#به_وقت_شعر...✨
که صاعقهوار آنک، ردای شعله به تن دارد
فرو نيامده ، خود پيداست که قصد خرمن من دارد
هميشه عشق به مشتاقان ، پيام وصل نخواهد داد
که گاه پيرهن يوسف ، کنايههای کفن دارد
کیام؟ کیام که نسوزم من؟ تو کيستی که نسوزانی؟
بِـهِل که تا بشود -ای دوست!- هرآنچه قصد شدن دارد
دوباره بيرق مجنون را ، دلم به شوق میافرازد
دوباره عشق در اين صحرا هوای خيمهزدن دارد
زنی چنين که تويی بیشک ، شکوه و روح دگر بخشد
به آن تصوّر ديرينه ، که دل ز معنی زن دارد
مگر به صافی گيسويت هوای خويش بپالايم
در اين قفس که نفس در وی هميشه طعم لجن دارد
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
ایم که شب بُگذرد، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفتهایم که تا صُبحِ شاعرانهی ما
زِ ره رسیده و همراهِ عشق، در بزند
نسیم، بویِ تو را میبرد به همرهِ خود
که با غرور، به گُلهایِ باغ، سر بزند
شب از تبِ تو و من سوخت، وصلمان، آبی-
مگر به آتشِ تنهایِ شعلهور بزند
تمامِ روز که دور از توام، چه خواهم کرد؟
هوایِ بستر و بالینم، ار به سر بزند
چو در کنارِ منی، کفرِ نعمت است -ای دوست!-
دو دیدهام، مُژه بر هم، دمی اگر بزند
دلاورانه به رزمِ شبانه، مرد آن است
که بر هدف بزند تیر و تا به پر بزند
بپوش پنجره را -ای برهنه!- میترسم
که چشمِ شورِ ستاره، تو را نظر بزند
غزل برایِ لبت عاشقانهتر گفتم
که بوسه بر دهنم، عاشقانهتر بزند
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
غزل خوشا و خوشاتر، غزل برای تو گفتن
خوشاترین: غزل خویش از لب تو شنفتن
خوشا به وسوسهی عشق تا تو راه سپردن
به تو رسیدن و تنهاییِ تو از تو گرفتن
خوشا به یاد تو آن خوابِ قهوهای و خوشاتر:
به جای یاد تو آن خواب را کنار تو خفتن
خوشا تو، باز خوشاتر تو در دقیقهی دیدار
که گل خوشاتر در لحظهی بزرگ شکفتن
چه خوب و خوبترین بود، لحظهلحظهی دیدار
اگر که آمدنی داشتیم بی غم رفتن
خوشا نگهبهنگه خیره، با تو، با تو نشستن
غزلغزل سخن از عاشقی برای تو گفتن
ظریف و زخمپذیری تو و زمانه خبیث است
به عشق بایدت از فتنهی زمانه نهفتن
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
بال ملائک خوشا و باز خوشا
همان صدا و همان يک دريچه رو به خدا
مدام گوش به زنگم که دعوتم بکنند
به باغ پُر گل رنگينترين صدای شما
هميشه از نفسم بوی ياس میآمد
اگر صدای تو را داشتم به جای هوا
چگونه چار شب و روز را به عهده گرفت
زمانهای که تعهد نکرده فردا را؟
اگرچه سهم من از تو همين صدای تو نيست
چنين که مژده ی ديدار دادهای امّا...
بدين مجال زمستانی از بهار مگو
شتاب کن -گل من!- باز شو تو را به خدا
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
غزل خوشا و خوشاتر، غزل برای تو گفتن
خوشاترین: غزل خویش از لب تو شنفتن
خوشا به وسوسهی عشق تا تو راه سپردن
به تو رسیدن و تنهاییِ تو از تو گرفتن
خوشا به یاد تو آن خوابِ قهوهای و خوشاتر:
به جای یاد تو آن خواب را کنار تو خفتن
خوشا تو، باز خوشاتر تو در دقیقهی دیدار
که گل خوشاتر در لحظهی بزرگ شکفتن
چه خوب و خوبترین بود، لحظهلحظهی دیدار
اگر که آمدنی داشتیم بی غم رفتن
خوشا نگهبهنگه خیره، با تو، با تو نشستن
غزلغزل سخن از عاشقی برای تو گفتن
ظریف و زخمپذیری تو و زمانه خبیث است
به عشق بایدت از فتنهی زمانه نهفتن
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان من
كوبی زمینِ من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم!
یک درد ماندگار! بلایت به جان من
میسوزم از تبی كه دماسنج عشق را
از هُرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله كن
آه ای طبیب درد فروشِ جوانِ من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
گفتی: غریب شهر منی این چه غربت است
كاین شهر از تو میشنود داستان من؟
خاكستریست شهر من آری و من در آن
آن مجمری كه آتش زرتشت ازآن من
زین پیش اگر كه نصف جهان بود، بعد از این
با تو شود تمام جهان اصفهان من
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
📃 غزل
دريای شورانگيز چشمانت چه زيباست
آنجا كه بايد دل به دريا زد همينجاست
در من طلوع آبی آن چشم روشن
يادآور صبح خيالانگيز درياست
گل كرده باغی از ستاره در نگاهت
آنك چراغانی كه در چشم تو برپاست
بيهوده میكوشی كه راز عاشقی را
از من بپوشانی كه در چشم تو پيداست
ما هردُوان خاموش خاموشيم ، اما
چشمان ما را در خموشی گفتوگوهاست
ديروزمان را با غروری پوچ كشتيم
امروز هم زانسان ، ولی آينده ماراست
دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خويش تنهاست
بگذار دستت راز دستم را بداند
بی هيچ پروايی كه دست عشق با ماست
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#حسین_منزوی
ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر
چشمانت از چشمهسارانِ صافِ سحر باصفاتر
با تو برای چه از غربت دستهایم بگویم؟
ای دوست! ای از غم غربت من به من آشناتر
من با تو از هیچ ، از هیچ توفان هراسی ندارم
ای ناخدای وجود من! ای از خدایان خداتر!
ای مرمر سینهی تو در آن طرفه پیراهن سبز
از خرمن یاس ، در بستر سبزهها دلرباتر
ای خندههای زلال تو در گوش ذرات جانم
از ریزش می به جام آسمانیتر و خوش صداتر
بگذار راز دلم را بدانی: تو را دوست دارم
ای با من از رازهایم صمیمیتر و بیریاتر
آری تو را دوست دارم ، و گر این سخن باورت نیست
اینک نگاه ستایشگرم از زبانم رساتر
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
دلم برای تو و شعر تازهات تنگ است
دلم هوایی آن لهجه خوشآهنگ است
من از خودم، به دلم میگریزم، آری من
منی که عقل و دلم سالهاست، در جنگ است
قبا به قد من ای عقل پابرهنه! مدوز
برای قامت ما، این لباسها تنگ است
برای متهمان ردیف اول عشق
قبول مصلحتاندیشی و خرد، ننگ است
هنوز پرسه زدن در نگاه او، خوب است
هنوز سادگی چشم یار، خوشرنگ است
چه دیر میگذرد لحظههای آمدنش
همیشه عقربهی انتظارها لنگ است
#حسین_منزوی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای "خواب" ندارد دلی که کرده هوایت
#حسین_منزوی
شب و روزگارتان خوش ❣
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
🌎 کـانـال « هـیـدج نـو » 👇
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨