کن!
اگر دیدی آنچه میگویند راست است،
خود را اصلاح کن و اگر دیدی درست نیست، پس بدان که خود را مدیون تو کردند و برای جبران این دِین، از ثوابهای او به تو میدهند و از گناهان تو کم کرده، در نامه اعمال او قرار میدهند»
📚بحارالأنوار، جلد۷۵،
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 خلاصه تمام دعاها
🔹روزی شخصی خدمت حضرت امیرالمومنین علیه السلام رفت و گفت: یا امیرالمومنین بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم،چه کنم؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
خلاصه تمام ادعیه را به تو میگویم،هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی.
✅الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ
✅وَ أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
✅وَ أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ
✅ وَ أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ
۱. خدا را سپاس و حمد می گویم برای هر نعمتی که به من داده است.
۲. و از خداوند درخواست میکنم هر خیر و خوبی را
۳. و خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم.
۴. و خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها.
📚بحارالانوار، ج۹۱، ص۲۴۲
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠عاقبت قرآن خوانِ بی تقوا!
🔹در یکی از شبها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوی منزل خود حرکت کرد.
کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهی مینمود. گذرشان از کنار خانه مردی افتاد که صدای قرآن خواندنش بلند بود و آیه ۹ سوره زمر را با صدای دلنشین و زیبا میخواند.
🔹کمیل از حال معنوی این مرد بسیار لذت برد و در دل بر او آفرین گفت. بدون آنکه سخنی در زبان بگوید.
حضرت به حال کمیل متوجه شد و رو به او کرد و فرمود:
«ای کمیل! صدای قرآن خواندن او تو را گول نزد زیرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانی هست که قرآن بر او لعنت میکند) و بزودی آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد!»
کمیل از این مسئله متحیر ماند، نخست اینکه امام علیه السلام به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت، دیگر اینکه فرمود: این مرد با آن حال روحانیش اهل دوزخ است.
🔹مدتی گذشت. حادثه گروه خوارج پیش آمد و کارشان به آنجا رسید که در مقابل امیرالمؤمنین ایستادند و علی علیه السلام با آنان جنگید در حالی که حافظ قرآن بودند.
پس از پایان جنگ که سرهای آن طغیان گران کافر بر زمین ریخته بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از سرها اشاره کرد و فرمود:
«ای کمیل! این همان شخصی است که در آن شب قرآن میخواند و از حال او در تعجب فرو رفتی.» آنگاه کمیل حضرت را بوسید و استغفار کرد.
📚بحارالانوار ج ۳۳،
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 راه آمرزش گناه
🔹شخصی نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد:
یا رسول الله! هیچ گناهی نیست که من آن را انجام نداده باشم (یعنی گناهم خیلی زیاد است) آیا راه توبه ای برایم هست؟
🔹پیامبر فرمودند:« آیا کسی از پدر و مادرت زنده هست؟ »
گفت: بلی پدرم.
فرمودند: «برو به پدرت خدمت کن»
وقتی مرد برگشت برود، حضرت فرمودند:
«اگر مادرش زنده بود بهتر بود.»
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 لبخند پیامبر صلی الله علیه و آله
🔹روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به طرف آسمان نگاه میکردند، تبسمی نمودند.
شخصی به حضرت گفت:
«یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردید و لبخندی بر لبانتان نقش بست، علت آن چه بود؟»
🔹رسول خدا فرمودند:
آری! به آسمان نگاه میکردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزی بنده با ایمانی را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول میشد، بنویسند؛ ولی او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیماری افتاده بود.
🔹فرشتگان به سوی آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند:
«ما طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم. ولی او را در محل نمازش نیافتیم، زیرا در بستر بیماری آرمیده بود.»
🔹خداوند به آن فرشتگان فرمود:
«تا او در بستر بیماری است، پاداشی را که هر روز برای او هنگامی که در محل نماز و عبادتش بود، مینوشتید، بنویسید.
بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است، برایش در نظر بگیرم. »
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠دومین رکن سعادت در هم شکست!
🔹جابر بن عبدالله انصاری میگوید:
سه روز قبل از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) از آن حضرت شنیدم که به امیر المومنین علی علیه السلام فرمود:
ای پدر دو نوگل (حسن و حسین) سلام بر تو باد. من درباره ی دو نوگل دنیوی خود به تو سفارش میکنم، طولی نمی کشد که تو دو رکن خوشبختی را از دست خواهی داد، من تو را به خدا میسپارم.
🔹هنگامی که پیامبر اسلام از جهان رحلت نمود علی علیه السلام فرمود:
این یکی از آن دو رکن سعادت من بود که رسول خدا به من خبر داد.
و موقعی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از دنیا رفت حضرت فرمود:
این دومین رکنی بود که پیغمبر خدا به من خبر داد.
📚 بحارالانوار ج ۲۰، ص ۹۸ و ج ۸۲، ص ۹۲.
#حضرت_زهرا
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠سُرور حضرت فاطمه علیهاالسلام
🔸روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:
پدر جان! روز قیامت تو را کجا دیدار کنم؟
پیامبر فرمودند:
«فاطمه جان! کنار در بهشت، آنگاه که پرچم حمد به دست من باشد، در حالی که در پیشگاه خداوند برای امتم شفاعت میکنم.»
🔸حضرت فاطمه پرسیدند: پدر جان! اگر آنجا به خدمت نرسیدم؟
پیامبر فرمودند: «سر حوض کوثر دیدار کن که امتم را سیراب میکنم.»
- اگر آنجا دیدارت نکردم؟
« در صراط مرا ملاقات کن که ایستادهام و میگویم خدایا امتم را سلامت بدار!»
🔸- اگر آنجا نتوانستم؟
«مرا پای میزان دیدار کن که میگویم خدایا امتم را سالم بدار!»
- چنانچه آنجا هم نشد؟
«با من در پرتگاه دوزخ دیدار کن که شعله هایش را از امتم دور میکنم.»
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از این خبر شاد و خرسند گردید. درود خداوند بر او و پدر و همسر و فرزندانش باد.
📚 بحارالانوار ج ۸، ص ۳۵
و ج ۳۶، ص ۲۸۸
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
✍ ســـلام فرمــانده (عاشقان امام زمان )
🆔 @Hi_farmande