🔸پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت ، شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت،پادشاه عصبانی شد و با شمشير به شاهين زد
🔹پس از مرگِ شاهين ،پادشاه در مسير آب ،ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود ، وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت
مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت و بر یکی از بالهايش نوشت:
🔸"یک دوست هميشه دوست شما است حتی اگر كارهايش شما را برنجاند"
روی بال ديگرش نوشت:
🔹"هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم
به شكست است"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
✨شب جمعه حرم و دوست دارم....
💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین (علیهالسلام) هستند...
🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
#به_تو_از_دور_سلام
#شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاى شبانه"
آرامش شب نصیب کسانی باد...
که دعا دارند ادعا ندارند
نیایش دارند نمایش ندارند
حیا دارند ریا ندارند
رسم دارند اسم ندارند...
شبتون آروم
دعاهایتان مستجاب
____🍃🌸🍃____
در مسیر آرامش💞
✍ فقط به فکر خودمان نباشیم
🔹مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشتهای پرسید.
🔸فرشته به او گفت:
بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.
🔹سپس هر دو باهم وارد اتاقی شدند. آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده.
🔸هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت با دستهای بسیار بلند، بلندتر از دستهایشان، آنقدر بلند که هیچکدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجه وحشتناکی بود.
🔹پس از چند لحظه فرشته گفت:
حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم.
🔸سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و عدهای به دور آن، و همان قاشقهای دستهبلند؛ اما آنجا همه شاد و سیر بودند.
🔹مرد گفت:
من نمیفهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
🔸فرشته لبخندی زد و گفت:
ساده است، اینجا مردمی هستند که یاد گرفتهاند به یکدیگر غذا بدهند.
┄┅┅┅🌺🍃🌸┅┅┅┄
برو دنبال آرزوهایت
انسانها زمانی که دنبال رویاهایشان نمیروند پیر میشوند...
#پائولو_کوئلیو